1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

زنان افغانستان 5 سال بعد از سقوط طالبان

۱۳۸۵ آبان ۲۵, پنجشنبه

5 سال ازسقوط دولت طالبان مي گذرد. مردم افغانستان از دولت کرزي ناراضي اند . تعداد دليل عدم موفقيت دولت کرزي را درمداخله دول خارجي به ويژه دول همسايه ميابند، تعدادي ادعا دارند که دولت برنامه اي کاري ندارد، تعدادي شکايت دارند که پروژه هاي باز سازي در افغانستان به کندي و بدون موفقيتي که شايد و بايد باشد، پيش مي روند.

https://p.dw.com/p/DF7R
"چيزي که بسيار روشن است اين است که جامعه قبيلوي افغانستان ارزشهاي دارد که که تغيير آوردن به اين ارزشها زمان ميطلبد."
"چيزي که بسيار روشن است اين است که جامعه قبيلوي افغانستان ارزشهاي دارد که که تغيير آوردن به اين ارزشها زمان ميطلبد."عکس: picture-alliance/dpa

تعدادي هم خواستهاي مردم رابالاترازقدرت دولت مي خوانند.

در ارتباط به علل عدم موفقيت دولت و به ويژه شرايط زنان در 5 سال اخير با خانم ناجيه حنيفي مسوول مرکز تعليمي زنان در افغانستان و يکي از بنيادگذاران کميته مشارکت زنان گفت و شنود داشته ايم که درزيرمي خوانيد.

دويچه ويله: خانم حنيفي شما مشکل عدم موفقيت دولت را در عملي نمودن برنامه هاي کاري اش در چه مي بينيد ؟

ناجيه حنيفي: باوجود يک سلسله موفقيت هاي که در اين 5 سال دولت داشته است ولي يک سلسله کمبوديهاي هم داشته که باعث نارضايتي مردم شده است اين ناشي از اين است که يک گروه نامتجانسي براي ساختن دولت افغانستان تعيين شده بود. گروهاي جهادي، جمع افراد و اشخاص که از بيرون کشور آمده بودند و اختلاف بين خود کابينه به نظر من يکي از دلايل بود که دولت افغانستان نتواند يک تيم قوي کاري را ايجاد نمايد و با اين تيم کاري قوي بتواند برنامه هاي درازمدت بسازد و اگرهم برنامه ساخت قادر نشد که اين برنامه ها را در عمل تطبيق نمايد. مثلاً اگر شما مصاحبه هاي وزراي افغانستان را از طريق رسانه ها بشنويد، هر کدام شان موضع خودشان را دارند. در اينجا يک موضع مشخص دولتي وجود ندارد. در ضمن مردم پس از خستگي 30 ساله جنگ توقعات بسيار زيادي از دولت داشتند از آن جمله باسازي، حد اقل بازسازي ابتدائي ترين مسايل رفاه اجتماعي که متاسفانه دولت با همان بودجه هنگفتي که داشت نسبت از بين رفتن تمام ساختار هاي دولتي يا زير ساخت هاي دولتي در 30 سال جنگ دوباره نتوانست احيا بکند. يکي ديگر از دلايل عدم موفقيت دولت را که من مي بينيم اين است ؛ کساني که براي بازسازي افغانستان آمده بودند يعني کشور هاي پول دهنده و جوامع مختلف بين الملي، هر کدام از خود يک اجنداي خاصي خود را داشتند. اين ها نتوانستند به صورت همآهنگ در باز سازي افغانستان سهم بگيرند.

دويچه ويله : شما بيرون رفت از اين مشکلات را مي بينيد ويا همه بايد منتظر يک معجزه باشند؟

ناجيه حنيفي:"من بايد يک چيز را بگويم، همانطوري که ما دولت را انتقاد مي نماييم، بايد ما فعالين سياسي به انتقاد از خود هم بپردازيم. البته در اين چند سال اخير يک فضاي خوب و فضاي باز ايجاد شده بود که ما بايد کارهايي را انجام مي داديم. همانطوري که دولت در ساختن و هماهنگي ملت ناکام ماند. متاسفانه روشنفکران هم نتوانستند چندان نقش بارزي را ايفاء نمايند. فرصت مساعد بود باوجودي که بحرانها و چالشها سر راه روشنفکران وجود داشت ولي جداًکوشش ننمودند که باري يک کاردولت را بردارند و يا آگاهي سياسي ملت را بالا ببرند و يا حد اقل ابتکار بازسازي را خودشان به عهده بگيرند. وابستگي اقتصادي فعالين سياسي و وابستگي اقتصادي خود دولت در مجموع همه يک معضله بود. ولي با آن هم فرصتهايي بودند که ما مي توانستيم کاري را پيش ببريم که البته من در اينجا تنها دولت افغانستان را نه بلکه جامعه مدني افغانستان را در اين شکست دولت افغانستان که ما فعلاً حس مي کنيم، شريک مي يابم.

دويچه ويله : شرايط زنان را اگر از نظر بگذرانيم بهبودي شايد وبايدي در آن نمي بينيم. خودسوزي ها هنوز هم وجود دارند و بيشتر هم شدند، خشونت خانوادگي وجود دارد، زنان و دختران هنوز هم به مکتب نمي روند يا امکانش را ندارند، مي خواهم در اين ارتباط نظر تان را بشنوم و اين که چه امکانات براي بهتر شدن شرايط زنان نه تنها در کابل و شهر هاي بزرگ چون مزار يا هرات بلکه در مجموع در سراسر افغانستان وجود دارند؟

ناجيه حنيفي: يک چيزي که بسيار روشن است اين است که جامعه قبيلوي افغانستان ارزشهاي دارد که که تغيير آوردن به اين ارزشها زمان ميطلبد. اما کاري را که تا حال نهاد هاي زنان توانسته اند به همکاري مالي جامعه بين الملي انجام بدهند ، دادن آگاهي يا رساندن آگاهي براي زنان است. اين آگاهي در بعضي از مناطق به يک بحران تبديل شد. طوري که ما مي بينم ، ميزان خود سوزي ها در افغانستان روزبروز بالا مي رود. اين ناشي از اين است که زنان از حقوق انساني شان آگاهي حاصل کرده اند . ولي از اين که حمايه از اين حقوق شان نه در داخل خانواده و نه در سيستم وجود داشت و دولت نتوانست ميکانيزمي را ايجاد بکند که از اين حقوق شان حمايت نمايد. مثلاً ما پليس را که از حقوق زن آگاهي داشته باشد نداريم. قوه قضائيه که برخورد برابر و مساوي در مسايل قضايي با زنان نمايد نداريم. با آگاهي در برابر يک بحران قرار داريم و ميکانيزمهاي که از اين آگاهي ما حمايت نمايد وجود ندارند.اين باعث شده که بعضي از زنان تن به خودکشي مي دهند و بعضي هم در يک بحران هويتي بسر مي برند. من حتا زناني را مي شناسم که از تولد شدن و بزرگ شدن به جغرافياي مثل افغانستان متنفر اند. من فکر مي کنم که در اين جا بايد دولت ميکانيزمهاي حمايتي را ايجاد مي کرد. دولت با داشتن وزارت زنان نتوانسته است کاري قابل ملاحظه را انجام بدهد.