نگاهی به فيلم «مركز تجارت جهانى» / گفتگو با عبدى كلانترى
۱۳۸۵ مرداد ۲۵, چهارشنبهمصاحبهگر: شهرام احدى
دويچهوله: مدتى پيش فيلم «پرواز ۹۳» به روى پرده سينما رفت که دربارهى حادثه ۱۱ سپتامبر بود و حال هم فيلم «مرکز تجارت جهانى» ساختهى أليور استون به نمايش درآمده. فکر مىکنيد حال که حدود ۵ سال از حادثهى ۱۱ سپتامبر مىگذرد، جامعه آمريکا تا چه اندازه آمادگى پذيرش و هضم فيلمهايى دربارهى ۱۱ سپتامبر را دارد؟
عبدى کلانترى: وجود همين دو فيلم نشان مىدهد كه جامعه آمريکا الان مىتواند بتدريج اين فيلمها را ببيند و با يک فاصلهاى، راجع به اين مسئله فکر بکند. در همين دوسهسال پيش در تمام فيلمهاى هاليوودى که اشارهاى به مرکز تجارت جهانى بود، آن اشارهها را معمولا برمىداشتند، مىبريدند و بيرون مىريختند. چون فکر مىکردند که مثلا فرض کنيد اگر يک فيلم کمدى چنين اشارهاى داشته باشد، تاثيرش زايل مىشود. اما حال ديگر به نظر مىآيد كه آن فاصله زمانى لازم ايجاد شده.
دويچهوله: يکى از کشيشان پروتستان آمريکايى که سه تن از دوستانش را در فاجعه ۱۱ سپتامبر از دست داده، در آستانهى اکران اين فيلم اظهار داشت که هدف فيلمهاى سينمايى سرگرم کردن است و او هم دوست ندارد از طريق مشاهدهى تصاوير يک فاجعه و مرگ انسانها سرگرم بشود. اين نکته تا چه اندازه در مورد فيلم جديد آليور استون صادق است، تا چه اندازه فيلم «مرکز تجارت جهانى» سرگرم کننده است؟
عبدى کلانترى: اين مسئلهى رابطه واقعيت، مستندبودن يک واقعه فاجعهبار با جنبه سرگرمکنندگىاش از همان روز ۱۱ سپتامبر مطرح شد. در واقع کسانى که واقعه را مىديدند بطور زنده روى پرده تلويزيون داشتند آن را مىديدند و همزمان نقطه رجوعشان هم براى چنين پديدهاى همان فيلمهاى فاجعهبار هاليوودى بود که ديده بودند، سقوط آسمانخراشها، زلزله، آتشسوزي. و بنابراين در ذهن بيننده هميشه رابطهاى هست ميان آن چيزهايى که در فيلمهاى سرگرمکننده ديده و آن چيزهايى که بطور مستند مىبينيد و برقرارى يک چنين توازنى براى فيلمساز خيلى دشوار است. ولى همين فيلم را دو شب پيش از اکران عمومى براى خانواده قربانيان مددکارهاى اجتماعى بطور خصوصى نشان دادند، و اين خانوادهها در حين اينکه همچنان سوگوار هستند از فيلم استقبال کردند.
دويچهوله: واکنش و نظرات منتقدان فيلم تا بحال چطور بوده؟
عبدى کلانترى: آن دسته از منتقدان که از زاويه سياسى به فيلم نگاه نمىکنند معمولا از فيلم استقبال کردهاند. ولى يکى دو موردى را ديدم که هم از سمت راست هم از سمت چپ به فيلم حمله شده بود. از سمت راست، محافظه کاران گفته بودند چطور است که در فيلم هيچ اشارهاى به تروريسم اسلامى نيست و به باعث و بانيان اين فاجعه اصلا اشاره نشده و از سمت چپ هم صحبت از اين بود که اين فيلم باز آن احساس جمعى همبستگى را در تماشاگر زنده مىکند که در بستر فرهنگ آمريکايى معنىاش باز وطنپرستى بيشتر و جنگ افروزى بيشتر خواهد بود.
دويچهوله: شما فکر مىکنيد ساختن نمايش فيلمهاى سينمايى درباره اين موضوع اصلا کمکى به جامعه آمريکا بکند که اين «کابوس» را بهتر هضم بکند و پشتسر بگذارد؟
عبدى کلانترى: اين ديگر بستگى دارد به ديدگاه فيلمساز و نحوهاى که به موضوع برخورد مىکند. اگر فيلم در عين سرگرمکننده بودن بتواند تا حدودى هم آگاهى سياسى بدهد، تحليلى و بيطرف باشد، طبعا به آگاهى بيننده کمک مىکند. فيلم آليور استون فيلم سياسى به آن تعبير نيست و بيشتر جنبه انسانگرايانه و هومانيستى دارد و اگر جنبه مثبتاش را بخواهيم ازش اخذ کنيم، اين است که در عين آنکه آن فاجعه را در تمام ابعاد تلخاش نشان مىدهد، ولى آن همبستگى که روز بعد از فاجعه تا مدتها، تا ماهها، تا يکىدوسال ميان مردم آمريکا بوجود آمد، آنرا هم در فيلم نشان مىدهد. يعنى يک حالت نوستالژيک، که خطى هومانيستى هم در آن هست.
دويچهوله: شرکتهاى فيلمسازى اعمال نفوذ مىکنند بر اين هنرمندان يا کارگردانها که به مسايل مختلف نپردازند؟
عبدى کلانترى: نه! تنها چيزى که سرنوشت اين فيلمسازها را تعيين مىكند، بازار هست. يعنى اينکه تا چه اندازه از کارشان استقبال بشود. حتا فيلمسازهاى چپگرايى مثل آليور استون که دستش خيلى باز هست، اگر يکى يا دوتا از فيلمهايش فروش نکنند، باز دچار مشکل خواهد شد و آليور استون در واقع نااميد بود، چون فيلم آخرش «اسکندر» با شکست تجارى خيلى بدى روبرو شد و اميد نداشت بتواند يک پروژه باز بزرگى را بگيرد.