محسن نامجو: صبحانهام دیگر سیگار و چایی نیست
۱۳۹۵ مهر ۲۷, سهشنبهمحسن نامجو خواننده نوآور ایرانی اولین کتاب خود با نام "دُرّاب مخدوش" را منتشر کرده است. او در پیشگفتار این کتاب درباره انتخاب عنوان آن میگوید: «برای این کتاب، پیش از عنوان فعلیاش، این نامها را دوست داشتم: "یادداشتهای سال بیست"، "رستارا روزی به جشن بیست سالگی"، "حنجرهی خام"، "بادهی ناخورده" و … اما در نهایت "دُرّاب مخدوش" را پسندیدم. دُرّاب، یکی از درسهای اولیه تکنیک تار و سهتار است. در واقع سادهترین تکنیکی که در جلسات دوم یا سوم کلاس درس داده میشود و معمولا بیانگیزهترین و کماستعدادترین شاگردان هم، آن را در کوتاهترین مدت فرا میگیرند و به قول استادان، مخدوش و کثیف نمینوازند. آنکس که حتی دُرّاب را هم مخدوش میزند...»
نامجوی ۲۰ ساله همانطور که در کتاب به نظر میرسد پر از سؤال، مسأله، شک و تردیدهایی پیرامون هستی و مذهب است. مسألههای جوانی که از خانوادهای مذهبی، با مادری سختگیر آمده و نوجوانی و جوانی را در مشهد زندگی کرده است. روایتهای این کتاب مربوط به سالهای ۱۳۷۳َ، ۱۳۷۴ و ۱۳۷۵ است. اگرچه نامجوی ۴۰ ساله در پاورقیها به "خامی" و جوانی اشاره میکند اما در عینحال اعتماد به نفس او در موسیقی و آرزویش برای موزیسین شدن را میتوان به وضوح در این یادداشتها مشاهده کرد.
مثلا او در یادداشت دی ماه ۱۳۷۳ نوشته است: «چندی پیش داستانی از بورخس خواندم به نام "اسم اعظم". در نگارش فیلمنامه ادریس از آن استفاده میکنم. با این باور که آنچه بورخس در ذهن داشته و نوشته و ترجمه شده و بعد، من خوانده ام، یقینا آن چیزی نیست که من در ذهن دارم. گرچه نقاط مشترک زیاد است. من اکنون خود را در برابر هیچ بزرگ و متفکری، ضعیف نمیبینم.»
و نامجوی چهل ساله بر آن پاورقی زده است: «بین که پیرنگ جوانی، خامی است.»
بیشتر بخوانید: از ریتم لنگ تا جامعه ناموزون • پای صحبت محسن نامجو
یا در نمونهای دیگر که نوشته است: «هیچ انسانی با خودش هم به اشتراک فکر نمیرسد. اگر رسید آدم مبتذلی است یا اصلا راجع به رسیدن و نرسیدن نیندیشیده که اینها خود نوعی ولمعطلی و بدبختی است. آدم باید تا آخر زندگیاش در دوگانگی باشد. باید راجع به همهچیز شک داشته باشد و تا آخر هم شکاش به یقین تبدیل نشود. اگر من روزی راجع به موضوعی اعتقاد پیدا کنم، باید با خودم عهد کنم که تا آخر عمر، به آن و بر طبق آن اعتقاد عمل کنم که این امکانپذیر نیست. وقتی میگویم شک به همه چیز، خب معلوم است منظورم واقعا همه چیز نیست، اما مجبورم بگویم همه چیز، چون تکتک آنچیزهای شکآلود را نمیتوان به ذهن آورد و نوشت و البته نباید هم این کار را کرد، چون باز همان ابتذال است که دامنگیر میشود.»
و نامجوی ۴۰ ساله در سیدی همراه با این کتاب میگوید: «در نوجوانی اولین بار آدم جلوی سؤالات هستیشناسانه قرار میگیرد. خیلی احساس نمیکنی به مسائل بزرگتری بعد از آن اندیشیدهای. سوالاتی که الان به آنها به عنوان سؤالهای بنیادین میخندیم، هنوز هم مسائل آدم میتواند به همان خندهداری باشد یعنی همان سؤالات میتواند وجود داشته باشد.»
رضایت درونی و دغدغههای نامجوی ۴۰ ساله
با وجود این، آنطور که نامجو در سیدی این کتاب میگوید به "رضایت درونی" رسیده است. او وقتی در شروع معروفیت و تولید آلبومهای موسیقی قرار داشت با پیشنهاداتی مواجه شد: «مثلا رئیس فلان جا با پرداخت دستمزد بیشتر گفت بیا برای عاشورا بخوان. اما این چیزی نبود که من به دنبالاش بودم پس اگر اسم این شهرت است بهتر است کنار گذاشته شود. اما یک تصویر به من آرامش میدهد، وقتیکه ۷۰ ساله میشوم و با نگاه به پشت سرم میبینم مجبور به لخت شدن جلوی هیچ سیستمی نشدم. هرچند ناچار شدم از همه این مراحل چشم بپوشم و زمان میوه دادن درختی که سالها برایش کار کرده بودم آن را ترک کردم. درون خودم راضی هستم که با فلان سپاهی سر یک سفره نرفتم و شریک نشدم و هرچه که بود، بدترین یا بهترین موسیقی عالم را برای خودم نگه داشتم.»
بیشتر بخوانید: نمایش موسیقی به جای موسیقی نمایشی • نقدی بر کنسرت نامجو
با اینوجود، آنچه در کتاب "دُرّاب مخدوش" آمده دغدغههای نامجوی ۲۰ ساله است. او در پاسخ به سوال دویچهوله درباره دغدغه ۴۰ سالگیاش میگوید: «دغدغهام این است که باقی این مسیر هم پاک بماند و جلوی هیچ سیستمی لخت نشوم. در ۲۰ سالگی اوج ایدهآل برایم آن بود که خودت موسیقیات را تولید کنی و بتوانی زندگیات را هم فقط از موسیقی بچرخانی و لازم نباشد آبمیوه فروشی باز کنی. اولین دغدغهام این است که باقی این مسیر هم به همین شکل ادامه پیدا کند. بعضیها فکر میکنند جهان موقعیت خاصی به آنها داده در حالیکه اصلا اینطور نیست. بسیاری از ما بزرگتر آمدهاند و رفتهاند، فقط در زمان و مکان مناسبی قرار نگرفتند. دغدغه اصلی این است که مسیر به شکل گمراهکننده پیش نرود.»
اولویت دیگر برای او وفاداری به "صداقت" است: «دیگر نمیتوان از من انتظار داشت که "زلف" یا "ای ساربان" را روی صحنه اجرا کنم. چون مسائل مربوط به این ترانهها ماجرایش دیگر تمام شده. من دیگر در آن "جبر جغرافیایی" نیستم و صبحانهام هم "سیگار و چایی" نیست. حالا نمیتوانم روی صحنه روضه بخوانم. راهی که پیدا کردهام این است که موقع اجرا به مردم بگویم فلان ترانه برای من تمام شده اما برای شما اجرایش میکنم. این همان صداقتیست که از آن صحبت میکنیم. وگرنه امروز کسی آلبوم "صفر شخصی" را گوش نمیکند اما "ترنج" یا "الکی" همچنان مخاطب دارد. در واقع اینکه چطور با نگهداری این صداقت کنار بیایی و دروغ نگویی.»
"ما فقط دوست داریم احساس کنیم از اعراب بالاتریم"
این خواننده همچنین جامعه ایران را با بیان تاثیر کتاب بر خودش به نقد میکشد: «تاثیر غیرمستقیم کتاب در من این بود که فهمیدم ما موزیسینهای ایرانی به ویژه موسیقیهای سنتی نه تنها برگزیده نیستیم بلکه از دیگر هنرمندان حوزههای دیگر بیسوادتریم. ادبیات ترکیه بسیار از ادبیات ما جلوتر رفته یا موسیقی اعراب به همین شکل. ما فقط دوست داریم هنوز احساس کنیم از اعراب بالاتریم. در حالیکه آنها در همه چیز، خُردخُرد از ما جلوتر هستند. ما چند موزیسین بینالمللی مثل حسین علیزاده و کیهان کلهر داریم؟ در حالی که در همین استانبول به راحتی نام ۲۰۰ هنرمند مطرح است.»
او در ادامه توضیح میدهد که چطور خود را کامل دیدن باعث "گریز از واقعیت" میشود: «ویژگی شخصی هنرمند مثل ناکامل دانستن خود یا انتقاد از خود که حتی بخشی از آن میتواند حاصل عدم اعتماد به نفس یا فقدان امنیت باشد، کور سوی امیدی است که اجازه میدهد به جلو حرکت کند؛ چه به عنوان یک شخص و چه به عنوان یک ملت اگر خودت را کامل ببینی و فکر کنی ما ایرانیها از همه باهوشتر هستیم. گریز از واقعیت است که باعث عقبماندگی میشود.»
مهاجرت چه چیزی از نامجو گرفت؟
مهاجرت هم در لابهلای صحبتهای نامجو به گوش میرسد. اگرچه موسیقی زبان مشترک جهان است اما مهاجرت چه چیز را از یک موزیسین و بعد محسن نامجو گرفته است؟
این خواننده در پاسخ دویچهوله گفت: «الان واقعا هیچ احساسی ندارم که مهاجرت چه چیز را از من گرفته. معلوم است که خیلی چیزها را گرفته اما آنچه در پساش به من داده به مهاجرتام میارزید. در مجموع از این معامله راضی هستم. اگر ایران بودم در شهرت و شرایط مالی وضعیت بهتری داشتم. اما من در نیویورک حتی به موسیقی خراسان بیشتر فکر میکنم. در آرامش و خلوت و از بیرون سادهتر میتوان نقصها را دید اما در ایران ممکن است بیشتر در خطر ندیدن قرار بگیریم. اما نباید حسرت خورد.»
نامجو ادامه میدهد: «اگر مهاجران مدام در موضع حسرت خوردن قرار بگیرند یعنی خودشان از خودشان به انتخاب خودشان تصویر یک بازنده را ارائه میدهند. چرا؟ درست است که نگاه نوستالژیک دست ما نیست و نمیتوان با آن کاری کرد اما گاهی میبینی هنرمندانی که مثلا سال ۵۷ از ایران خارج شدهاند هنوز به سیستم فحش میدهند. در واقع هویت خود را در فحاشی به سیستم تعریف میکنند. در حالیکه باید فعالیت هنریشان را ادامه دهند. من مدتهاست که دیگر از صبح تا شب به این مسائل فکر نمیکنم. کارهایم هم هرچه پیشتر میرود از سیاسی بودنشان کم میشود.»
"ما شجاعت و حماقت نسل گذشته را توأمان نداریم"
در پسگفتار کتاب و همینطور در پایان صحبتهای نامجو در سیدی، او امیدوار است که بیشتر مخاطبان "دُرّاب مخدوش" جوانان ۱۷ - ۱۸ ساله باشند. روی جلد هم نوشته شده: "کتابی برای بیست سالهها"، هرچند معتقد است که "نمیتوان به این نسل تکیه داد". به باور این خواننده، نسل جوان ۲۰ ساله نسبت به نسل گذشته "غیرآرمانگراتر و عملگراتر" است و درعینحال "با اتفاقات سالهای گذشته نشان داده که حاضر نیست با سر توی دیوار برود".
او توضیح میدهد: «اگرچه ما شجاعت نسلی را که سیانور زیر زبان میگذاشت و به سر قرار میرفت نداریم اما میتوانیم توامان بگوییم حماقت آنها را هم نداریم. عقلانیت ما بیشتر از نسل گذشته شده مثل نسل جدید نسبت به ما. اینها (نسل جدید) اساسا رمانتیک نیستند، با عشق راحت و مدرن و عملگرایانه برخورد میکنند. من هیچوقت نتوانستم. عشق برای من مصادف با درگیری است. حتی گاهی به شکل مازوخیستی ترجیح میدهیم عشق سرانجامی پیدا نکند تا حالت شاعرانهاش بیشتر حفظ شود. نسل جوان اما با شنیدن این حرفها خنده رندانهای میزند. از طرف دیگر آزادیهای مجازی از نظر سیاسی و اجتماعی باعث آموزندگی بیشتر نشده است. تعداد بیشتر محصولات فرهنگی لزوما شعور فرهنگی را بالاتر نبرده. امروز محصول کتاب و موسیقی در دسترستر است اما لزوما کتابخوانها و موسیقیبازهای بهتر و بیشتری از نسل قبل نداریم.»
بیشتر بخوانید: گپی با محسن نامجو درباره جامعه، مهاجرت و موسیقی تلفیقی
به باور نامجو دو اتفاق باعث شده سیر "عقبگرد" ادامه داشته باشد. اول تعطیلی کنسرتهایی مثل کیهان کلهر که به گفته نامجو "در واقع معقولترین شکل موسیقی تعطیل شده است" و دیگر تبعات این ماجرا: «شاهد سقوط فرهنگی هستیم. من فرارفت فرهنگی نمیبینم. صورت و ظاهر دست چندم مدرنیته دوبی را در دست گرفته و آن را بیرویه بازتولید میکند. نمیبینی که چندان چیزی به دست آورده باشد که شما نسبت به آن احساس زیان یا تحسین کنید.»
اما با این وجود، چرا محسن نامجو ترجیح میدهد که بیشتر مخاطبان کتابش بیست سالهها باشند؟
او در پاسخ به دویچهوله توضیح داد: «برای آنهایی که موسیقی من را دوست دارند میتواند از دو جهت جالب باشد. مساله اول نخبه فرض کردن و خود را در قله قاف دیدن است. اعتراف میکنم و باور دارم که یکسری از شاخصهای هنری سلیقه من در قله قاف است. این را در ۲۰ سالگی هم داشتم اما با بیانی خام و روی اعصاب طرح شده. دوم و در ادامه آنکه به باورهایشان ایمان داشته باشند و اگر واقعا باوری دارند آماده قمار هم باشند. چراکه این مسیر پر از امید و بلندپروازی و سقوط است. میخواهم جوان بیست ساله بداند سفرهای پهن نیست و امکان سقوط آسان است. من از سقوطهای بعد از بیست سالگیام ننوشتم اما ورود به هنر یعنی وارد شدن به لاسوگاس. یعنی در نیم ساعت اول ممکن است بنز هم بخرید ولی این احتمال هم هست که ۳۰ سال همانجا بمانید و مدام ببازید. من ۱۰ - ۱۲ سال باختم.»
کتابی که انتشارش یک سال طول کشید
"دُرّاب مخدوش" که با دو هزار تیراژ منتشر شده، به گفته تینوش نظمجو، مدیر نشر ناکجا با استقبال هم روبهرو شده است. او در گفتوگو با دویچهوله روند انتشار و استقبال مردم را چنین شرح میدهد: «ما از اول میخواستیم فقط روی کتاب کار کنیم. ایده کتاب و تکمیل آن با سیدی به تدریج شکل گرفت و یک سال طول کشید. برای خارج از کشور این تیراژ بسیار بالاست و اینجا شاید تنها چند کتاب با این تیراژ منتشر شده است. تعداد زیادی از کتابها به صورت پیشفروش خریده شد.»
او درباره تجربه همکاری با محسن نامجو میگوید: «ما کمتر خوانندههای مطرحی داریم که جرات کنند یادداشتهای قبلی خود را به این شکل عریان و بدون ترس از بازخورد با متنهای سخت و شوکآور منتشر کنند. ولی نامجو بدون چون و چرا این کار را کرد. ما این کتاب را بدون سانسور یا خودسانسوری منتشر کردیم. فکر میکنم این کتاب به خاطر صداقتی که نامجو در این کار با خودش و ما داشت، جواب خواهد داد. تا الان بازخوردهای خوبی از آن داشتیم.»
نشر ناکجا قرار است برای معرفی و رونمایی از این کتاب از ماه نوامبر در کشورهای دیگر اروپا به همراه محسن نامجو جلساتی برگزار کند. در عینحال چندین جلسه نیز در اوایل سال ۲۰۱۷ در کشورهای آمریکای شمالی و کانادا برگزار خواهد شد که جزییات این برنامهها بعدتر اعلام میشود.
گزارشگر: آیدا قجر