بتهوون، خالق ناشنوای آثار ماندنی در عالم موسیقی
۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبهسر کلاس درس پزشکی، استادی از دانشجویان میپرسد: اگر دو تن از شما، زن و شوهر الکلی و سیگاری باشید و در خانه دائم داد و دعوا و کتککاری داشته باشید، آیا بچهی در راهتان را سقط میکنید یا به دنیا میآورید؟ همه یکصدا به سقط رأی دادند. استاد گفت: با این ترتیب شما بتهوون را هم سقط میکردید.
به نظر میرسد که بتهوون سمبل لجاجت و مخالفت با همهی قانونهای طبیعت و تربیت بوده باشد: کودکی که به جای رفتن به مدرسه، به زور پدر پای پیانو مینشیند، هنرمندی که با اشراف و درباریانی که میتوانند پشتیبانانش باشند سر ستیز دارد و هزینهی زندگیاش را از راه کنسرتها و فروش آثارش تأمین میکند، و ناشنوایی که برجستهترین آثار شنیدنی را خلق میکند.
دوران سخت کودکی
لودویگ فان بتهون در روز ۱۷ دسامبر ۱۷۷۰ در شهر بن به دنیا آمد و بزرگ شد. خانوادهی پدری او از مهاجران هلندی بودند و مادرش ریشهی اسلاو داشت.
پدر بتهوون که خود در کار موسیقی بود، خیلی زود به استعداد پسرش پی برد و حتا برای اینکه همه او را با موتزارت مقایسه کنند، به محض آنکه لودویگ هشت ساله توانست در حد کنسرت پیانو بنوازد، شناسنامهاش را دو سال پایین آورد تا بتواند بگوید، لودویگ هم مانند ولفگانگ آمادئوس موتزارت در شش سالگی کنسرت داده است.
اما نبوغ لودویگ فان بتهوون در نواختن پیانو و اجرای آثار گذشتگان نبود. او آفرینندهی سبکی تازه در موسیقی بود که اگرچه هنوز یک چشمش به دنبال قاعدههای کلاسیک میگشت، اما چشم دیگرش سبک رمانتیسم را میدید. از این رو میتوان آثار او را در نوع کلاسیک رمانتیک طبقهبندی کرد، اما نباید از یاد برد که برخلاف هواداران مکتب رومانتیسم، بتهوون دربرابر جهان درون، جهان بیرون یعنی جهانِ واقعیات را هم میدید و آثارش همیشه برای جهانیان پیامی دارد.
افزون بر این، تا زمان او اگر هنرمندی اثری را به کسی تقدیم میکرد، به این معنی نبود که در آن اثر میشد مشخصه یا نشانی از آن فرد را سراغ گرفت. بتهوون اما باعث شد که موسیقی زمانهاش را به دو گونه تقسیم کنند: آثار مطلق که در آنها قاعدههای موسیقی، متن و مضمون کار را تشکیل میدهند و آثار هدفمند که در آنها فرد یا رویداد یا پدیدهای، مضمون و موضوع کار سازندهی آهنگ است.
این نوع آثار هدفمند در بیشتر کارهای بتهوون دیده، یا بهتر بگوییم، شنیده میشوند. به همین دلیل آثار بتهوون بیش از هر آفرینندهی موسیقی کلاسیک موضوع تفسیر و توضیح موسیقیشناسان بوده است. برای نمونه درحالی که سمفونی شمارهی ۳ او زیر عنوان اِروئیکا یا قهرمانی، انقلاب و به ویژه انقلاب فرانسه را تداعی میکند، سمفونی شمارهی ۶ زیر عنوان پاستورال، آرامش زندگی روستایی را شنیداری و شنیدنی میسازد.
زندگی بتهون را از نظر موسیقایی به سه دوره تقسیم میکنند: دورهی اول که تا ۲۷ سالگی هنرمند را در بر میگیرد، زمان خلق آثار برونگرا و پرشور است. در دورهی دوم که تا ۴۴ سالگی هنرمند، یعنی تا سال ۱۸۱۴ ادامه دارد، با بتهوونی روبهرو هستیم که آثارش را به همان سبک نخست میآفریند، ولی از نظر فرم و محتوا تا سرحد کمال گسترش میدهد.
در دورهی سوم که ۱۳ سال آخر زندگی او است، بتهوون که دیگر کاملا ناشنوا شده، به جهان درون پناه میبرد و این حالت را در آثارش هم بازتاب میدهد، پنداری که در جهان فلسفه قدم برمیدارد. اما در همین دوره است که سمفونی آخر یعنی شمارهی ۹ را میسازد که قطعهی پایانی آن آهنگی است بر سرودهی شیلر به نام سرود شادی. در این سرود نیز بتهوون با موسیقی خود به جهان و جهانیان پیام میدهد که با یکدیگر یار و مهربان باشند.
در پایان باید به دو نکتهی برجستهی دیگر در کار و آثار بتهوون اشاره کرد: یکی آنکه آثار بتهوون اگرچه در سبکهای سدهی نوزدهم یعنی کلاسیک و رومانتیسم ساخته شدهاند، ولی بدون شک فرازمانی هستند و به نظر میرسد که امروز ساخته و پرداخته شدهاند.
نکتهی دیگر اینکه او از معدود آفریدگاران موسیقی کلاسیک است که کار خود را به آثار به اصطلاح جدی محدود نکرده. نمونهی آن سلسله قطعاتی برای پیانو است که او خود آنها را زیر عنوان «خردهریز» ساخته و منتشر کرده است. او موسیقی را تنها پدیدهای والا نمیدیده، بلکه گاه با خلق و اجرای یک قطعهی تفننی، شنوندگانش را به تفریح و سرگرمی فرامیخوانده است.
EA/BB