بتهوون، آهنگسازی جاودانی
۱۳۸۷ تیر ۱۰, دوشنبه« ـ ببخشید اسم شریفتان؟»
این اولین وبلاگی است که در طول گشتوگذارهایم در وبلاگستانهای فارسی زبان با آن برخورد میکنم و پیش از ورود به آن، باید "کارت شناسایی" ارائه بدهم. با این باور که در دنیای مجازی همه چیز مجاز است، اسم هنرمندی که در پی گلچینکردن دیدگاههای ایرانی جماعت در بارهاش هستم، مینویسم:
ـ لودویگ وان بتهوون!
در یک چشم بههمزدن، صفحه اصلی باز میشود:
« ـ خوشآمدید، لودویگ وان بتهوون عزیزم! امیدوارم لحظات خوبی را در این وبلاگ سپری نمائید!»
بتهوون در عالم سینما
"میزبان" این وبلاگ، صهیب عبیدی ابتهاج است که خوشآمدگوییاش را با "به نام خدا" آغاز میکند. زندگی بتهوون در این دفتر خاطرات مجازی جای ویژهای دارد، البته زندگی سینمایی او. از جمله در فیلم "رونویسی کردن بتهوون" از کارگردان لهستانی، آنی یژکا هولاند. این وبلاگنویس، فیلم هولاند را که به آخرین دورهی زندگی بتهوون در سال ۱۸۲۴ پرداخته، بهگونهای همهجانبه به نقد میکشد. در این سال لودویگ وان بتهوون، از سر حوصله در حال ساختن آخرین جملههای نهمین سمفونی خود است. تهیه کننده و حامی مالی او، ونزل شلمر، که از کندی کار ناراضی است، منشیای برای او استخدام میکند، تا به روند کار سرعت بخشد: این منشی آنا هولتز، دانشجوی ٢٣ سالهی جوان و زیبای کنسرواتوار است. فیلم "رونویسی کردن بتهوون"، کما بیش بر اساس رویدادها و شخصیتهای واقعی ساخته شده است. عبیدی ابتهاج در نقد خود بر این فیلم، زندگی واقعی بتهوون را با آنچه در فیلم به نمایش در آمده، مقایسه میکند: «شخصی به نام آنا هولتز وجود خارجی نداشته و با تلفیق دو شخصیت متفاوت از هم شکل گرفته است. ابتدا منشی مذکر و اطریشی تبار بتهوون و سپس آهنگسازی مونث و فرانسوی به نام لورنس فرنز که به شدت تحت تاثیر بتهوون بود.»
"محبوب ابدی"
این وبلاگنویس، چند فیلم دیگر از زندگی این آهنگساز نابغه را هم معرفی میکند: «در طول صد سال گذشته، متجاوز از ٢٠ فیلم دربارهی بزرگ آهنگساز آلمانی ساخته شده است. برای پرهیز از اطالهی کلام فقط به چند فیلم متاخرتر اشاره میکنم و میگذرم. فیلمهایی که با تصویر کردن مقاطعی از زندگی این استاد مسلم موسیقی، سعی در ترسیم چهره واقعی او یا پروسه خلق آثار فنا ناپذیرش داشتهاند. شخصیتی که گری اولدمن در "محبوب ابدی" از وی به نمایش گذاشت، بتهوونی با روحیه متلاطم، ظالم و پر دردسر بود و اولدمن انصافاً بازی حیرت انگیزی از خود به نمایش گذاشت. ایان هارت نیز در فیلم تلویزیونی اروئیکا (٢٠٠٣)، گوشههایی دیگر از زندگی بتهوون را بازتاب داد...»
محبوبیت بتهوون در میان نسل جوان
بازتاب کار و زندگی بتهوون در وبلاگهای ایرانیان، از این جهت جالب است که اغلب روال معمول معرفی او و کارهایش را دنبال نکردهاند، بلکه بر حسب علاقهی خود، جنبههای ویژهای از شخصیت و آثار او را به تصویر کشیدهاند. ضریب سنی پائین وبلاگنویسانی که به این آفرینندهی آثار بیادماندنی موسیقی کلاسیک پرداختهاند، هم بسیار چشمگیر است. سن بیش از نیمی از گردانندگان و نویسندگان وبلاگهایی که به آنها سر زدم، بین ۲۱ تا ۲۸ سال است. این امر نمایانگر آنست که موسیقی کلاسیک در ایران و بین نسل جوان، هنوز از محبوبیت ویژهای برخوردارست. مثل وبلاگنویس "اشکها و لبخندها" که نوشین نام دارد و ۲۳ ساله است. بر سر فلش ماوس این وبلاگنویس خوشقریحه، واژهی "خوشآمدید" به زبان انگلیسی و مثل یک گوشواره وصل است و همهی حرکتهای ماوس را دنبال میکند. در سرلوحهی دفتر مجازی نوشین این شعر فروغ فرخزاد نقش گرفته: «همه هستی من آیه تاریکیست/ که ترا در خود تکرار کنان/به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد.»
کشف دستنویس بتهوون
نوشین در وبلاگ خود، با وجد از پیدا شدن نتهای یک قطعهی موسیقی دستنویس بتهوون خبر میدهد که چندی پیش در یکی از قفسههای کتابخانهی یک مدرسهی علوم دینی در پنسیلوانیا کشف شد. این دستنویس که یکی از انقلابیترین آثار بتهوون ارزیابی شده، مدتی بیش از یک قرن مفقود شده بود. نوشین در وصف این دستنویس شخصی ۸۰ صفحهای مینویسد: «بتهوون نوشتن این Grosse Fuge را در ماه مه (اردیبهشت) ۱۸۲۵ آغاز کرده و آنرا در سپتامبر(شهریور) همان سال به پایان رسانده است. این اثر بین موسیقیدانان شهرت بدی دارد. زیرا اثری بسیار مشکل است و گفته میشود، هنگامی که برای اولین بار به اجرای عمومی درآمده است، شنوندگان تنها برای دو موومان آن تقاضای تکرار کردهاند. اما با وجود انتقادهای شدیدی که در آن زمان از این اثر شد، امروز آنرا به عنوان یکی از مهمترین کارهای بتهوون میشناسند.»
عنوان تقلبی "طوفان"؟
یکی از ویژگیهای توجه علاقمندان وبلاگنویس به بتهوون، کند و کاو کردن در تاریخچهی سرودن آثار این موسیقیدان نابغه است. از جمله "وبلاگ سونات" که دفتر خاطرات سیاووش ناظر فصیحی است، در بارهی سونات ۱۷ در ر مینور، اپوس ۳۱ شمارهی ۲ که بتهوون در سال ۱۸۰۱ ساخته است، مینویسد: «معمولا این سونات را به نام "طوفان" میشناسند. ولی این عنوان توسط خود او به این قطعه داده نشد و در دوران زندگی بتهوون هم براستی با این نام منسوب نشد. در عوض این نام توسط وابسته او شیندلر نامگذاری شد که ادعا می کرد که این قطعه الهام گرفته از نمایشنامه شکسپیر است. بهرحال، بیشتر اطلاعات شیندلر توسط دانش پژوهان موسیقی کلاسیک قابل اعتماد نیستند.»
شخصیت بتهوون
وبلاگ "یک پزشک"، علاوه بر جنبههای دیگر زندگی بتهوون، به شخصیت و علت ناشنوایی این موسیقدان برجسته پرداخته است. او مینویسد: «بتهوون بیشتر اوقات با خویشاوندان و بقیه مردم نزاع و به تلخی برخورد میکرد. شخصیت بسیار مرموزی داشت و برای اطرافیانش به مانند یک راز باقی ماند. لباسهایش کثیف و به هم ریخته بود. در آپارتمانهای بسیار به هم ریخته زندگی میکرد. بسیار تغییر مکان میداد. طی ۳۵ سال زندگی در وین حدود چهل بار مکان زندگیاش را تغییر داد. در معامله با ناشرانش، همیشه بیدقت بود و اکثر اوقات مشکل مالی داشت.»
وبلاگنویس "یک پزشک"، با توجه به نتایج کالبدشکافی بتهوون که به وسیلهی "پدر آناتومی آسیبشناسانه، کارل روکیتانسکی" صورت گرفته، مینویسد: «احتمال فراوان دارد که آسیب شنوایی بتهوون به خاطر فشرده شدن عصب هشتم، به خاطر بیماری پجت باشد. سر بتهوون کاملا بزرگ بود و پیشانی کاملا برجستهای داشت، آرواره بزرگ و چانه جلوآمدهای داشت؛ ویژگیهایی که با بیماری پجت سازگارند.»
رفتار اجتماعی بتهوون
حمیدرضا که ۲۷ سال دارد، در وبلاگ خود، "پرشین بلاگ" به رفتار اجتماعی بتهوون توجه کرده و آن را چنین توصیف میکند: «بتهوون هر وقت به مجلسی دعوت میشد، قبل از آنکه وارد پارتی شود، از لای در به داخل اتاق نگاه میکرد و اگر از قیافه کسی خوشش نمیآمد، بی سر و صدا در را میبست و بر میگشت. او گاهی در میان جمع و بین صحبتها، ناگهان دفترچهای را از جیبش بیرون میآورد و چیزی روی آن مینوشت و بلافاصله بدون اینکه از کسی خداحافظی کند، آن محل را ترک میکرد. در چنین مواقعی به نظر میرسید که او در عالم دیگری سیر میکرد و اصلا متوجه دنیای اطراف خود نیست.»
نامههای عاشقانهی بتهوون
نامههای عاشقانهی بتهوون نیز از موضوعهایی است که ذهن برخی از وبلاگنویسان ایرانی را به خود مشغول میکند. از جمله وبلاگنویس "یه وجب خاکِ اینترنت"، که دفتر خاطراتش با این جمله زینت یافته: «یادداشتهای من درباره سایبراسپیس، اجتماع و جوانیم که مثل باد دارد می رود»!
البته معلوم نیست این وبلاگنویس خوش سلیقه، چند سال دارد، ولی از گزینههایش از میان شعرهای عاشقانهی بتهوون چنین برمیآید که با دنیای اشعار رومانتیک آشناست: «هر چند هنوز از بستر شبانه خویش بیرون نیامدهام/ ولی اندیشهام چون پرستویی بی آشیانه بهگرد معبد نام تو معشوقهی جاودانم/ بال و پر میزند/با خود فکر میکنم/پیوند قلب من با عشق تو، پیوندی ابدی است و من قادر نیستم تا واپسین دم حیات .../تا آندم که خون داغ زندگیام، در رگهایم میدود، این پیمان آسمانی را از یاد ببرم/قادر نیستم جز با تو ...جز در کنار تو، سنگینی بار زندگی را بر دوش کشیده و از سرنوشت تو شادمان باشم/من اینک از تو دورم، و این خواست اجتناب ناپذیر تقدیر است که میان ما جدایی انداخته/این فرمان سرنوشت است که مرا در وادی دور افتادهای سرگردان ساخته است... .»
۱۵ سال با بتهوون
داریوش، وبلاگنویس "اخبار موسیقی" به چگونگی اجراهای مدرن سوناتهای بتهوون پرداخته است. البته از زبان یکی از معروفترین و تأثیرگذارترین ویلون نوازان آلمان، آن سوفى موتر. داریوش مصاحبهای با آن سوفى موتر را دربارهی اجرای ۱۰ سونات این موسیقیدان یکتا به فارسی ترجمه و در وبلاگ خود منتشر کرده است. آن سوفى موتر، ۱۵ سال تمام این سوناتها را در بزرگترین تالارهای موسیقی جهان، با همکاری ارکسترهای مشهور بینالمللی به اجرا در آورده است. او در این مصاحبه میگوید: «این طرح بسیار رضایت بخش بود و در پایان آن، من توانستم ۱۵ سال با بتهوون زندگى کنم. این فرصتى بود که کمتر نصیب یک نوازنده سولیست مىشود.»
آن سوفى موتر، در رابطه با مضمون این سوناتها میگوید: «بتهوون نوشتن سوناتهاى ویلونش را در سن ۲۷ سالگى شروع کرد. بنابراین من با فردى بسیار جوان، عاقل، دلربا و سرزنده روبرو شدم که لزوماً نباید فکر کرد بتهوون است. آن بتهوونى که ما مى شناسیم فردى عصبى و گوشه گیر و میانسال است. مردى بسیار جنگنده، حتى در زبان موسیقىاش. اما بتهوون صورتهاى زیادى دارد.»
بشنوید و لذت ببرید
بتهوون چهرههای زیادی دارد. این را میتوان با شنیدن آثار او هم حس کرد. S.H.M، وبلاگنویس "Musicology "، که ۲۱ سال دارد، تمام سنفونیها و سوناتهای او را برای دانلود در اختیار بازدیدکنندگان وبلاگ خود میگذارد. آنها را پیاده کنید و از شنیدنشان لذت ببرید!