اول ماه مه در آلمان: روز کارمند؟
۱۳۸۶ اردیبهشت ۱۰, دوشنبهاول ماه مه روز جهانی کارگر است. کارگران بسیاری از کشورها اجازه ندارند این روز را جشن بگیرند و گرامی دارند. در آلمان، که جنبش کارگری آن یکی از فعالترین جنبشهای اجتماعی است، اول ماه مه، حداقل در نیمقرن گذشته، جایگاه پرارجی داشته است.
واژهی "روز کارگر" خاطرات خوشی را به ذهن کارگران مسنتر آلمانی میآورد. برای آنان، زمانی که شاغلان بخش صنعت بیشتر از شاغلان بخش خدمات بود، مراسم این روز یک اتفاق بزرگ محسوب میشد.
امروزه اما زمانه عوض شده است. دنیای کار به سرعت در حال تغییر و تحول است و گویا این باعث شده که تعداد اعضای سندیکاهای کارگری کاهش یابد.
چنین به نظر میرسد که روند مدرنیزه کردن دنیای کار، بالا رفتن نرخ بیکاری و گسترش بخش خدمات، از توان جنبش کارگری کاسته است. بیکاران امید به داشتن کار را از دست میدهند و آنانی که کار دارند، اعتماد و اعتقادشان را به اینکه سندیکاها هنوز قادرند از حقوق آنان پشتیبانی کنند، روز به روز از دست میدهند.
از سوی دیگر اخراجهای روزافزون و کاهش موقعیتهای شغلی باعث به وجود آمدن روند تازهای در بخشهای دیگر اقتصادی شده است. به طور روزافزون کارکنان و کارمندان بخشهای مختلف اقتصادی که تا کنون از فعالیتهای سندیکایی پرهیز میکردند، به این ارگان پراهمیت اجتماعی روی میآورند.
فریدرکه شولتس در این باره گزارش میدهد:
نزدیک به ۱۰۰ تن از کارمندان کنسرن بیمهی آلیانتس (Allianz) در مرکز شهر کلن گردهم آمدهاند. روی یکی از پلاکاتهای آنها نوشته شده: "مادرْ آلیانتس فرزندان خود را از خود میراند".
خیلی از تظاهرکنندگان پرچمهای کوچک سرخی را که مخصوص سندیکای خدمات است، به اهتزاز درآوردهاند. یک سال پیش، زمانی که کارمندان آلیانتس اطلاع یافتند، کنسرنشان قصد دارد ۷۵۰۰ موقعیت شغلی را از بین ببرد، حسابی شوکه شدند. تا آن زمان کارکنان شرکتهای بیمه دلیلی برای ترس از دست دادن شغلشان را نداشتند. استخدام در این بخش به معنی تأمین کاری و مالی ابدی بود. کارکنان شرکتهای بیمه دلیلی نداشتند، برای گرفتن حقشان به خیابان بروند یا به عضویت اتحادیهای در آیند.
گابریله بورگهارد برگ، رئیس شورای کارکنان آلیانتس در این مورد میگوید:
«من خودم ۳۰ سال است در شرکت آلیانتس کار میکنم و افتخار میکردم به اینکه با من به عنوان همکار منصفانه رفتار میشود، به این که اصل، کار و پاداش آن است، به اینکه در شرکتی کار میکنم که در آن انسان محوریت دارد.
اینها اما به گذشته تعلق دارد.»
بدین ترتیب گابریله بورگهارد برگ و همکارانش امسال ناچارند برای نخستین بار در عمرشان برای نگهداشتن شغلشان مبارزه کنند و در تظاهرات اول ماه مه اتحادیهی سراسری سندیکاهای آلمان شجاعانه پرچمهایشان را به اهتزاز در آورند. برای آنان اکنون سندیکا آخرین امید است.
تا یک سال پیش کمتر از ۱۵ درصد کارمندان شرکتهای بیمه دارای کارت عضویت سندیکای بخش خدمات بودند. اما از زمانی که معلوم شده، کاهش موقعیتهای شغلی به شرکتهای بیمه نیز سرایت کرده، هر روز به تعداد اعضای سندیکا اضافه میشود.
به گفتهی ولفگانگ اولنبرگ، رئیس منطقهای اتحادیهی سراسری سندیکاهای آلمان، این روند در سایر بخشهای اقتصادی نیز مشهود است:
«زمانی که انسانها متوجه میشوند، درآمدشان کم شده یا موقعیت شغلیشان به خطر افتاده، به عضویت سندیکا درمیآیند. آنوقت از ما انتظار پشتیبانی دارند. انتظار دارند که در تصمیمگیریهای اساسی برای آینده سهیم باشند.
اکنون ما شاهد روند تازهای هستیم: از یک طرف بخشی از اعضای قدیمی و نیز کسانی که بیکار شدهاند را از دست میدهیم، از طرف دیگر افراد جوان، زنان و کسانی که شغل ثابت دارند، به ما روی میآورند.
آنها با خود میگویند: من الآن در یک حالت اضطراری به سر میبرم، در مضیقه هستم، من به تنهایی از این وضعیت نجات پیدا نمیکنم، سندیکا در کنار ماست.»
اول ماه مه روزی است با تاریخی پر پیچ و خم، همچون تاریح جنبش کارگری که بنیانگذار آن است.
در آلمان قیصری در این روز صدها هزار نفر برای دستیابی به حق تشکیل سندیکا و نیز برای ۸ ساعت کار در روز، به خیابانها میریختند.
ناسیونال سوسیالیستها از این روز برای رژههای تبلیغاتی و سخنرانیهای تحریکآمیز خود سوءاستفاده میکردند. به همین دلیل نئونازیها تا امروز با میل در این روز به تظاهرات میپردازند.
در آلمان شرقی نیز این روز در ظاهر به کارگران و حقوق تعلق داشت. اول ماه مه یک روز تعطیل رسمی بود برای اینکه کارگران سوگند یاد کنند، میزان تولید را بالا ببرند. بر مبنای الگوی شوروی، برنامههای روز اول ماه مه بیشتر به یک رژهی نظامی میمانست تا یک تظاهرات خودخواسته.
پس از وحدت دو آلمان اینگونه از تظاهرات نیز پایان یافت و روز کارگر به سندیکاها تعلق گرفت.