1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

گپى با آرش خواننده ترانه معروف «برو برو» به بهانه سرايت تب اين ترانه داغ به آلمان

۱۳۸۴ اردیبهشت ۲۳, جمعه

تب داغ ترانه معروف برو برو با صداى آرش كه از سوئد شروع شده بود و به شمارى از كشورهاى اروپايى سرايت كرده بود، حال به آلمان هم راه پيدا كرده. از آن گذشته سى دى تك آهنگى اين ترانه كه اين روزها از راديوها و همچنين شبكه هايى تلويزيونى موسيقى آلمان زياد به گوش ميرسد، از دوشنبه همين هفته در سى دى فروشيهاى آلمان در دسترس هست. آرش در گفتگويى كه با او داشتيم از جمله از آغاز فعاليتهاى موسيقى و همچنين موفقيت غيرمنتظره ترانه «ب

https://p.dw.com/p/A6DX
عکس: DW

رو برو» ميگويد.

مصاحبه گر: شهرام احدی

دويچه وله: کی بود تصميم گرفتی کار موسيقی را بطور جدی دنبال کنی؟

آرش: من از بچگی به موسيقی علاقه داشتم و ۱۶ سالم بود که با چندتا از دوستام يک گروه با همديگه درست کرديم و خلاصه می رفتيم بيرون و در کنار مدرسه مون برنامه اجرا می کرديم. از اينجا بود که شروع شد و بعد از آن هم شروع کردم آهنگسازی برای کسان ديگر و بعد هم خودم دوباره شروع کردم به خواندن.

دويچه وله: چطور شد که شعر ترانه ی معروف «برو، برو» را به فارسی گفتی؟

آرش: شعر «برو، برو» را چون با گروههای خارجی کار می کردم و آهنگ می ساختم، خلاصه يکروز توی استوديو بودم و آنروز هم کاری نداشتم که بکنم. بعد به ذهنم رسيد که چرا من به فارسی شعر نخوانم برای خارجی ها، چرا مثلا از تركيه تاركان آمد و توی اروپا معروف شد يا مثلا عربها خالد داشتند و دوست داشتم يک چيزی درست کنم که يک کمی بين المللى باشه و خلاصه اين آهنگ را اول به شوخی درست کردم و بعد ديگه ديدم داره خوب می شه و شرکتهای موزيک هم خيلی خوششان آمد. بعد درست برايش وقت گذاشتم که اين موضوع مال ۲ سال پيش است که در اين ۲ سال اخير نشستم توی استوديو که همه ی آلبومم را هم ضبط کرده ام.

دويچه وله: اصلا ترانه ی «برو، برو» چطور شکل گرفت؟ چطور شد اين ترانه را ساختی؟

آرش: اين آهنگ را من برای دوست دختر قبلی ام خوانده ام که خلاصه خيلی اذيتم کرد و در واقع اولين چيزی که به ذهنم رسيد، رفتم توی استوديو و گفتم برو برو، و خواندام و اينجوری شد.

دويچه وله: بهرحال الان ۱۸ ساله که توی خارجی، فکر می کنی زندگی توی خارج بعنوان مهاجر ساختن اينجور کارها را ساده تر می کنه؟

آرش: بله، اين خيلی به من کمک کرد. برای اينکه من قبلا، همانطوری که گفتم، با موزيک خارجی کار می کردم و چون فقط توی سرم موزیک خارجی آهنگسازی می کردم و بالاخره موزيک ايرانی هم خيلی دوست دارم و خيلی هم گوش می کنم و اين خيلی به من کمک کرد که توانستم يک ميکسی کنم چيزهايی را که تا حالا با آنها کار کردم. فارسی برای من اولين بار بود و سعی کردم اول يک آهنگی درست کنم که همه دوست داشته باشند و نه فقط ايرانی ها. اين برايم خيلی مهم بود. بعد که يک کمپانی خيلی بزرگ بنام Warner Music با من قرارداد بست و می خواست روی يک آهنگی سرمايه گذارى كند خارجی ها هم صددرصد خوششان بيايد.

دويچه وله: تا آنجايی که می دانم يک زمانی مشکل صدا داشتی؟

آرش: بله، چندسال پيش بود که صدای من بخاطر اينکه سيگار می کشيدم، حالا سيگار را البته ول كردم، به هر حال اين مسئله باعث عفونت گلوم شد و يک ذره مشکل صدا داشتم و يک زمانی بود در زندگيم که زیاد خوب نبود، ولی الان درست شده.

دويچه وله: اين ترانه هايی که ساختی در واقع دوران سخت زندگی ات بوده يا اينکه…؟

آرش: «برو، برو» را در آنموقع نوشتم، ولی اين آلبوم ۲ سال طول کشيد و خيلی ها از آهنگهای ديگری هم که درست کردم بعدش بود و بالاخره با آرتيست های ديگه ای کار کردم. با ابی عزيز يک آهنگ دوصدايى زدم و يک آهنگ زدم با يک ايرانی ديگه ای که توی اروپا کارش خوب گرفته «دی. جی اليگيتور» و همینطور وقت گذاشتم و تقريبا ۳۵ تا آهنگ درست کردم که از ميان اينها ۱۴ تا را انتخاب کردم. الان هم «برو، برو» به آلمان رسیده که الان هم «برو، برو» در چندتا از کشورهای دنيا جزو ترانه هايى است كه بيش از همه از راديو پخش ميشه. توی روسيه هم من که رکورد زده ام از آلبوم فروختن ام و بعد آهنگم، «برو، برو»، الان توی جمهورى چك و اسلواکی اول است و توی بلغارستان هم همينطور و توی سوئد همان هفته ی اول، اول شد، یک آهنگ به زبان فارسی و اين خيلی جالبه. اتفاقا الان در تلويزيون VIVA ايستاده ام و دارم يک برنامه اجرا می کنم که تازه تورPromotion آلمان هم شروع شده.

دويچه وله: اصلا فکر می کردی اين ترانه اينقدر موفق بشه؟

آرش: اصلا. می دونستم که ترانه ی جالبی درست کردم، ولی هيچوقت فكر نميكردم كه اين قدر موفق باشد. اصلا باورم نمی شد.

دويچه وله: طرح اولی که از «برو، برو» توی ذهن ات بود و اون چيزی که الان مردم می شنوند چقدر با هم فرق دارد؟

آرش: زياد فرق ندارد، ولی الان با يک گوش ديگه ای می شنوم. به هر حال کسی که آهنگ را ساخته و خوانده بالاخره از اين آهنگ ديگر خسته می شود. فکر می کنم دست کم ۱ ميليون بار به آن گوش دادم، ولی برای من طرز فکر کردن همان است.

دويچه وله: توی ترانه ی «برو، برو» حال و هوای موسيقی هندی محسوس است. چطور شده که تو هم سعی در ترکيب سبکهای هندی کردی؟

آرش: آلبوم آهنگها خيلی ميکس داره و اصلا فقط به سبك هندی نيست و سبكهاى خيلی مختلفی هست، ولی چون از بچگی فيلم های هندی خيلی دوست داشتم و زیاد با خانواده ام می ديدم آهنگهای هندی را دوست داشتم، يک ميکسی کردم و يک ذره از موزیک هندی برداشتم، يک ذره از موزیک خارجی و خلاصه يک ميکسی خودم کردم که دوست داشته باشم.

دويچه وله: حال و هوای ترانه های ديگه به چه ترتيبی هست؟ چه سبک هايی را سعی کردی به آنها اضافه کنی؟

آرش: مثلا يک شش و هشت دارم، ايرانی،‌ آهنگهايى دارم با سرعتهاى مختلف و خلاصه سبکهای مختلفی هست. و آنطوری که خبر دارم الان آهنگهای من توی ايران هم خوب فروش رفته و اين باعث خوشحالى من است. روزی ۴۰۰ تا ۵۰۰ تا ايميل برايم می آيد، مردم ايميل برايم ميفرستند از تمام دنيا. واقعا خوشحالم که اينقدر وقت گذاشتم، چون بالاخره سخت بود و همين که بالاخره يک عده ای خوششان آمده خیلی خوشحالم می کند.

دویچه: اول شعرها را می سازی يا آهنگها را؟ يا اينکه هر دو را باهم؟

آرش: بستگی داره. مثلا روی «برو، برو» اول شعر آمد، ولی بيشتر موقعها اول من آهنگ را می سازم. بيشتر اول يک ملودی در می آورم و بعد روی آن ملودی يک شعر می گذارم. ولی اين «برو، برو» برعکس بود. اول يکجوری شعرها به ذهنم رسید و بعد من بايد يک لغت هايی را استفاده بکنم که به گوش خارجی ها راحت باشد. و همين نوشتن آهنگهام هم برای من خودش يک دردسر است، چون بايد لغت هايی را به كار ببرم و بخوانم كه براى گوش اينها راحت باشد. من وقتی برنامه اجرا می کنم، بايد ببينيد، برای ۲۰ هزار نفر برنامه اجرا می کنم که هيچکدامشان يک کلمه فارسی بلد نيستند، ولی خوب، يک تکه هايی از آهنگها را بلد هستند و می خوانند برای اينکه آن لغت ها برايشان راحت هست. و اين چيزی هست که من به آن فکر می کنم وقتی آهنگهام را می سازم.

دويچه وله: شعر ترانه ها به چه ترتيب است؟ معمولا تجربه های خودت است، چيزهايی که خودت تجربه كردى و يا ... ؟

آرش: بيشتر تجربه های خودم هست که راجع به اين تجربه ها آدم خيلی راحت می نويسد. بعضی وقتها چيزهای ديگه ای ست. من دوست دارم با موزیکم مردم را بيشتر خوشحال بکنم، بالاخره زندگی کوتاهست و دوست دارم همه خوشحال بشوند وقتی آهنگهای من را می شنوند.

دويچه وله:‌تا آنجايی که می دانم به چيزهای مختلف علاقه داری، از جمله بسکتبال و جمع کردن کلاه های جورواجور.

آرش: کلاه که خيلی دارم.

دويچه وله: به کلاه هم می رسيم، ولی بسکتبال را بعنوان ورزشدوست دنبال می کنی يا بعنوان ورزشکار؟

آرش: بعنوان ورزشکار، ولی نمی تونم بگم که من ورزشکار بسکتبال هستم. بسکتبال خيلی بازی کردم از بچگی، ولی خوب در سطح حرفه اى نبودم.

دويچه وله: آنوقت جمع کردن کلاه ها را از کی شروع کردی؟

آرش: آن را در سطح حرفه اى هستم. آن را از ۱۶ـ ۱۵ سالگی بود که شروع کردم کلاه جمع کردن. از بچگی کلاه دوست داشتم و الان حدود ۱۵۰تا کلاه دارم.

دويچه وله: و هر بار هم برنامه داری يک کلاه ديگری می گذاری سرت؟

آرش: بله، بعضی وقتها هم هول می کنم و سه چهارتايی عوض می کنم.