فوتبال و سياست همپيوندى در آلمان
۱۳۸۵ تیر ۱۷, شنبهكشورهاى برگذار كنندهى مسابقات، در هر دوره تلاش مىكنند با سازماندهى خوب، ميزبانان شايستهاى براى تيمهاى شركت كننده و كل ميهمانان خود باشند. امسال كشورآلمان نيز كه با شعار «جهان ميهمان دوستان است» اين مسابقات را برگزار كرد، به عنوان كشور ميزبان سنگ تمام گذاشت. به گفتهى بسيارى از صاحبنظران و دستاندركاران، اين دوره از مسابقات، از نظر سازماندهى يكى از بهترين و موفقيتآميزترين دورهها بود. كوفى عنان دبيركل سازمان ملل و سپ بلاتر رييس فدراسيون جهانى فوتبال، آلمان را به خاطر سازماندهى عالى اين مسابقات ستودند و از آن به عنوان رويدادى به يادماندنى سخن گفتند.
اغراق نيست اگر بگوييم كه مسابقات جام جهانى فوتبال، سيماى روزمرهى جامعهى آلمان را يكسره دگرگون ساخت. كشورى كه از نظر مشكلات اقتصادى و از جمله درصد بالاى بيكارى، يكى از دشوارترين ادوار پس از جنگ خود را از سر مىگذراند، تقريبا يكپارچه به سرزمين جشن و سرور تبديل شده بود.
كارناوالهاى شادى در خيابانها، پرچمهاى رنگارنگ كشورهايى كه در مسابقات شركت داشتند، رقص و پايكوبى فوتبالدوستان از مليتهاى گوناگون در كنار ميزبانان خود، فضاى شاد و پراميدى فراهم كرده بود و جامعهاى چند فرهنگى و روادار را به نمايش مىگذاشت. از خشكى و جديتى كه آلمانىها بدان شهره بودند اثرى ديده نمىشد. بسيارى از مردم آلمان آرزو مىكردند كه اين جو پس از جام جهانى همچنان استمرار يابد.
در اين ميان، پديدهاى كه چشمگير بود، پشتيبانى بسيارى از مهاجران و خارجيان مقيم آلمان از تيم ملى فوتبال اين كشور در جريان اين دوره از مسابقات بود. در خيابانها خارجيان و مهاجران از مليتهاى گوناگونى ديده مىشدند كه پيروزى تيم آلمان را در كنار آلمانىها جشن مىگرفتند، جوانان تركى بودند كه پرچم آلمان را به اهتزار در میآوردند، رنگينپوستانى در هر گوشه و كنار به چشم میخوردند كه بر گونهها و دستان خود پرچم آلمان را نقاشى كرده بودند، خارجيانى بودند كه در شكست آلمان از تيم ايتاليا زانوى غم بغل كردند و اشك ريختند.
همين موزاييك ملى، در تيم فوتبال آلمان نيز بازتاب مىيافت. در هيچ دورهاى از مسابقات تعداد بازيكنانى كه تبارى غيرآلمانى داشتند، در تيم ملى اين كشور اينچنين چشمگير نبود. اين پديده پيش از اين ـ دست كم در چنين ابعادى ـ هرگز سابقه نداشت. درست است كه تيم جوان و تهاجمى آلمان يكى از بهترين تيمهاى اين دوره از مسابقات بود و بازىهاى خوبى به نمايش گذاشت، اما خلاصه كردن پديدهى ياد شده به اين عامل، ساده كردن مساله است.
واقعيت اين است كه تيم آلمان در اين دوره، فراوردهى عصر جهانروايى و نمودارى از موزاييك ملى و فرهنگى بود. اين امر نشان مىداد كه در زمانهى ما، مرزهاى ملى فرومىريزند و تفاوتهاى قومى و نژادى كمرنگ مىشوند.
اما افزون بر آن، بايد بر واقعيت ديگرى نيز در اين زمينه انگشت گذاشت. سياست همپيوندى (انتگراسيون) دولت پيشين آلمان كه ائتلافى از سوسيال دمكراتها و سبزها بود، تدريجا جوانههاى خود را به بار مىآورد. هفت سال تلاش در راه همپيوندى مهاجران و خارجيان مقيم آلمان، از طريق تسهيل براى كسب تابعيت آلمان و نيز فراهم كردن زمينهى جذب آنان در حيات فرهنگى، سياسى و اجتماعى، بىنتيجه نبوده است.
بسيارى از مهاجران و خارجيان مقيم آلمان كه به دلايل عديده سالهاست دور از ميهن خود بسر مىبرند، در اين كشور ميهن دومى براى خود يافتهاند. آنان خود را متعلق به اين همبود بزرگ مىدانند. اگر هم حسرت سرزمين مادرى همچنان در وجودشان شعلهور باشد، ديگر اينجا نيز خود را چندان بيگانه احساس نمىكنند.
اين پديده در ميان فرزندان مهاجران و نسلهاى جوانتر يعنى كسانى كه در آلمان چشم بر جهان گشودهاند و در اين سرزمين باليدهاند معتبرتر است. رشتههاى عاطفى زيادى آنان را به سرزمين و فرهنگ اجدادشان پيوند مىزند، اما در سينه قلب ديگرى هم دارند كه براى ميهن دومشان مىتپد. مسابقات جام جهانى فوتبال در آلمان، از جمله يكى از گسترههاى بروز اين دوگانگى بود.
بهرام محيى