علم و آزادی: اولین قربانیان "جنگ نرم"
۱۳۸۹ آبان ۳, دوشنبهدویچهوله: آقای دکتر نفیسی! چندی است که اصطلاح جنگ نرم بسیار در ادبیات سیاسی ایران مورد استفاده قرار میگیرد. به نظر شما مفهومی که دولتمردان جمهوری اسلامی از این واژه استنباط میکنند چیست؟
دکتر رسول نفیسی: اجازه دهید در ابتدا بگویم که برداشت دولت جمهوری اسلامی از جنگ نرم در دو سطح صورت میگیرد. سطح اول مقابله با تکنولوژیهای آزادیبخش است، مثل اینترنت، که اینها باعث میشوند مردم به هم و به اخبار دسترسی داشته باشند و آگاهی بگیرند و آگاهی دهند. پس در یک سطح جمهوری اسلامی در مقابله با تکنولوژیآزادیبخش اینترنت برخاسته است. در سطح دیگر در کل مسئلهای که با غرب دارد و غرب را قادر به درگیری نظامی با خودش نمیبیند و معتقد است، و تا حدی هم به نظر من این اعتقاد درست است، که غرب از رسانهها و غیره استفاده میکند برای این که ریشههای رژیم را سست کند. بنابراین دولت اسلامی دو هدف را در نظر دارد، هدف اول این است که در مقابل تکنولوژیهای آزادیبخش مقاومت کند و در قسمت دوم این که به طور کلی کشور را به طرف سیستمی شبیه به سیستمهای توتالیتر قدیمی و حتی جدید مثل دولت کره شمالی ولی با محتوای مذهبی ببرد و حتی ما میبینیم که مبارزه با دانشگاه با شدت در جریان است. آقای خامنهای به طور مشخص گفته که با علوم انسانی مخالف است و این حرکت کلی که دارد انجام میشود، به طرف محدودکردن فکر و محدودکردن آزادی است. پس وقتی گفته میشود جنگ نرم، در واقع یک طیف بسیار وسیع را دربرمیگیرد که از اینترنت شروع میشود تا اساتید دانشگاه و علوم انسانی و غیره و تمام اینها از نظر جمهوری اسلامی دشمن بهحساب میآیند و باید با تمام اینها مقابله شود و سیستم جدیدی جاانداخته شود که در این سیستم فقط یک برداشت محدود و مشخص از مذهب شیعه و تفکر شیعی و زندگی شیعی در ایران رواج پیدا کند.
ولی در همایش "مقابله با جنگ نرم" آقای رحیم صفوی مشاور رهبر در قوای انتظامی، گفته که یکی از اهداف جنگ نرم تسلط اقتصادی بر نیمکرهی شرقی است و ما با هدفمند کردن یارانهها قرار است که جلوی این تسلط اقتصادی بر نیمکرهی شرقی را بگیریم. بنابراین به نظر میرسد که مفهوم جنگ نرم از مسئلهی رسانه و مسائل فرهنگی دارد به مسائل اقتصادی هم کشیده میشود. در این مورد نظر شما چیست؟
ارتباط دادن یارانهها به این مسئله به نظر من درست نیست. این دو تا حدودی فاصلهی بعیدی باهم دارند و آقای رحیم صفوی فقط میخواهد که از این سیاست جدید دربارهی یارانهها دفاع کند وگرنه من بههیچوجه ارتباط مشخصی بین این دو نمیبینم و برای غرب باید علیالسویه باشد که مردم ایران یارانه بدهند یا ندهند. فقط آن چیزی که محقق است این است که با گذراندن این قطعنامهی چهارم تا حدود زیادی وضع اقتصادی ایران آشفته شده، مسئلهی بیمه کردن کشتیها دیگر وجود ندارد، شرکتهای هواپیمایی و غیره دچار مشکل هستند. اگر کل اینها را در نظر گیریم، ایران را مجبور میکند تا از دادن این یارانههای وسیع به همه نوع مواد اولیه و غیره و حاملهای انرژی دست بردارد. بنابراین شاید آقای رحیم صفوی ارتباطی به این شکل بین مسئلهی یارانهها و مسائلی که بعد از قطعنامهی چهارم برای ایران ایجاد شده در ذهنش برقرار کرده است.
استفادهی مکرر از واژهی دشمن، جنگ، مقابله در ادبیات سیاسی ایران در این سیسال گذشته خیلی رایج بوده و در این یکسال اخیر بسیار زیادتر شده است. از نقطه نظر جامعه شناسی استفادهی مکرر از این گونهواژهها، چه تأثیری بر گروه مخاطبان میتواند بگذارد؟ آیا واقعاً جامعهی امروز ایران جامعهای است که تحت تأثیر این گونه سخنان قرار گیرد و آن ترس و وحشتی را که بهکاربرندگان این واژهها میخواهند، در دل مردم ایجاد شود؟
این اشاره به دشمن البته ویژهی آقای خامنهای است که یکنوع مسئلهی روانی نسبت به دشمن و دشمنان دارد که فکر میکرده و همیشه فکر میکند که تحت محاصرهی دشمنان است و چون این مسئلهی مورد نظر ایشان است، بقیه هم این امر را تکرار میکنند. ولی ما دیدیم که مفهوم "دشمن" بهخصوص از انتخابات ریاست جمهوری گذشته تا امروز طیف بسیاری را دربرگرفته و تقریباً کسانی که قبلاً توسط آقای خامنهای غیرخودی گفته میشدند، الان اینها تحت عنوان دشمن معرفی میشوند. بنابراین دولت جمهوری اسلامی بیش از این که علاقه داشته باشد خودش را در نزد ایران به طور کلی و در نزد جامعه ایران محبوب کند، نظرش به آن گروهی است که به قول آقای خامنهای به آن گفته میشود خواص و این خواص اصولاً در حول و حوش همین بسیج و کسانی هستند که به طور مشخص به دولت جمهوری اسلامی سرسپردگی دارند.
به نظر میرسد اهمیتی برای احمدینژاد یا آقای خامنهای نداشته باشد که کلیت مردم ایران را بیگانه میکنند و فقط یک تعداد معدود را در دایرهی بستهی خواص میآورند. ولی سیاستی که دنبال شده است محدود کردن است. و ما خواهیم دید که این مسئلهی یارانهها هم به شکلی همین خواهد بود. یعنی با برداشتن یارانهها، کمکها به لایههای پایین جامعه افزایش پیدا خواهد کرد و اینها گروهی هستند که مورد نظر جمهوری اسلامی هستند، برای تقویت کردن پایههایش. وگرنه جمهوری اسلامی تحت نظارت رهبری آقایان خامنهای و احمدینژاد توجهی به رأی عمومی ندارد، بلکه فقط میخواهد پایههایش را در میان لایههای پایین و در میان بسیجیها محکم کند و اصولاً به طبقهی متوسط اعتنایی ندارد. ولی اگر بخواهم به پرسش شما پاسخ دهم، باید بگویم که اشارهی دائم به دشمن و به خودی و غیرخودی به طور اعم به بیگانه کردن اکثریت مردم، بهخصوص طبقهی متوسط دانشگاهی، میانجامد و خواهد انجامید.
کاربرد سیاسی بهکارگیری این واژهها و برگزاری چنین همایشهایی چه میتواند باشد؟ وقتی که مثلا معاون رئیس جمهور میگوید یکی از اهداف جنگ نرم زیر سئوال بردن کارآمدی نظام است، این چه کاربردی میتواند داشته باشد برای هرچه بیشتر در تنگنا قراردادن مخالفان؟
ما دقیقاً دیدیم که نسبت به دانشگاه چه رفتاری شد و میشود. بنابراین این یک نمونه یا مشتی از خروار است. یعنی این که از این به بعد هر نوع صدایی را که کوچکترین اختلافی با سیاستهای رهبری داشته باشد، اینها میخواهند خاموش کنند. فرضاً من شنیدم که یکی از اساتید دانشکدهی علوم سیاسی دانشگاه تهران را اخیراً برای مدت کوتاهی دستگیر کردهاند و نسبت به او توهین و تهدید و کتک اعمال شده است که برای من واقعاً قابل تعجب بود. چون ایشان فردی است بسیار محافظهکار و حتی میشود گفت رسماً طرفدار آقای خامنهای بود. پس وقتی که کار به اینجا رسیده، نشان میدهد که دولت اصولاً در نظر دارد کسانی را که خارج تحصیل کردهاند، بهخصوص تحصیلکردههای آمریکا را محروم کند و اصولاً درصدد این است که یک جامعهی هرچه بستهتر و نزدیک به جوامعی مثل کره شمالی یا عربستان را ایجاد کند و در این جریان عظیم با کمال تأسف علم و آزادی از اولین قربانیان چنین جامعهی نظامیـ مذهبی بهحساب خواهند آمد.
میترا شجاعی
تحریریه: فرید وحیدی