در مخالفت با جنگ و تحریم
۱۳۸۶ آذر ۲۷, سهشنبهگروهی از فعالان سياسی، فرهنگی، مطبوعاتی و دانشگاهی ایران روز دوشنبه ۱۷ دسامبر با انتشار "فراخوان جديد صلح خواهی ملت ايران"، مخالفت خود را با درگيری نظامی و جنگ، شرايط نه جنگ، نه صلح و تشديد تحريمهای اقتصادی عليه ايران اعلام كردند. این فراخوان از حمایت ۳۳۳ فعال سیاسی و کنشگر جامعه مدنی برخودار است. عیسی سحرخیز، از فعالین سیاسی و مطبوعاتی ایران که جز امضاکنندگان فراخوان است، به سؤالهای دویچه وله در بارهی انگیزههای انتشار فراخوان و مضمون و محتوای آن پاسخ داده است.
دویچهوله: آقای سحرخیز، ۳۳۳ فعال سیاسی و کنشگر جامعه مدنی فراخوانی را منتشر کرده و نسبت به وخیمترشدن اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور ابراز نگرانی کردهاند. شما نیز در شمار امضاکنندگان این فراخوان هستید. اگر ممکن است توضیح مختصری بدهید که علت اصلی انتشار این فراخوان در شرایط کنونی چه بوده و چه هدفی را از انتشار چنین فراخوانی دنبال میکردید؟
عیسی سحرخیز: همانطور که میدانید، این فراخوان در واقع دومین فراخوانیست که در ارتباط با نگرانیهای مردم ایران از جنگ منتشر میشود. اولین فراخوان اوایل اسفندماه سال گذشته اندکی پس از تصویب قطعنامهی ۱۷۳۷ بود، اخیراَ هم شورای امنیت در آستانهی تصویب قطعنامهی جدیدی بود که خوشبختانه حدود یکماه دیگر به تعویق افتاده و همزمان با این فراخوان گزارش ۱۶ نهاد اطلاعاتی امنیتی آمریکا منتشر شده است که آن هم در واقع نشانهای از این بود که خطر جنگ کمتر شده و حداقل وقوعش به زمانی دورتر رفته است.
آقای سحرخیز، اشاره کردید به فراخوان اسفند ۱۳۸۵. اگر ما مسئلهی بیم و امید را در نظر بگیریم، شما در ارتباط با این فراخوانی که اخیرا منتشر کردید، اگر بخواهید شرایط را مقایسه بکنید، به نظر شما کفهی بیم الان سنگینتر شده است یا کفهی امید؟
مسلما در واقع این را اگر ما بخواهیم در یک کلمه جواب بدهیم یا در عبارتی کوتاه بگوییم، طبیعیست که ما هرچه زمان را جلوتر برویم بحث بیم بیشتر خواهد شد و امید کمتر خواهد شد. ولی حوادثی که اتفاق افتاد، از جمله گزارش نهادهای اطلاعاتی امنیتی آمریکا در واقع این بیم را زمانش را به دورتر برد. اما بحث نه جنگ، نه صلحی که به ایران تحمیل شده است مانند این میماند که فردی منتظر باشد گردنش را بزنند و یکباره دچار مرگ بشود، اما بیایند رگهای اصلی، شاهرگش را نزنند، ولی رگهایی را بزنند که از آن کم کم خون بیرون برود و این شرایط هم درد و رنج خواهد داشت و هم در نهایت مرگ را در فراروی خودش خواهد دید.
آقای سحرخیز، شما اشاره کردید به همین گزارشی که سازمانهای اطلاعاتی امنیتی آمریکا منتشر کردند و اینکه خطر جنگ کمتر شده است. در یک چنین شرایطی روح حاکم بر فراخوان شما صلحخواهیست. ارزیابیتان چه هست از این قضیه؟
ببینید، توجه داشته باشید که این مسئله کمی روی افکارعمومی و جناحهای داخلی آمریکا اثر میگذارد. اما ما باید توجه بکنیم در شرایطی که به عراق حمله شد، افکارعمومی بینالمللی مخالف بودند، شورای امنیت سازمان ملل موافقت نداشت. ولی دولت بوش و نئوکانها و در واقع جریان افراطی به آن چیزی که دلش میخواست عمل کرد و به این نوع گزارشها توجه نکرد. همین چندماه پیش هم، اگر نگاه بکنید، آن تیم ویژهای که دنبال میکرد مسئلهی حضور نظامی را در داخل عراق، توصیهاش به دولت بوش این بود که هرچه زودتر باید نیروهای نظامی خاک این کشور را ترک بکنند. ولی هنوز چند هفتهای نگذشت که ما شاهد تقویت نیروهای نظامی آمریکا شدیم. در نتیجه این بخش را من میخواهم خدمتتان بگویم، که این مسئله و این نوع گزارشها را ما نباید چندان جدی بگیریم، چون منافع جریانهای خاص و باندهای خاص در داخل آمریکا ممکن است آنها را علیرغم وجود چنین گزارشهایی به دستزدن به اقدامهای خطرناک وادار بکند.
آقای سحرخیز، یکی از مسایلی که شما در همین فراخوان، در واقع امضاکنندگان این فراخوان به آن اشاره کردهاند، موضوع نقض حقوق بشر و مسایل جامعه مدنی بوده است، و اینکه ما میدانیم مناقشه هستهای با ایران تا حدود خیلی زیادی در سطح بینالملل مسایل مربوط به حقوق دموکراتیک مردم را تحتالشعاع قرار داده است. شما اشارهتان در همین فراخوان به این قضیه نیز بوده. میخواستم توضیح بدهید اصلا رابطهی بین مسایل اجتماعی داخل کشور و مثلا مناقشه هستهای را چگونه میبینید شما؟
ببینید، دولتها و حکومتها معمولا شرایط بحرانی را بهانهای میکنند برای اینکه آزادیها را محدود بکنند. ما انتخابات مجلس را در پیش داریم و نکتهی بسیار مهمیست. ما با دستگیریها گسترده و برخوردهای متعدد مواجه هستیم. ما با سانسور و خودسانسوری در مطبوعات روبهرو هستیم. ما با محدودکردن فعالیت احزاب و گروههای سیاسی مواجه هستیم. اگر شما در همین مقایسه بین دو فراخوان نگاه بکنید، میبینید فضای سیاسی ایران بسیار محدودتر شده است.