جنگلهای آلمان از دیرباز تا امروز
۱۳۸۹ بهمن ۲۹, جمعهآلمان امروزین به جنگل از کدام دریچه مینگرد؟ جنگل چیست؟ جنگل که رد پای آن رامیتوان در اسطورهها، قصهها و افسانههای آلمان یافت با چیزی بیش از کاربردهای آن تعریف میشود.
جنگل جزئی از میراث فرهنگی و هویت آلمان است. در سال ۱۹۵۵ فیلم "جنگلبان جنگل نقره" بر پردهی سینماهای آلمان رفت و اقبالی عمومی یافت. بعد از آن فیلمهای دیگری نیز خلق شدند که دربرگیرنده رویدادهای رومانتیک در مکانی به نام جنگل بودند.
عرصهی هنر آرام آرام دریچههای خود را به روی جنگل باز کرد و جنگل موضوع ترانههای فولکلوریک و مردمی آلمان شد.
جنگل سمبل طبیعت بکر و منشاء حیات است، مفهومی خلاف اضطراب و زندگی ماشینی. با این حال نگاهی به تاریخ ۲۰۰ سال گذشته آلمان نشان میدهد که این مفهوم تازگی دارد و مدرن است.
۲۰۰ سال پیش در آلمان به جنگل با بدبینی نگاه میشد. جنگل مکانی غریب، ترسناک و ناپسند بود. پروفسور آلبرشت لهمان، استاد مردمشناسی که دهها سال روی رابطه مردم آلمان با جنگل مطالعه کرده است میگوید، مدتهای مدید مردم این کشور باور داشتند که جنگل منزلگاه جادوگران، ارواح و غارتگران است.
حتی در متون علمی هم آب و هوای جنگل ناسالم توصیف میشد. در آن دوران هوای جنگل را مهآلود، غلیظ و مرطوب و مضر به حال ارگانیزمهای انسانتعریف میکردند. جنگل مکانی بود که ارواح درون آن حامل بیماری و مرگ بودند.
آغاز تغییر نگاه به جنگل
در سالهای اولیه قرن نوزدهم بود که با شروع رومانتیسم جایگاه جنگل در ذهن مردم آلمان اساسا تغییر یافت.
یاکوب گریم، زبانشناس آلمانی، جنگل را نشأتگاه فرهنگ آلمان میداند. او با اشاره بهافسانهها، احادیث و قصههای مردمی آلمان میگوید، مفاهیم بنیادین رومانتیسم در آلمان در جنگل ریشه دارد. از این دیدگاه است که جنگل خاستگاه ژرمنها تعریف شده است.
بسیاری از نویسندگان و شعرا نیز به این باور که زیبایی و حقیقت در جنگل یافت میشود کمک کردهاند.
پروفسور لهمان میگوید، نویسندگان داستانهای رومانتیک با بهرهگیری از نوعی ذکاوت هنری، رفته رفته بر ستایش طبیعت و جنگل افزودند. به گونهای که خیره شدن به درختی با عظمت یا گوش سپردن به خش خش برگها در باد، احساسی شبیه به احساس ژرمنها را در بسیاری بیدار میکرد. گویی که این حس به هویت آلمانیها تعلق داشت.
جنگل در دوران تسلط نازیها
زمانی که نازیهای آلمان به قدرت رسیدند این نگاه به طبیعت و جنگل دیگر بخشی از فرهنگ این کشور شده بود. اما نظریهپردازان سیاسی و بیش از همه نازیهای آلمان تلاش کردند عشق به جنگل را از ویژگیهای آلمانیها برشمرند.
ویلهلم هاینریش ریهل، فولکلوریست آلمانی، با اشاره به جنگلهای ناب و انبوه آلمان و مقایسهآن با پوشش جنگلی کموسعت انگلستان و فرانسه به این نتیجه رسید که جنگلهای آلمان و خود آلمانیها ویژهاند. ادعایی واهی، اما مؤثر. آنچه که به این ادعا بال و پر داد، آرزو برای برخورداری از هویتی ویژه و برتری آلمان بر دیگر ممالک جهان بود.
آلمان دوران نازیسم را پشت سر گذاشت، اما تعریف جنگل به عنوان مکانی هویتبخش و پرجاذبه بر جای خود باقی ماند.
دهها سال بعد وقتی که جنگلها این بار نه توسط فیلمسازان بلکه توسط ورزشکاران کشف شدند عشق به جنگل کمکم جای خود را به ترس داد، ترس از نابودی جنگلها.
مدافعان حفظ محیط زیست این بار به میدان آمدند و گفتند، جنگل که مکان زیبایی و آرام جان است در خطر قرار دارد و برای اثبات ادعای خود از تصاویر بارانهای اسیدی سود جستند.
بیولوژیستها و کارشناسان جنگل بر این باورند که در گزارشهای آن زمان در بارهوضعیت رو به زوال جنگلها اغراق شده است و جنگلهای آلمان هرگز در مرز نابودی قرار نگرفتند.
در جامعه امروزه آلمان دیگر از بارانهای اسیدی و خطر نابودی جنگلهای این کشور صحبت به میان نمیآید. جنگل برای آلمانیهای امروز نه مکانی رو به زوال بلکه مکانی است برای دوستداران طبیعت دستنخورده، ورزشکاران و عاشقان رومانتیسم.
FV/MDM