بازسازی واحدهای ویژهی آمریکا برای یک جنگ نامنظم
۱۳۸۷ تیر ۲۴, دوشنبه"نامرئی و غلبه ناپذیر" − این شهرت افسانهای واحدهای ویژهی آمریکایی در آوریل ۱۹۸۰ فروپاشید، آنگاه که جیمی کارتر، رئیس جمهوری وقت آمریکا اعلام داشت: "شب گذشته عملیاتی که برای ایران دقیقا طراحی شده بودند را متوقف کردم."
و منظور کارتر شکست عملیات برای نجات گروگانهای آمریکایی بود که میبایستی از دست دانشجویانی که سفارت آمریکا در تهران را به اشغال خود درآورده بودند، رهایی یابند. این فاجعه هم آیندهی سیاسی کارتر و هم ساختارهای پراکندهی واحدهای ویژهای مانند "رنجر"ها، "نیروی دلتا"، "سگهای آبی نیروی دریایی" یا "کلاه سبزها" را قربانی خود ساخت. در پی آن در تامپا واقع در ایالت فلوریدا "فرماندهی مرکزی نیروهای عملیات ویژه" (USSOCOM) تشکیل شد.
با ورود رابرت گیتس به وزارت دفاع آمریکا، این مرکز فرماندهی تغییراتی در سیاستهای وزیر پیشین، دونالد رامسفلد داد. ستاد فرماندهی دیگر خود بطور مستقیم هر عملیات کوچکی را فرماندهی نمیکند، بلکه کارکرد آن بیشتر هماهنگی مرکزی است. این هماهنگی تنها عملیات سنتی را در بر نمیگیرد، بلکه هماهنگی آن چیزی را برعهده دارد که به آن "جنگ غیرمستقیم" میگویند، یعنی کمکهای آموزشی به نیروهای نظامی کشورهای دوست، کمکهای انساندوستانه، کمک به بازسازی مراکز اداری در مناطقی که ترورخیز است.
مورد دیگری که جدید است، کار با افکار عمومی است که امروز دستکم این امکان را فراهم ساخته تا بتوان کمی به پشت پرده نگریست، در آنجا چه میگذرد. شمار این نیروهای ویژهی عملیاتی در مجموع ۵۰ هزار نفر است و از بودجهای بالغ بر ۷ میلیارد دلار برخوردار است که ۱/۶ درصد کل بودجهی دفاعی آمریکاست. یک رنجر پیشین، سرهنگ هانس بوش دربارهی نقش نیروهای ویژه میگوید: "دلایلی که به تشکیل این مرکز فرماندهی انجامید، امروز نیز به قوت خود باقی است و ما در آینده نیز با جنگهای غیرمنظم سروکار داریم."
آنها اغلب علیه یک دشمن نامرئی و در واحدهایی کوچک وارد عملیات میشوند، شبیخون میزنند، مینگذاری با هدایت از راه دور و خرابکاری در زیرساختهای دشمن را عملی میسازند و از قربانی شدن اجتناب ناپذیر غیرنظامیان نیز پرهیز ندارند.
از نظر بوش، برای مقابله با تهدیدهایی از این دست، نمیتوان تنها به روشهای رامبویی توسل جست. قدرت ماهیچه خوب است، ولی کار ذهنی مهمتر از هر چیز است. وی میافزاید: "این کاری است برای انسانهای هوشمند. طبیعی است که از نظر بدنی باید توانمند بود، زیرا اغلب عملیات بدون هر گونه حمایتی صورت میگیرد و تمام تجهیزات را باید به تنهایی حمل کرد، ولی قهرمانان درون فیلمها اصلا شباهتی به رزمندگان عملیات ویژه ندارند. آنها انسانهایی عادی هستند، ولی با آمادگی بسیار بالا و افرادی بسیار هوشمند!"
آنها بهترین افرادی هستند که از درون واحدهای عادی نظامی گزین شدهاند. پس از گذراندن یک روند گزینشی سخت دیگر، پیش از آنکه آمادگی برای حضور در صحنهی نبرد را بیابند، اغلب چندین سال دورههای آموزشی میبینند که در آنها تلاش میشود فراگیرند، چگونه میتوان از یک درگیری پرهیز کرد. در میان نیروهای ویژهی عملیاتی کاربست خشونت آخرین گزینهی ابزاری خواهد بود، که البته از کاربست آن هم نباید واهمهای به خود راه دهند.
به گفتهی هانس بوش: "درگیری با شورشیان برای ما موضوع جدیدی نیست و ما نشان دادهایم که میتوانیم موفق باشیم. روندی که در عراق در جریان است این امر را ثابت میکند."
کارستن اشمیستر، گزارشگر دویچه وله در واشنگتن