نظر مردم در بارهی "اعترافهای" تلویزیونی
۱۳۸۶ تیر ۲۹, جمعهآنها که در سنین میانه عمر هستند، تجربه کافی از دیدن اینگونه مصاحبهها دارند. بیشترآنها به گفتهها بی اعتمادند و پس از هر مصاحبه، نسبت به آینده نگرانترمیشوند.
گروهی نیز کاملاً بی تفاوتاند و به کارخود مشغولند. از دانش آموزی کنجکاو و هفده ساله که برای نخستین بار چنین اعترافاتی را دیده، می پرسیم، احساساش نسبت به آنچه دیده است چیست؟
«اولین چیزی که نظرمرا جلب کرد، چهره خانم اسفندیاری بود که در مقایسه با آنچه در اینترنت دیده بودم، کاملاً عوض شده بود و مشخص بود که در مدت بازداشت خیلی زجر کشیده است. فضا سازی هم خیلی مصنوعی بود و کاملاً مشخص بود که آنها دارند از روی نوشتههای دیکته شده میخوانند. مثلاً نحوه بیان آقای تاجبخش خیلی ساختگی بود.»
یک دبیر ریاضی ۴۵ ساله: « ۹۹درصد مردم میدانند که این مصاحبهها ساختگیاند. لحن این آدمها لحن همیشگیشان نیست. هر کسی این را میفهمد. دور و بریهای من همه با پوزخند به این برنامهها نگاه کردهاند.»
یک کارمند ۵۴ ساله: «این مصاحبهها قدیمیاند و یک دوره تاریخی و ۲۴، ۲۵ ساله دارند. با انواع آدمها و جریانهای مختلف این مصاحبهها قبلاً انجام شدهاند. اوایل شاید برخی باور میکردند و جذابیتهایی داشت اما به تدریج معلوم شد اینها همه نمایش و در جهت سناریوهای از پیش تعیین شده هستند.»
یک دانشجوی ۲۳ ساله: «احساس اول من این است: میخواهند با افراد بیشتری برخورد کنند. احساس دیگرم این است که جمهوری اسلامی دوباره به سالهای ۷۵ و ۷۶ برگشته و راه و رسم برنامه هویت و نقش بازی کردن جلوی دوربین را در پیش گرفته است.»
یک مدیر صنعتی ۴۹ ساله: « این شیوه بیان مسائل به این ترتیب که طرف بازداشت شود و بعد اینگونه اعتراف کند، سالهاست در ایران رایج است و به نظر من قابل اعتماد نیست. خیلیها مانند گروگانهای انگلیسی در تلویزیون ایران چیزهای زیادی علیه خود گفتند اما وقتی به مملکت خودشان برگشتند، حرفهای دیگری زدند. این نشان میدهد این حرفها را نباید جدی گرفت.»
گردانندگان این برنامهها در جستجوی چه هستند ؟
کارمند ۵۴ساله: «هدف این است که آدرس عوضی به مردم بدهند. میخواهند مشکلات مربوط به گرانی، فقر، بیکاری و عقب ماندگیهای موجود در جامعه ایران را به این آدرسهای عوضی نسبت بدهند. اینها به جای پرداختن به ریشههای این مشکلات، دشمنان واهی میتراشند. دشمنان واقعی و جاسوسان واقعی ما کسانی هستند که با عدم مدیریت صحیح خود دارند چنین نتایجی در جامعه ایجاد میکنند. مردم متوجهاند و برای خود من این نمایشها مشمئزکنندهاند.»
دانشجوی ۲۳ ساله: «اینها میدانند مردم باور نمیکنند اما میخواهند پیشزمینه یا یک مشروعیتی به برخوردهای بعدی بدهند. خانم اسفندیاری صحبتهایی در مورد جنبش زنان کرد و گفت که داشته یک کتاب فمینیستی مینوشته. من فکر میکنم برخوردهای بعدی با جنبش زنان ایران خواهد بود.»
آیا این فیلمها تاثیر مثبتی در افکار عمومی دارند؟
دبیر ۴۵ ساله: « نه! در حقیقت نتیجه معکوس است. حتی اگر شما با نظرات آنها هم موافق نباشید، احساس همذاتپنداری با آنها میکنید و دلتان میسوزد که خودشما هم میتوانستید جای آنها باشید. در واقع پخش این حرفها از تلویزیون بیشتر تبلیغ برای این افراد است.»
کارمند ۵۴ساله: «حتی اگر نکته درستی هم در گفتههای این افراد باشد، مردم بهخاطربیاعتمادی به این مجموعه رفتارها، هیچ توجهی به نکتههای احیاناً درست نمیکنند و در نهایت هم بیشتر با مصاحبه شوندگان همدردی میکنند.»
مرور گذشته و مصاحبه های دهه شصت
پخش مصاحبه و اعتراف بازداشت شدگان که اتهام های سیاسی دارند، پدیدهای تازه در جمهوری اسلامی نیست. این فرآیند از تابستان سال ۶۰ و پس از دستگیریهای آن دوران آغاز شد. پخش مصاحبههای تلویزیونی هاله اسفندیاری و کیان تاجبخش، خاطر یک شهروند تهرانی را به دهه شصت میبرد. او با تلخی می گوید:
« تعجب میکنم که الان بیبیسی و صدای آمریکا یک بند دارند میگویند که این اعترافها تحت فشار از افراد گرفته شده است. من هم همینطور فکر میکنم اما سؤالم این است که چرا در دهه شصت و مثلاً در سال ۶۲ که عده زیادی را آوردند در تلویزیون و اعتراف گرفتند، هیچکدام این رادیوها نگفتند که این افراد با شکنجه و فشار پای مصاحبه آمدهاند. احساس میکنم در این حمایتها یک نوع دفاع فردی وجود دارد و نه دفاع از یک حق عمومی».
تهیه کننده گزارش: مهیندخت مصباح