گفت و گو با سامان احتشامی<br>آهنگساز و نوازندهی چیرهدست پیانو
۱۳۸۹ دی ۲۲, چهارشنبهسامان احتشامی متولد اردیبهشت ماه ۱۳۵۷ خورشیدی در تهران است. او در پنج سالگی با نوازندگی ساز پیانو آشنا شد. سامان احتشامی را به تکنیک بالا و چیرهدستی در نوازندگی ساز پیانو میشناسند. البته او به موسیقی قدیمی و ترانههای خاطرهانگیز ایران نیز علاقهدارد و به همین دلیل اجراهای مختلفی با استاد همایون خرم داشته است. سامان احتشامی در گفت و گویی با دویچه وله از آشناییاش با موسیقی ایرانی، نوازندگی ساز پیانو و اجرای اخیرش با استاد همایون خرم میگوید.
دویچهوله: آقای احتشامی، آشنایی شما با موسیقی، با نوازندگی ساز پیانو همراه بوده است. چرا سراغ این ساز رفتید؟
سامان احتشامی: من از سن ۵-۶ سالگی نواختن پیانو را شروع کردهام. آن موقع خودم در سنی نبودم که بخواهم سراغ این ساز بروم. من را بردهاند سراغ این ساز. من در ساختمانی به نام "برج سوسن" در شهرک غرب که در زندگی من خیلی نقش داشته است، با پیانو آشنا شدم. از آن گذشته، اولین خانهی زندگیام در این برج بوده، بعد از ازدواجام اولین خانهای که اجاره کردهام در این برج بود و در این خانه هم با همسرم آشنا شدم.
پس میشود به آن برج خوشبختی هم گفت.
بله؛ برج خوشبختی من بوده است. مادر من دوستی داشت که در منزلشان پیانویی بود. یادم هست، در پنج یا شش سالگی در منزل ایشان بودیم. آنها که در آشپزخانه نشسته بودند و مشغول آماده کردن شام و یا نهار بودند، من سراغ قسمت سوپرانوی پیانو رفتم و آهنگ تولدت مبارک را به صورت مادرزادی روی پیانو میزدم. آن خانم گفتند که این بچه خیلی استعداد دارد و میتواند پیانو بزند. مادر من، برای خودش پیانو خرید که بتواند پیانو بزند و بعد از سه چهار جلسه، من درسهای مادرم را خیلی بهتر از مادرم مینواختم. بهخاطر همین هم اولین معلم من آقای مهربخش، همان معلم مادرم، بودند که البته الان دیگر فوت کردهاند. بعد هم سعادت داشتم، خدمت اسماعیل امینمؤید رفتم و شاگرد استاد جواد معروفی هم بودم. بعد هم که بالاخره به دانشگاه موسیقی رفتم.
آشنایی خودتان با پیانو که اتفاقی بوده است. ولی الان که این همه سال از فعالیت موسیقایی شما میگذرد و کار تدریس هم انجام میدهید، توصیه میکنید کسی در پنج سالگی پیانو بزند؟
خیر؛ اصلاً توصیه نمیکنم بچهها موسیقی را قبل از سوم دبستان اجرا کنند.
چرا؟
چیزهایی در ایران -شاید در سایر کشورهای دنیا هم- وجود دارد به نام "موسیقی ارف". یعنی تدریس موسیقی به کودکان. اما باید اسم آن را آشنایی کودکان با موسیقی بگذارند. نباید تدریس موسیقی نامگذاری کنند. چون علم موسیقی را بچه موقعی میفهمد که ریاضیاتاش در حدی باشد که تقسیم را خوانده باشد. یعنی مثلاً بفهمد که یکچهارم یا سهچهارم به چه معنا است. بهخاطر همین، اگر ریاضیات نخوانده باشد، نمیتواند موسیقی را درک کند و بفهمد. خیلی از کودکان هستند که موسیقی اجرا میکنند و ساز هم میزند، خود من را در هفت سالگی به رادیو بردهاند و من پیانو زدهام، اما این استعداد مادرزادی من بوده، نه اینکه بخواهند به من یاد بدهند و اگر خودم بچه داشتم، میگذاشتم سوم دبستاناش تمام شود، بعد او را کلاس موسیقی میگذاشتم تا موسیقی را بفهمد.
بچههای زیر سوم دبستانی، موسیقی را طوطیوار یاد میگیرند و خیلی خوب است که اسم این کلاسهای موسیقی را بگذارند، آشنایی کودکان با موسیقی. همانطور که ممکن است یک بچهی دوساله، یک شعر خیلی سخت را هم حفظ باشد، ولی معنای آن را نمیفهمد و فقط طوطیوار آن را بیان میکند.
حال برسیم به نوازندگی ساز پیانو. نواختن موسیقی ایرانی با یک ساز غربی بعد از این همه سال حتماً برای شما عادی است. ولی بهنظرتان کار درستی هم هست؟ با توجه به اینکه شما بیشتر یا کامل روی موسیقی ایرانی کار میکنید، بهتر نبود که مثلاً سراغ سنتور میرفتید که به لحاظ قابلیتهای سازی هم به موسیقی ایرانی نزدیکتر است؟
تعریف موسیقی، بیان احساسات آدمها به وسیلهی صداها است. من به عنوان یک ایرانی که مراسمهای مذهبی دیدهام، نوروز دیدهام و خیلی مسائلی که در رگ و خون ما ایرانیها است را دیدهام، حتماً شکسپیر را نمیفهمم، حتماً موسیقی بتهوون یا موتسارت را نمیفهمم، من حتماً این موسیقی را حتما با لهجه خواهم زد. همانطور هم یک آلمانی یا یک انگلیسی شعر حافظ را درک نمیکند.
بهخاطر همین هم باید در درجه اول با ساختار سازها آشنا شد. یعنی اول مردم باید نوازندگی هر ساز را یاد بگیرند، حالا اگر اهل هر منطقهای هستند و میخواهند موسیقی بومی آن منطقه را با سازشان اجرا کنند، بهنظر من، ایرادی ندارد. ولی چون آنچه برای پیانو نوشته شده، مثلاً از بتهوون است که در اتریش زندگی میکرده، یا در روسیه خیلی پیانو بوده و قطعاتی که از ۲۰۰ یا ۳۰۰ سال پیش، از دوران کلاسیک و یا از دوران رمانتیک، برای پیانو نوشته شده، در دربار پادشاهان آن زمان و یا در کلیساها و موسیقی مذهبی بوده، همه فکر میکنند با پیانو باید فقط این نوع موسیقی اجرا شود.
اما نه؛ اگر من اهل بورکینا فاسو بودم، آهنگهای بورکینا فاسویی با پیانو میزدم. این به نظر من، اصلاً ایراد نیست. ساختار هر سازی را باید اول آدم یاد بگیرد، یعنی من حتماً باید موسیقی کلاسیک بدانم، حتماً باید آثار بتهوون، موتسارت، شوپن، شوبرت را اجرا کنم، نوازندگی پیانو را آنطوری که باید باشد و صحیح باشد، یاد بگیرم، بعد حال اگر اهل هر منطقهای هستم، موسیقی آن منطقه را اجرا کنم.
با توجه به اینکه شما در زمینهی ردیف موسیقی ایرانی کار کردهاید و آن را تدریس هم میکنید، ظرافتهای اجرای ردیف موسیقی ایرانی با پیانو چگونه اجرا میشود؟
اگر با سنتور میشود موسیقی ایرانی را اجرا کرد، با پیانو هم حتماً میشود اجرا کرد. یعنی با هر سازی در دنیا، شما میتوانید هر لهجهای را اجرا کنید؛ اگر تواناش را داشته باشید، اگر استعداد این کار را داشته باشید. اگر آنچه را به شما دیکته میشود، انجام بدهید، خُب انجام میدهید. همانطور که الان کامپیوتر هم میتواند این کار را انجام بدهد. ولی اگر مسئلهی احساسی موسیقی آن منطقه باشد، آن داستان دیگری است.
بپردازیم به کنسرت اخیر شما با استاد همایون خرم که در تهران برگزار شد و طی آن به اجرای بسیاری از ترانههای قدیمی و خاطرهانگیز پرداختید. این همکاری چگونه شکل گرفت؟ با توجه به اینکه آقای خرم سالها بود که در ایران اجرا نداشتند و روی صحنه نرفته بودند.
البته استاد همایون خرم همیشه فعال بودهاند. اگر کنسرت اجرا نکردند، اما سیدیهایی ضبط کردهاند، ردیف موسیقی را منتشر کردهاند و یا آثار صبا را ضبط کردهاند، کتاب نوشتهاند و شاگرد تعلیم دادهاند. مسئله این است که کنسرت گذاشتن در ایران، دردسرها و گرفتاریهای زیادی دارد. باید اسپانسرهایی وجود داشته باشند و شرکتهایی که دلشان بخواهد برای موسیقی کار کنند، حضور داشته باشند که باعث دلگرمی هنرمند بشود که بخواهد بیاید کنسرتی برگزار کند.
من خیلی سعادت داشتم که در سن ۱۴ سالگی با استاد همایون خرم آشنا شدم. استاد جواد معروفی خیلی از من پیش ایشان تعریف کرده بودند و استاد همایون خرم و همینطور استاد فرامرز پایور محبت کردند و به من اجازه دادند که بعضی از آثارشان را در بچگیام اجرا کنم. باب آشنایی من با استاد همایون خرم در سن ۱۴ سالگی بهخاطر سیدی "باغ به باغ" بود. بعد در سن ۱۷ سالگیام، برای اولین بار با استاد همایون خرم، در تالار وحدت روی صحنه رفتم و این چهارمین کنسرت من با استاد خرم بوده و باعث افتخار من است. استاد همایون خرم ۵۰ سال از من بزرگتر هستند و من افتخار این را داشتهام که با ایشان همنوازی کنم.
برنامهی اخیر هم خیلی مورد توجه مردم قرار گرفت. این حس نوستالژی برای مردم بهوجود آمد و نشان داد که مردم با خاطرههایشان زندگی میکنند و از پیر و جوان، دوهزار نفر آدم در سالن حضور داشتند. ما با یک ویولون، یک پیانو و یک تار و یک تنبک، ارکستر چهارنفرهای داشتیم و تمام مردم این آهنگها را با هم میخواندند و اصلاً حضور هیچ خوانندهای هم نیاز نبود.
با توجه به اینکه شما و استاد خرم، به دو نسل مختلف تعلق دارید، احیاناً اختلافنظری هم در اجرای کارها وجود داشت؟
اختلاف نظر که در هرکاری برای هرکسی که شریکی داشته باشد، حتماً وجود دارد. حتماً اختلافاتی بهوجود میآمده، ولی خُب فرمایش استاد همایون خرم را ما باید اطاعت کنیم. رسمی هست که بالاخره ما شاگرد استاد همایون خرم هستیم. این اختلافات نظر اگر بهوجود میآمده، ما با هم صحبت میکردیم، با هم مشورت میکردیم و این اختلافات را حل میکردیم. البته اسم آن را نمیتوان اختلاف گذاشت، تفاوت سلیقه است. سلیقهی ما تفاوت میکرده است. اما چون من اصولاً موسیقی گلها و موسیقی قدیم را دوست دارم، این اختلاف سلیقه خیلی کم بهوجود آمده بود.
برگردیم به فعالیتهای خود شما. شما کنسرتی برگزار کنید که در آن از ساز پیانو و ملودیکا استفاده شده بود.
من در پاییز ۱۳۸۹، یعنی اوایل مهرماه، ساز ملودیکا را روی صحنه بردم و دیدم که خیلی مورد استقبال مردم قرار گرفت. البته به ملودیکا ساز هم نمیتوان گفت، یک اسباببازی است که در اسباببازی فروشیها فروخته میشد و سازی است که بچهها در آن فوت میکنند و از آن صدا درمیآید. شلنگ بامزهای هم دارد.
یعنی شما با این ساز و پیانو کاری را اجرا کردهاید و الان در مرحلهی ضبط آن هستید؟
بله من اجرا کردهام و کار را در سیدیای به نام "ملودیکا" داریم ضبط میکنیم که از طرف شرکت "آوای باغ مهر" در ایران بهزودی منتشر میشود. این کنسرت قبلاً اجرا شده و الان دارد سیدی میشود.
ولی چرا سراغ این ساز رفتید؟
بهخاطر اینکه خیلی بامزه و خیلی خوشصدا بود. دیدم کسی سراغ این ساز نمیرود. من تصادفاً ملودیکا را در یک سازفروشی دیدم، از آن خوشام آمد و به قیمت خیلی ارزانی آن را خریدم. بعد هم سر کلاسام، وقتی شاگردهایم درسهایشان را میزدند، من با این ساز آنها را همراهی میکردم و دیدم که چه خوشصدا است. صدایاش تقریباً شبیه آکاردئون یا گارمان است. ولی اگر بخواهد اجرا بشود، باید حتماً کسی باشد که ساز بادی را هم زده باشد که بتواند آن نفسها و تکنیکهایی که برای ساز ملودیکا نیاز هست را بهکار ببرد.
در جایی گفته بودید که علاقهای به حضور در جشنوارههای رسمی، از جمله جشنوارهی فجر در ایران ندارید. علت آن چیست؟
من از بچگیام در جشنوارههای ایران شرکت کردهام. من از سال ۱۳۶۸ در جشنوارهی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شرکت داشتم و مقام اول را در آهنگسازی برای کودکان کسب کردم. آن موقع، سرودی ساخته بودم به نام "مدرسهی قشنگ ما" که موجب شد در سن ۱۲ سالگیام به من دیپلم افتخار بدهند. در سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، به مدت پنج سال، در جشنوارهی موسیقی فجر، مقام اول را کسب کردم، هم در پیانوی کلاسیک و هم در پیانوی ایرانی. که البته هیأت ژوری، دو سال بیشتر پیانوی ایرانی را در جشنواره نگنجانده بودند. من بیش از چهار سال در جشنواره شرکت داشتهام. خبرنگارها اشتباهاً نوشتهاند که «سامان احتشامی در جشنواره شرکت نمیکند». من در جشنواره شرکت کردهام، چهار سال تمام هم در بخش جنبی جشنواره شرکت کردم. ولی چیزی که از جشنواره عایدم شد، چند لوح تقدیر بوده است.
انتظار شما چه بوده که برآورده نشده است؟
لوح تقدیر را میتوانم خودم هم برای خودم درست کنم و مهر بهترین کالج دنیا را هم زیر آن بچسبانم و بگویم که من در جشنواره اول شدهام. اتفاقی برایم نیفتاده، چون انگیزهای ندارم در جشنواره شرکت کنم، شرکت نمیکنم. به نظر من، جشنوارهی موسیقی در ایران، برای کسانی باید باشد که جویای نام هستند و میخواهند خودشان را مطرح کنند. چون تبلیغات مجانیای برای نوازندگان میشود. شما الان هرجوری بخواهید برای اجرای کنسرت یا هر برنامهی دیگری تبلیغ کنید، باید کلی هزینه بدهید. ولی اگر در جشنواره شرکت کنید، در تمام روزنامهها، در تمام بولتنهای جشنواره یا در تمام رسانهها، اسمتان مطرح میشود. ولی من چون این نیاز را احساس نمیکنم، در جشنواره شرکت نمیکنم و هیچ انگیزهی دیگری هم نیست.
منظورم بیشتر این بود که از لحن شما بهنظر میآمد که شاید مقداری دلخور باشید.
نه دلخوریای ندارم. چیزی از جشنوارهی موسیقی عایدم نشده. اتفاقی برایم نیفتاده. من بالای ۱۰ سال در جشنوارههای موسیقی ایران حضور داشتهام. ولی خُب چون اتفاقی از نظر هم عاطفی، هم روحی و هم حتی مالی، برایام نیفتاده است، بهخاطر همین میگویم شرکت نکنم سنگینتر است!
کاوه بهرامی
تحریریه: یلدا کیانی
برای شنیدن گفت و گو با سامان احتشامی، بر روی لینک پایین صفحه کلیک کنید.