1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

پویایی و ریتم در فیلم آلمانی

برگردان: امید۱۳۸۶ مهر ۱۳, جمعه

اگر گرایشی در سال‌های اخیر به موفقیت فیلم‌های آلمانی یاری رسانده و از این طریق مفهومی به نام "فیلم آلمانی" را شکل داده است، این گرایش بی‌تردید به آثار"مکتب برلین" مربوط می‌شود.

https://p.dw.com/p/Bn24
کریستیان مایر، منتقد فیلم
کریستیان مایر، منتقد فیلمعکس: Barbara Pröpstl, 2006, Köln

کرستیان مایر، (Christian Meyer) ۳۷ سال دارد و در شهر کلن کار و زندگی می‌کند. او از سال ۱۹۹۹ به عنوان روزنامه‌نگار آزاد و منتقد فیلم با روزنامه‌ها و مجله‌های گوناگون از جمله tageszeitungوFilmstart همکاری دارد.

موفقیت‌های هنری، از جمله توفیق‌های سینمایی در دو مقوله ارزیابی می‌شوند. یکی موفقیت نزد تماشاگران معمولی که تخصصی در این زمینه ندارند و دوم موفقیتی که نزد کارشناسان و در مورد فیلم، نزد منتقدان فیلم کسب می‌شود. در مورد اول، موفقیت عمومی، بلافاصله به توفیق مالی می‌انجامد و در مورد دوم، ارزش هنری اثر تثبیت می‌شود که احتمالا از این راه غیرمستقیم، به موفقیت‌های مالی نیز منتهی می‌گردد. گاهی این دو مورد، با اندکی شانس و نشان‌دادن مهارت، دست به دست هم می‌دهند و اثری ناگهان مطرح می‌شود. موفقیت سینمای آلمان نزد تماشاگر معمولی خارج از مرزهای آلمان، به استثنای فیلم‌هایی چون "سقوط" و "زندگی دیگران" خیلی محدود است. (در آلمان محبوبیت فیلم‌های کمدی مثل "هفت کوتوله" و فیلم‌های میشائیل هربیگ (Michael Herbig)، موسوم به بولی (Bully) از ضوابط دیگری پیروی می‌کنند.)

اهمیت موفقیت هنری

به نظر من، موفقیت در عرصه‌ی دوم یعنی نزد منتقدان اهمیت بیشتری دارد. چون از یک سو ارزش چنین فیلمی از نظر پیشرفت هنری ارزیابی می‌شود و از سوی دیگر زمینه‌ی پذیرش آن را نزد دیگران فراهم می‌آورد‌، اگرچه این روند به کندی صورت می‌گیرد. (طبیعی است که خیلی خوب می‌شد اگر این دو وجه، هم‌زمان رخ می‌دادند.)

در این راستا می‌توان به راحتی از موفقیت سینمای آلمان در عرصه‌ی بین‌المللی نیز سخن گفت. در سال‌های اخیر فیلم‌های آلمانی به جشنواره‌های جهانی، به ویژه به فستیوال فیلم کن دعوت می‌شوند و نیز جوایز ارزنده‌ای هم دریافت می‌کنند. در این‌ مقوله باید از فیلم‌های زیر نام برد: دو فیلم اخیر فاتیح آکین "با سر توی دیوار" و "در آن سو" و نیز "سال‌های خوشی سپری شده‌اند" از هانس واین‌گارتن (Hans Weingartner) و صد البته "زندگی دیگران"، که حتی برنده‌ی جایزه‌ی اسکار برای بهترین فیلم‌ خارجی هم شد، و هم‌چنین فیلم‌های نه چندان بزرگی مثل "پینگ پونگ" از ماتیاس لوتارت (Matthias Luthardt) یا "جنگل شیر"، به کارگردانی کریستف هوخ‌هویزر، (Christoph Hochhäusler).

صحنه‌ای از فیلم "زندگی دیگران": سباستین کوخ و مارتینا گدک
صحنه‌ای از فیلم "زندگی دیگران": سباستین کوخ و مارتینا گدکعکس: picture-alliance/ dpa

"مکتب برلین" و نمایندگان آن

اگر گرایشی در سال‌های اخیر به موفقیت فیلم‌های آلمانی و از این طریق به شکل گرفتن مفهومی به نام "فیلم آلمانی" یاری رسانده، این گرایش بی‌تردید به آثاری که به "مکتب برلین" معروف شده‌اند، مربوط می‌شود. (صرفنظر از این که آیا کارگردانان زن و مردی که از آنان تحت این مکتب نام برده می‌شود، با آن موافقند یا نه!) خطوط اصلی این مکتب را از نظر استیلی، نوعی سادگی ساختگی و گونه‌ای خاص از پویایی و ریتم تعیین می‌کنند. چنین "توانمندی مشترکی" که از هر چه بگذریم، نشانه‌ی نوگرایی‌ است، بی‌تردید باعث خوشحالی و یادآور سال‌های پربار و افتخار "سینمای نوین آلمان" است.

فیلم‌های بهتر و نوگرایانه‌تر

دست آخر باید از خود بپرسیم که آیا برای ما موفقیت‌ (هنری) فیلم آلمانی در وجوه خاصش بیشتر جالب است یا موفقیت‌ (هنری) فیلم به طور کلی. درست است که موفقیت هنری موفقیت مالی را نیز به دنبال دارد، زیربنای صنعت فیلم‌سازی ملی و محلی را تقویت می‌کند، یعنی ساختن فیلم را در این کشور آسان‌تر می‌سازد و ناگزیر به ساختن فیلم‌های بیشتری با مضامین آلمانی می‌انجامد، که پی‌آمدهای بسیار جالب و دور از انتظاری را می‌تواند به دنبال داشته باشد. ولی این تازگی دارد که ساختن فیلم‌های بهتر، نوگرایانه‌تر و پویاتر فقط به میزان بودجه‌ی ساخت آن‌ها بستگی دارد.