1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

پدر کاریکلماتور

۱۳۹۹ مرداد ۱۵, چهارشنبه

۱۵ مرداد ۱۳۷۸: ۲۱ سال پیش در چنین روزی پرویز شاپور در تهران درگذشت. می‌گفت: "از پله‌های فکاهیات به سوی طنز بالا رفتم".

https://p.dw.com/p/3gQZ8
پرویز شاپور
پرویز شاپورعکس: Isna

پرویز شاپور در سال ۱۳۰۳ در قم زاده شد. پدرش کارمند دولت بود و فرانسه، انگلیسی و عربی را خوب می‌دانست.

او نخست به مدرسه ایران و آلمان (صنعتی کنونی) رفت.

لکنت‌زبان داشت و پیوسته تنبیه می‌شد:
"آنجا نیما یوشیج معلمم بود. در کلاس بیشتر راجع به شکار و اینها صحبت می‌کرد. خیلی مهربان بود و تنبیه نمی‌کرد".

او شیفته ادبیات بود: 
"از کودکی از رباعیات خیام مفاهیم بیشتری می‌گرفتم تا از یک دیوان پر از قصیده‌های بلند. از همان اول، عامل کوتاه‌نویسی و کوتاه‌گویی با من بود".

۱۸ ساله بود که در وزارت دارایی کار می‌کرد و در دانشگاه تهران اقتصاد می‌خواند: 
"از جبری که اجبارا در مدرسه خواندم آنچه به خاطرم مانده، دسته رادیکال است".

پس از دانشگاه به سربازی رفت و 
۲۶ ساله بود که با نوه خاله‌اش فروغ فرخزاد ازدواج کرد و به اهواز رفت و به عنوان رئیس کارگزینی و بعدها معاون اداره دارایی خدمت کرد.

۲۷ ساله بود که با رسانه‌های خوزستان همکاری می‌کرد: 
"قلبم پرجمعیت‌ترین شهر دنیا است".

۳۴ ساله بود که گزین‌گویه‌هایش را در ستون‌های "دارالمجانین" "سبدیات با نام‌های هنری "کامیار"، "مهدخت" و "جدول‌دوست" می‌نوشت: 
"تمام مردم دنیا به یک زبان سکوت می‌کنند".

در مجله توفیق با طراح بنام اردشیر محصص آشنا شد و راهنمایی‌های او سبب شد طراحی و نقاشی را پی بگیرد: 
"طرح کشیدن را با سنجاق قفلی شروع کردم. هم قیافه‌اش را خیلی دوست دارم هم طراحی از آن، کار نسبتا آسانی بود. سنجاق قفلی برای وصل کردن آمده". 

۴۳ ساله بود که "کاریکلماتور" یعنی کاریکاتور با کلمات را در مجله خوشه به سردبیری احمد شاملو آفرید: 
""چون نامه‌نویسی و داستان‌نویسی برایم مشکل است و سوژه زیاد دارم، فکر کردم این سوژه‌ها را توی جملات کوتاه بیاورم. آدم وارد مقوله طنز که می‌شود، انگار تحمل سختی‌ها برایش آسان‌تر می‌شود". 

سبکش به طنز سیاه انگلیسی می‌ماند و گاه زبان‌محور، و گاه معنامحور است: 
"بعضی‌ها هنگام تولد می‌میرند و بالعکس". 

پس از جدایی از فروغ دیگر ازدواج نکرد: 
"وقتی نیستی برای اینکه خود را تنها نبینم در مقابل آینه نمی‌ایستم. 
وقتی نیستی نگاهم دست خالی به چشمم بازمی‌گردد. 
نمی‌دانم خودم را کجا جا گذاشته‌ام". 

پرویز شاپور در ۷۵ سالگی در تهران درگذشت.