نیکاراگوئه: از انقلاب تا استبداد خانوادگی
۱۳۸۸ تیر ۲۷, شنبهروزنامه فرانکفورتر روندشاو به مناسبت سیامین سال پیروزی انقلاب در نیکاراگوئه دست به انتشار مقالهای آموزنده از سرنوشت انقلابیون سابق زده است، که پس از فراز و نشیبهای طولانی بار دیگر قدرت سیاسی را از طریق انتخابات به دست آورده اند، اما در حال حاضر، بر خلاف گذشته دیگر اثری از آرمانهای انقلابی و عدالتخواهانه در میان ساندیستها دیده نمیشود.
سی سال پس از پیروزی ساندنیستها در نیکاراگوئه، ارنستو کاردینال، شاعر و انقلابی به نام این کشور، در خانهای ساده در ماناگوا، پایتخت نیکاراگوئه زندگی میکند.
ارنستو کاردینال با یادی از گذشته و نگاهی به حال، خشمناک میشود و از فساد مالی دانیل اورتگا، رئیسجمهور کنونی نیکاراگوئه، و دیگر کادرهای حزبی لب به انتقاد میگشاید. به گفته کاردینال، اعضای ارشد جنبش ساندینستها از سالها پیش به سودجویی مشغول بوده و بیشرمانه به فکر منافع شخصی خود بودهاند.
از سال ۲۰۰۷ میلادی بار دیگر ساندینستها موفق شدند، قدرت را از آن خود کنند، اما دیگر خبری از آرزوها و آرمانهای انقلابی در میان نیست. کاردینال میگوید: «هیچ چیز در آنان چپ نیست، هیچ اثری از جنبش ساندینستی باقی نمانده است.»
شاعر ۸۴ ساله نیکاراگوئه با تاسف میگوید، که اورتگا به همراه همسر و فرزندان خود تمامی قدرت را در اختیار دارد. خانواده اورتگا با تسلط بر پارلمان، دستگاه قضایی، دولت و اداره انتخابات دست به تشکیل استبدادی خانوادگی در نیکاراگوئه زده است.
کاردینال پس از انقلاب، مدتی وزیر فرهنگ در نیکاراگوئه بود، اما او و بسیاری از همرزمان قدیمی دیر زمانی است، که دیگر با اورتگا و حزب وی پیوندی ندارند.
ارنستو کاردینال یکی از چهرههای مشهور انقلاب ساندینستی در آغاز دههی هشتاد به شمار میآمد. سالهای پایانی دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد، جنبش ساندینستها از محبوبیت جهانی برخوردار بود. در کنار کاردینال، چهرههایی همچون سرجیو رامیرز، معاون سابق رئیسجمهوری، و خانم گیوکوندا بلی، نویسنده سرشناس نیکاراگوئه قرار داشتند.
بسیاری ازافراد مترقی جهان میپنداشتند،که جنبش و برنامهی ساندینستهای عاری از نظرات جزمگرایانه رایج میان نیروهای چپ است. خانم بلی با نگاهی به گذشته میگوید: «انقلاب ما پدیده بسیار ناب و پاک بود.»
دو سال پس از پیروزی انقلاب، آمریکا با کمک به مخالفان و نیروهای ضدانقلاب، جنگی خانگی را به نیکاراگوئه تحمیل کرد، اما شکست واقعی ساندینستها در سال ۱۹۹۰ در پای صندوقهای رای رقم خورد. پس از ۹ سال جنگ داخلی و کشته شدن بیش از بیست هزار نفر چیزی جز یک ویرانهی اقتصادی از این کشور باقی نماند.
مردم نیکاراگوئه در سال ۱۹۹۰ با رد ساندینستها در پای صندوقهای رأی، در واقع بر علیه جنگ رای دادند. با پایان جنگ داخلی آرمانهای انقلاب نیز به فراموشی سپرده شد. کادرهای حزبی با از دست دادن قدرت دولتی به فکر خرید خانه، مزارع و کارخانهها افتادند و دست به مالاندوزی زدند.
اعتیاد به قدرت
اما پیروزی ساندیستها درسال ۲۰۰۷ تنها تصویر بیرنگی از انقلابیون گذشته را به نمایش گذاشت. اورتگا نخست با آرنولدو آلمن، رئیسجمهور فاسد پیشین این کشور، وارد ائتلاف شد و با تعقیب قضایی مخالفان و رقبای خود، نیروهای اپوزیسیون را از شرکت در انتخابات محروم ساخت. رامیرز، همرزم سابق اورتگا میگوید: « او همچون یک معتاد به قدرت وابسته شده است.»
برای بسیاری از تهیدستان نیکاراگوئه، قدرت طلبی اورتگا اهمیت چندانی ندارد. آنها بیشتر چشم به برنامه اجتماعی او دوختهاند. اورتگا به کمک دلارهای نفتی چاوز، رئیسجمهور ونزوئلا، دست به ساخت خانه و خیابان و توزیع مواد خوراکی ارزان در مناطق فقیرنشین زده است.
برغم کمکهای مالی ونزوئلا و یاری ۵۰۰ میلیون دلاری جامعه بینالمللی به نیکاراگوئه، این کشور یکی از فقیرترین کشورهای آمریکای مرکزی به حساب میآید. پنجاه درصد مردم نیکاراگوئه درآمدی معادل دو دلار در روز دارند. اما تنها دولت اورتگا مسئول این وضعیت نابسامان نبوده، بلکه مقامات فاسد دولتهای پیشین نیز، در این نابهنجاری اجتماعی- اقتصادی سهیم هستند.
SI/FW