سیمای تاریک و شبانه روح پایتخت آلمان در برلیناله
۱۳۹۸ اسفند ۱۱, یکشنبهفیلم "برلین، میدان آلکساندر"، برگردان سینمایی تازه از رمان کلاسیک آلفرد دوبلین، با نجوای قهرمان آفریقایی خود شروع میشود که در طول فیلم نیز چندین بار طنین میاندازد: «من با خود عهد کرده بودم آدم خوبی باشم اما گردش روزگار راه و رسمی دیگر داشت و مرا به راههایی دیگر انداخت.»
فرانسیس یکی از هزاران پناهجویی است که با عبور از دریای پرتلاطم خود را از غرب آفریقا به جنوب اروپا میرساند و با رنج و دشواری جسم و جان خسته خود را به آلمان میکشاند. در این سفر پراضطراب یار همراه خود را از دست میدهد. او "نجات" پیدا میکند اما روح و روان او برای همیشه به زهر غربت و زجر تنهایی آلوده میشود.
او به محض این که در پایان سفر پررنج و ماتم خود در ساحل اروپا چشم باز میکند، با خود عهد میکند قدر سلامت و جوانی خود را بداند و آینده خود را بر پایه شرافت و درستکاری بسازد، اما در محیطی که سرشار از پلیدی و شرارت است، نیک و درستکار ماندن کار آسانی نیست.
او که نه اجازه اقامت دارد، نه اجازه کار و نه محل مناسبی برای زندگی، مدتی کوتاه به کار مزدوری میپردازد و دستمزدی بخور و نمیر میگیرد اما چیزی نمیگذرد، که به خاطر اندام قوی و ورزیدهاش، نظر اربابان "دنیای زیرزمینی" را جلب میکند و به محیطی قدم میگذارد که چشم او را با آسایش و تجمل خیره میکند، اما رنجها و مرارتهای بیشماری نیز به همراه دارد و سرانجام او را به زندان و اسارت میاندازد.
دنیای سرسخت و بیرحم پول و سرمایه، در طول فیلم با تصاویر نمادین گوناگون، از جمله گاومیشی درنده و وحشی، ترسیم میشود. این دنیای با تجملاتی خیرهکننده مانند پول و شهوت، سالنهای چشمنواز و زنان فریبا، از سویی فرانسیس را غرق شادمانی میکند اما از سوی دیگر عصاره زندگی او را همچون چاهکی مکنده به درون میکشد.
دنیای پر جرم و جنایت تبهکاران قالبها و هنجارهایی تازه برای فرانسیس تدارک میبیند و در عوض هویت او را میرباید: نام او را به فرانتس تغییر میدهد و یک بازوی او را از او میگیرد. روحیاتی تازه و رفتار و منشی متفاوت به او میدهد و در قبال آن هویت انسانی او را مسخ و نابود میکند. او یکسره بیگانه با محیط تازه، با هویتی جعلی و ساختگی به زندگی ادامه میدهد، با گذشته خود در میافتد و رویاروی کسانی قرار میگیرد که با او از یک ریشه و تبار هستند.
فرانسیس جبهه خود را تغییر میدهد: او دوست ندارد ضعیف و درمانده باشد، پس راه خود را از ضعیفان و درماندگان جدا میکند و با فریاد غرورآمیز "من آلمانی هستم" هویت تازه و بدلی خود را به رخ همنوعان خویش میکشد؛ اما آنچه او دریافت کرده، نه هویت یا ملیتی تازه بلکه تنها یک "گذرنامه" تازه است و خود به خوبی میداند که آن را با چیزهای گرانبهایی تاخت زده است.
رمانی چندوجهی و بزرگ
برهان قربانی رمان معروف آلفرد دوبلین را به برلین امروز منتقل کرده و آن را با موج اخیر پناهجویان در اروپای امروز هماهنگ ساخته است. انتقال فضای رمان از برلین دهه ۱۹۲۰ به برلین امروز بیگمان کار دشواری بوده و کارگردان را به انتخابها و تصمیمهای دشواری ناگزیر کرده است.
رمان دوبلین تابلویی زنده و اثرگذار از "عصر انحطاط و سقوط" آلمان پس از جنگ جهانی اول است؛ از حال و هوای آن روزگار برلین حدود صد سال سپری شده و بیگمان چیزهای بسیاری تغییر کرده است. دنیای "زیرزمینی" امروز، با تبهکاران و قاچاقچیان و دلالان و روسپیان بیشمارش، با سازوکاری یکسره متفاوت کار میکند. باندهای روزگار ما دیگر نه میدان قدرت و نفوذ افراد جانی و تبهکار بلکه شبکه سیستمهای مجهز و پیچیدهای با ساختارها و پیوندهای آشکار و پنهان هستند که دست در دست بنیادهای مالی و نهادهای سیاسی عمل میکنند. فیلم "برلین، میدان الکساندر" در عین وفاداری به بنمایههای رمان میکوشد واقعیتهای زمانه ما را بازتاب دهد.
انتخاب از رویدادها و شخصیتهای رنگارنگ رمان به گونهای که چون قطعاتی منسجم در یک بافت هماهنگ و خوشترکیب کنار هم قرار بگیرند نیروی خلاقیت بزرگی میطلبد که با توش و توان دراماتیک رمان همسنگ باشد.
فیلم "برلین، میدان آلکساندر" در طول سه ساعت (دقیقا ۱۸۳ دقیقه) به ایدهها و داستانهای زیادی میپردازد که بیشتر آنها به خاطر ناپختگی فیلمنامه در سطح باقی میمانند و شناخت و تأثیر عمیقی را به تماشاگر منتقل نمیکنند. متاسفانه فیلم وقت و انرژی زیادی را به شگردهای پر رنگ و لعاب و تروکاژهای چشمگیر صرف میکند، به جای آن که به ژرفای روابط انسانی و زوایای روانی شخصیتها بپردازد.
رمان کلاسیک آلفرد دوبلین در سال ۱۹۲۹ منتشر شد و تا کنون دو بار به فیلم برگشته است: یک بار در سال ۱۹۳۱ پیل یوتسی، از سینماگران موفق دوره وایمار فیلمی سیاه و سفید از آن ساخت و بار دیگر در سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰ راینر ورنر فاسبیندر، کارگردان نامدار سینمای مدرن، آن را دستمایه یک فیلم تلویزیونی در چند قسمت قرار داد.
بسیاری از نماهای برگردان سینمایی تازه از "برلین، میدان آلکساندر" که روز چهارشنبه ۲۶ فوریه در بخش رقابتی جشنواره فیلم برلین به نمایش در آمد، یادآور فیلم فاسبیندر است.
کارگردان فیلم برهان قربانی (زاده ۱۹۸۰ در آلمان) فرزند یک خانواده افغانستانی است که در سال ۱۹۷۹ به آلمان پناهنده شد. او پیش از این دو فیلم کارگردانی کرده است: "شهادت" نخستین فیلم قربانی بود که توجه زیادی را برانگیخت. فیلم بعدی او به نام "ما جوان هستیم، ما قوی هستیم" در چند جشنواره بینالمللی جوایزی را از آن خود کرد.