نگارگر نوگرا
۱۳۹۹ خرداد ۸, پنجشنبهپدر بهجت صدر محلاتی از بازرگانان سرشناس و مادرش از يک خانواده نامدار زادگاهش بود.
شش ساله بود كه با خانواده در تهران ساكن شد.
۱۴ ساله بود كه به نقاشی روی آورد ولی چون بيشتر استعداد رياضی داشت و نگارههای باب روز نمیكشيد، استادش او را بیاستعداد میپنداشت.
۱۷ ساله بود كه به دانشسرای مقدماتی و سپس عالی رفت و ۲۲ ساله بود كه آموزگار نقاشی دبستان شد.
۲۴ ساله بود كه به دانشكده هنرهای زيبای دانشگاه تهران رفت و شش سال بعد پاياننامه گرفت: «دانشگاه محیط زندهای بود. معمار و نقاش همه در یک محیط كار میكردیم. صبح زود میآمدم مدلم را میگذاشتم، میرفتم تدریس میكردم، بعد به دانشكده میآمدم و تحصیل میكردم. با این شرایط با رتبه اول فارغ التحصیل شدم و به پیشنهاد رئیس دانشگاه "مدال انگ" كه از فرانسه میآمد را به من دادند.»
۳۱ ساله بود كه با بورس شاگرد ممتاز برای تكميل تحصيل به فرانسه و سپس به ايتاليا رفت: «آن دوره خیلی زنده كارهای من است. شهرهای ایتالیا، زیباییها، ساختمانها، رودخانه و نمایشگاهها همه روی من اثر میگذاشت. در عین حال میخواستم استقلال خودم و كار خودم را داشته باشم.»
۳۳ ساله بود كه نخستين نمايشگاه انفرادیاش را در نگارخانه وينچو در رم برگزار كرد. بوم را افقی روی زمین میخواباند و با كاردک رنگها را روی آن میگذاشت.
در كارهای انتزاعيش رنگهای سرد و مات را با سایهروشنها همآهنگ و با چوب، فلز، رنگ روغن و اكرلیک همراه میكرد.
از طیفهای رنگی و شكلهای هندسی، آرايش تابانی میساخت. گويی میخواست حركت از قاطعیت به متانت را برساند. در نگارههای او نشانههای گرافیكی مانند عكس فوری و بدون ژست، احساس درون به بيرون را ثبت میكنند: «از ناچاری به نقاشی رو نیاوردم. از امكانات نمایشگاههای دنیا به خاطر فروش نفت استفاده نكردم. طبیعت بیشتر از انسانها برايم كشش داشت. به پرتگاهها رفتم، اما سقوط نكردم. در آپارتمانی با مبلهای ناراحت مارکدار زندگی میكنم. لباسهايم بیشتر سیاهند. هنر باعث جداییام از دخترم نشد. سفر زیاد كردم و از سنگلاخها گذشتم اما گاهی سنگریزهها آزارم میداد.»
۳۸ ساله بود كه استاد نقاشی در دانشگاه تهران شد و از آن پس نمايشگاههای بسياری در ايران و برون مرز برگزار كرد و آثارش را به موزههای نامدار جهان داد.
بهجت صدر در ۸۵ سالگی در جزيره كُرس در جنوب فرانسه درگذشت.