نويسنده زبان حال فرودستان
۱۳۹۹ تیر ۱۳, جمعهصادق چوبک در سال ۱۲۹۵ در بوشهر زاده شد: «خانواده من بازرگان و مرفه بود و من تا بعدها كه ازدواج كردم مزه نداری را نچشيده بودم. بوشهر شش هفت سالگیام به گونهای مستعمره انگليس بود و آدم خودش را در يک شهر نيم اروپايی میديد.»
كتابهای "يكی بود يكی نبود" جمالزاده و "سه مكتوب" ميرزا آقاخان كرمانی كه در كودكی شنيده و خوانده بود، بر او و نويسندگیاش تأثير ماندگار داشتند.
نوجوان بود كه انگليسی و عربی را خوب میدانست و عكاسی هم آموخته بود.
۲۱ ساله بود كه دبيرستان را در كالج آمريكايیهای تهران گذراند و دبير و پس از آن مترجم شد: «در اين هنگام فراغتی حاصل شد كه در سال ۱۳۲۴ داستانهای "خيمهشببازی" را منتشر كنم.»
چهار سال پس از آن دومين جُنگ داستانهای كوتاهش "عنتری كه لوطیاش مرده بود" را منتشر كرد.
او بيش از هر نويسنده ايرانی تاكنونی به حيوانات نقش كليدی داد و گاه آنها را راوی داستان كرد.
در داستانهای او گويی مردهشوها، فاحشهها، لاتها و فرودستان ديگر جامعه حرف دلشان را برای خودشان باز میگويند.
نويسنده زبان پايينترين قشرهای جامعه را تقليد نمیكند، بلكه زبان بیپيرايهای میآفريند كه در عين سادگی و بیپروايی، روان و رسا است.
شخصيتهای داستانهای او جز شخصيت رمان "تنگسير" و يكی دو جای ديگر بيش از آنكه قهرمان باشند، "ضد قهرمان" اند.
در آثار او زبان است كه گاه ساختار قصه را شكل میدهد و گاه مهمترين عنصر داستان به شمار میآيد تا پلشتیها و پليدیها را آشكار سازد.
۵۰ ساله بود كه ماندگارترين و پختهترين اثرش رمان "سنگ صبور" را نوشت كه از زبان شخصيتهای داستان و تکگويیهای درونی آنها روايت میشود و پيش میرود. در اينجا هم همه از پايينترين قشرهای جامعهاند و پلشتیهای خود و اجتماع را بیپروا بيان میكنند.
تنها "احمدآقا" آموزگار است و میخواهد نويسنده باشد: «شايد تو خواب ديدم. شايد اصلا با ننهام كنار دريا نرفتم. زندگی من از اولش دروغ بوده ... ننهام مثل گربه ماده هميشه شيش هفتا بچه تو دست و پاش ولو بود، بابام هم مثل گربه نره شب رو پشت بوم حموم دنبال ماده میگشت.»
او در آخرين سال زندگیاش همه نوشتههای چاپنشدهاش را سوزاند.
صادق چوبک در ۸۲ سالگی در شمال كاليفرنيا درگذشت.