نمایش "پابرهنه، لخت، با قلبی در دست"؛ بیان فاجعه در قالب طنز
۱۳۹۷ اردیبهشت ۱۰, دوشنبهسحرگاه ۲۹ مه ۱۹۹۳ اهالی شهر زولینگن در ایالات نوردراین وستفالن در غرب آلمان با بوی دود و آتش از خواب بیدار شدند. خانهای که یک خانواده ترک مهاجر در آن زندگی میکردند، با پرتاب مواد آتشزا از پنجره به درون خانه، آتش گرفته بود. پنج عضو این خانواده در اثر آتشسوزی جانشان را از دست دادند که سه کودک ۵، ۹ و ۱۲ ساله در میانشان بودند. ۱۴ نفر دیگر مصدوم و مجروح شدند که یکی از آنها نوزادی شش ماهه بود. یکی از مصدومان حادثه به نام بِکیر ۱۵ ساله ۳۰ بار تحت عمل جراحی قرار گرفت و پیوند پوست برایش انجام شد.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
پنج روز بعد چهار جوان آلمانی در این ارتباط دستگیر شدند. این چهار نفر اعضای یک گروه نئونازی در زولینگن بودند. در نهایت دادگاه عالی دوسلدورف متهم اصلی را که ۲۴ سال داشت به جرم پنج بار قتل و ۱۴ بار تلاش برای قتل به ۱۵ سال حبس محکوم کرد. سه متهم دیگر که ۱۸، ۱۹ و ۲۲ سال داشتند به بالاترین حکم برای نوجوانان یعنی ۱۰ سال حبس محکوم شدند. این افراد همچنین محکوم به پرداخت ۲۵۰ هزار مارک به قربانیانی که در اثر این حادثه جراحت دیده بودند شدند.
این حادثه که آلمان را تکان داد، برای علیرضا کوشک جلالی، نویسنده و کارگردان ایرانی مقیم آلمان دستمایه نوشتن نمایشی شد با نام "پابرهنه، لخت، با قلبی در دست". این نمایشنامه یک بار ۲۲ سال پیش با بازی محمدعلی بهبودی در شهر اوبرهاوزن اجرا شد و امسال در ۲۵مین سال واقعه زولینگن با بازنگریهایی، به کارگردانی توماس گوریتزکی بار دیگر در چندین شهر آلمان به روی صحنه رفته است.
افتتاحیه این نمایشنامه تکنفره در شهر کلن، یکشنبه ۲۹ آوریل (۹ اردیبهشت) بود. محمدعلی بهبودی به مدت ۷۰ دقیقه روی صحنه، این نمایش را به زبان آلمانی بازی کرد. او نقش علی، پدر خانوادهای را بازی میکرد که همسر و فرزندانش در این واقعه کشته شدند.
داستان نمایش با واقعه اصلی تفاوتهایی داشت اما خیلی خوب توانسته بود حس اصلی را که درد و رنج بازماندگان این واقعه بود، منتقل کند.
متن نمایش رنگی از طنز داشت. بهبودی در گفتوگو با دویچهوله در پاسخ به این پرسش که آیا قرار دادن یک سوژه تراژیک در قالب طنز تیغی دولبه نیست، میگوید که او پیرو "جرج تابوری" نمایشنامهنویس یهودی است که نمایشهای زیادی درباره اردوگاه آشویتس به طنز نوشته و معتقد است برای اینکه بتوانیم درباره یک فاجعه صحبت کنیم اول باید بتوانیم به آن بخندیم.
نمایش، با طنز و خنده تماشاگر را به عمق تراژیک واقعهای میبرد که یک فاجعه به تمام معنا برای بازماندگان است اما نه فقط برای بازماندگان بلکه برای هرکسی که در این جامعه احساس غریبگی میکند.
در میان صحنههای خندهدار و درست زمانی که قهقهه تماشاچیان بلند بود، بازیگر به ناگهان ساکت میشد و بعد دستمالی را از جیبش در میآورد و جلوی تماشاچیان میگرفت: "این پسرمه، خاکستر پسرمه".
بازی زبانی
در متن نمایش شخصیتهای خارجی دیگری نیز حضور دارند مثل یک ایرانی و یک ایتالیایی. بازی با زبان فارسی و آلمانی به خوبی در این نمایش انجام شده است.
علیرضا کوشک جلالی، نویسنده نمایش با دستمایه ساختن حساسیت آلمانیها بر روی یادگیری زبانشان از سوی خارجیها این موضوع را با طنز و گاه با درد بیان کرده است؛ آنجا که علی تعریف میکند که هنگام سوختن خانهاش هیچکس به فریادهای "کمک، کمک" همسرش توجهی نکرده چرا که او حرف تعریف این واژه به آلمانی را درست به کار نمیبرده است.
نمایش، در عین حال، بیپروا پیشداوریها را به نقد میکشد. محمدعلی بهبودی میگوید: «این نمایشنامه مثل آیینهای است که در مقابل خارجیها و آلمانیها گذاشته شده و سعی میکند پیشداوریها را فقط نشان دهد و جالب است که به هردو طرف این پیشداوریها را نشان میدهد، هم به آلمانیها و هم به خارجیها.»
حساسیت آلمانیها به بوی سیر دستمایه نویسنده نمایش شده برای نشان دادن تفاوتهای فرهنگی. شخصیت نمایش، علی، همواره از سیر برای راندن "دراکولا" استفاده میکند؛ نمادی از نئونازیها.
تغییری بزرگ در جامعه و سیاست آلمان
محمدعلی بهبودی که بیش از ۳۰ سال است در آلمان زندگی میکند معتقد است این جامعه که در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی به جهنمی برای خارجیها شبیه بود اکنون بسیار تغییر کرده است. مصداق این تغییر را او در میان سیاستمداران نیز میبیند؛ زمانی که واقعه زولینگن اتفاق افتاد هلموت کهل صدراعظم وقت آلمان از آن با عنوان "مستبازی چند نوجوان" یاد کرد و در مراسم یادبود کشتهشدگان نیز شرکت نکرد اما حالا آنگلا مرکل این واقعه را فاجعهای مینامد که باید آلمان از آن درس بگیرد.
نمایش "پابرهنه، لخت، با قلبی در دست" تا آخر ماه مه در چند شهر دیگر آلمان نیز به روی صحنه خواهد رفت.