نمایش "مشت"؛ ترکیبی از پروژه انتگراسیون و کار نمایشی
۱۳۹۵ اسفند ۳, سهشنبهدر سالن "مورگن تأتر" یا همان "تئاتر صبح" شهر آخن آلمان تماشاچیان اکثرا آلمانی وقتی وارد سالن اجرای نمایش میشوند تا تئاتر "مشت" را ببینند، از آنها خواستهمیشود که کفشهایشان را در بیاورند. بعد خانمها به یک سمت سالن نمایش و آقایان به سمت دیگر راهنمایی میشوند. تابلویی بالای محل نشستن زنان نصب شده که روی آن نوشته شده: "نساء" و روبروی آن در قسمت آقایان تابلوی "رجال".
تماشاچیان اکثرا آلمانی بدون کفش و با دمپاییهایی یک شکل که در هنگام ورود به آنها داده شده، برخی با اندکی غرولند که چرا باید خانمها و آقایان از هم جدا باشند، بر روی سکوهای دورتادور سالن نمایش مینشینند.
در اولین صحنه، یک بازیگر رو به تماشاچیان جملهای را چندین و چند بار به زبان عربی تکرار میکند و بعد موسیقی عربی پخش میشود.
اینها اولین شوکی است که "روبرت زَیلِر" کارگردان تئاتر "مشت" به بیننده وارد میکند. او این نمایش را با شش پسر نوجوان پناهجو و دو دختر نوجوان آلمانی به روی صحنه برده است؛ پناهجویانی که همگی حدود یک سال است به آلمان آمدهاند و بنابراین نمیتوانند آلمانی را راحت صحبت کنند و بفهمند.
روبرت زیلر به دویچهوله میگوید: «تنها مشکلی که من با این گروه داشتم در اول مسئله زبان بود و اینکه نمیتوانستند حرف من را بفهمند. همانجا به این فکر افتادم که بعضی بخشها را به عربی اجرا کنیم به این دلیل که تماشاچیان ببینند آدم در یک سرزمین غریبه چه حسی دارد. احساس غریبگی چگونه است؟ و وقتی زبان را نمیفهمی چه حسی دارد؟»
برای یک آلمانی، درآوردن کفش فقط موقع خواب ضرورت دارد اما اینکه کارگردان این نمایش از تماشاچیان میخواهد هنگام ورود به سالن کفشهایشان را در بیاورند، پیام خاصی در خود دارد.
روبرت زیلر میگوید: «میخواستم تماشاچیان آلمانی بهتر بتوانند یک فرهنگ دیگر، یک زبان دیگر و یک فضای دیگر را تجربه کنند و فرهنگهای دیگر را بشناسند. میخواستم آنها یک تصور دقیق از سرزمینهایی داشته باشند که پناهندگان از آنجا میآیند نه اینکه مثل بقیه تئاترها بنشینند و یک نمایش درباره پناهندگان تماشا کنند. میخواستم خودشان را در آن فضا حس کنند.»
از تحریف و دستکاری تا "مشت"
موضوع تئاتر "تحریف و دستکاری" است و اینکه چگونه اطلاعاتی که ما درباره پناهندگان به دست میآوریم از طریق رسانهها و سیاستمداران دستکاری میشود و این اطلاعات دستکاریشده چگونه مغز ما را تحت تاثیر قرار میدهد.
لغت Manipulation در آلمانی به معنای تحریف و دستکاری از دو واژه لاتین manus به معنای دست و plere به معنای پر کردن تشکیل شده است. وقتی ترجمه این دو واژه به آلمانی را به همین صورت در کنار هم قرار دهیم معنای "مشت" میدهند Handvoll .
کارگردان درباره انتخاب نام "مشت" برای این تئاتر میگوید: «این واژهای است که ما اغلب برای گروهی از انسانها استفاده میکنیم: یک مشت پناهنده، یک مشت آدم، یک مشت آلمانی، یک مشت خارجی... در این نمایش بیننده هم "یک مشت" اطلاعات دریافت میکند و هم از طریق این نام متوجه میشود واژه "تحریف" چه معنایی دارد.»
مشارکت زنان و آلمانیها در این پروژه
کارگردان میگوید بعد از اینکه نویسنده نمایش این قطعه را به او پیشنهاد داد او فورا پذیرفت اما قصد داشت آن را با زنان پناهنده اجرا کند که البته موفق نشد. اداراتی که کارهای پناهجویان را انجام میدهند و نیز مسئولان هایمهای پناهجویان به او گفتهاند زنان پناهجو امکان ندارد حاضر شوند با یک کارگردان مرد و به طور مختلط با مردان نمایش اجرا کنند. به او البته اجازه داده نشده که وارد یک هایم شود و خودش مستقیم با زنان پناهجو صحبت کند.
روبرت زیلر با شنیدن این پاسخ تصمیم میگیرد بازیگر زن آلمانی انتخاب کند. البته او از ابتدا قصد داشته که آلمانیها را هم در این پروژه سهیم کند چرا که به نظر او "انتگراسیون (همپیوندی با جامعه میزبان) دو سویه دارد و سوی دیگر آن اعضای جامعه میزبان هستند و هردو طرف باید با هم در تعامل باشند".
به همین دلیل دو دانشآموز دختر آلمانی نیز در این تئاتر بازی میکنند. یودت ۱۵ ساله یکی از این دو دختر میگوید که ابتدا کمی نگران بوده و دلهره داشته که قرار است با شش پسر نوجوان پناهجو در یک گروه کار کند حتی مادرش هم ابتدا مخالف بوده و بعد از صحبتی که با کارگردان میکند قانع میشود.
یودت اما خیلی زود متوجه میشود که نگرانیاش بیمورد بوده است. او به دویچهوله میگوید: «به محض شروع کار حس کردم که اینها جوانهای خیلی خوب و مهربانی هستند و خیلی خوب میشود با آنها کار کرد و اصلا قصد بدی ندارند و خیلی برای من و همکار دیگر زنم احترام قائل بودند.»
او درباره تجربهاش از این کار میگوید: «این یک تجربه فوقالعاده برای من بود و خیلی چیز یاد گرفتم. یاد گرفتم که آدم باید خودش اجازه بدهد که دیگران با او ارتباط برقرار کنند، چون اینها زبان بلد نبودند در ابتدا من باید با آنها ارتباط برقرار میکردم و شروع به صحبت میکردم. با آدمهایی آشنا شدم که فهمیدم باید به گذشتهای که پشت سر گذاشتهاند با دقت نگاه کنیم و برای ارتباط داشتن با این آدمها این گذشته را در نظر داشته باشیم.»
یادگیری زبان و فرهنگ آلمانی از طریق این پروژه
بازیگران دیگر این تئاتر از کشورهای ایران، عراق، افغانستان، سوریه و فلسطین هستند. جوان ۱۸ سالهایرانی بازیگر در این پروژه میگوید: «اول فکر میکردم آلمانیها زیاد از این تئاتر خوششان نخواهد آمد چون در آن به عربی صحبت میشود، نماز خوانده میشود، درباره اسلام صحبت میشود و زنان و مردان از هم جدا هستند. همین امروز یک تماشاچی موقع ورود به سالن به من گفت: برای چه زن و مردها را از هم جدا کردید؟ مسخره است. من گفتم ببخشید ولی فقط برای یک ساعت است. آخر تئاتر آمد به من گفت کارتان عالی بود.»
مصطفی ۱۷ ساله وقتی با این پروژه شروع به کار میکند، هشت ماه بوده که از عراق به آلمان آمده و تنها دوماه بوده که به مدرسه میرفته است. او میگوید: «از طریق این تئاتر برای اولین بار با آلمانیها از نزدیک آشنا شدم و تجربههای جدید کسب کردم.»
احمد ۱۶ ساله اهل افغانستان بیشترین تاثیر این پروژه را بر آشناییاش با زبان و فرهنگ آلمانیمیداند ومیگوید: «الان زبان آلمانی من سه برابر بهتر از قبل شده و من فرهنگ آلمان را بهتر شناختم و اینکه چطور آدم میتواند با آلمانیها ارتباط برقرار کند. من در این پروژه بیشتر از مدرسه چیزی یاد گرفتم.»
انتگراسیون یک جاده یکطرفه نیست
تا کنون بیشترین تماشاچیان این نمایش را آلمانیها تشکیل دادهاند. یکی از این تماشاچیان به دویچهوله میگوید: «به نظرم این تئاتر ترکیبی از پروژه انتگراسیون و تئاتر بود به این معنی که مخاطب از طریق این نمایش با موضوع انتگراسیون آشنا میشود و میفهمد که چه مشکلاتی بر سر راه انتگراسیون پناهندگان وجود دارد.»
تماشاچی دیگری با تایید نظر او میگوید: «من با دیدن این تئاتر بر نظر خودم بیشتر مصر شدم که انتگراسیون یک جاده دوطرفه است و بدون چارچوب مشخص معنایی ندارد.»
این مرد آلمانی که دو فرزند نوجوانش را هم برای دیدن این نمایش با خود همراه آورده در پاسخ به این پرسش که چرا فرزندانش را برای دیدن چنین نمایشی آورده میگوید: «بچههایم را آوردم تا به آنها نشان دهم که انسانهایی هم هستند که سختیهای زیادی در زندگیشان دارند، با چالشهای بزرگی روبرو هستند، شرایط سختی دارند و از این طریق متوجه شوند که آنها اینجا در یک سیستم امن و راحت زندگی میکنند.»
"دیگر از سرد بودن آب هنگام دوش گرفتن عصبانی نمیشوم"
تجربه کار با شش نوجوان پناهجو از فرهنگی کاملا متفاوت با فرهنگ اروپایی برای روبرت زیلر کارگردان این نمایش چندان آسان نبوده. او میگوید غیر از مشکل زبان در ابتدا مشکلات دیگر هم داشتیم مثلا حاضر نبودند صحنه نماز خواندن روی صحنه را بازی کنند، حاضر نبودند برقصند، حاضر نبودند با بازیگر دختر تماس بدنی داشته باشند اما به مرور همه اینها برایشان حل شده است.
کارگردان اما خودش هم از این تجربه بسیار آموخته است: «من خیلی زیاد یاد گرفتم، دیدم بعضی از مشکلاتی که ما داریم و فکر میکنیم مشکلات بزرگی هستند در مقابل چیزهایی که این جوانها دیده و تحمل کردهاند چقدر پیش پا افتاده هستند. مثلا وقتی صبح میخواهم دوش بگیرم و میبینم آب سرد است و عصبانی میشوم یادم میافتد که من دارم اینجا در آلمان و در امنیت زندگی میکنم ، چرا باید از سرد بودن آب عصبانی بشوم وقتی این جوانها چیزهای بسیار وحشتناکی را تحمل کردهاند؟ این پروژه باعث شد من کلا آدم سهلگیرتری بشوم.»
نمایش "مشت" در ابتدا قرار بود تا ماه مارس بر روی صحنه بماند اما به دلیل استقبال زیادی که از آن صورت گرفته به احتمال زیاد تا پایان این فصل نمایشی یعنی ماه ژوئن بر روی صحنه خواهد ماند.