1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله
تاریخ

نظریه‌پرداز چپ‌گرا از درون زندان

۱۳۹۹ فروردین ۳۰, شنبه

۳۰ فروردین ۱۳۵۴؛ ۴۵ سال پیش در چنین روزی بیژن جزنی در تهران تیرباران شد. می‌گفت: «بهترین سرگرمی برای گریز از بداخمی‌های پدرم پناه بردن به کاغذ و مداد بود».

https://p.dw.com/p/3b6B9
Iran Bizhan Jazani Kommunist
عکس: Hamshahri

بیژن جزنی به سال ۱۳۱۶ در تهران زاده شد.

مادرش از تلاشگران سازمان زنان حزب توده ایران و پدرش گرچه افسر ژاندارمری اما از مخالفان نظام شاهنشاهی و عضو حزب توده بود و فرزندش را هم سیاسی بار آورد.

بیژن هشت ساله بود که زیر نظر کارگردان بنام عبدالحسین نوشین در تئاتر بازی کرد.

نُه ساله بود که پدرش به شوروی گریخت.

۱۱ ساله بود که به سازمان جوانان حزب توده پیوست.

همسرش در کتاب "درباره زندگی و آثار بیژن جزنی" نشر خاوران پاریس در سال ۱۳۷۸ می‌نویسد که او در تقلید صدا و حرکات و شعرخوانی دست بلندی داشت.

۱۸ ساله بود که با یکی از دوستانش "کانون آگهی پرسپولیس" را گشود که یک دفتر تبلیغات کالا و نام‌های بازرگانی بود و او نقاشی‌های تبلیغی آن را می‌کشید.

او از نخستین کسانی بود که در ایران یک شرکت تبلیغات فیلم "تابلی‌فیلم" گشود.

۲۲ ساله بود که رشته نقاشی در هنرستان کمال‌الملک را به پایان رساند و در دانشگاه تهران فلسفه و تاریخ خواند و با پایان‌نامه‌ای درباره انقلاب مشروطه دانشگاه را به پایان رساند.

همزمان از حزب توده جدا شد، به جنبش دانشجویی مخالف رژیم و سپس جبهه ملی پیوست و آرام آرام به نبرد چریکی علیه نظام حاکم روی آورد و گروهی را پدید آورد که بعدها یکی از دو گروه پایه‌گذار سازمان چریک‌های فدایی خلق شد.

۳۰ ساله بود که برای چهارمین بار به زندان افتاد و تا پایان عمر کوتاهش در حبس به سر برد اما با ترفندهای گوناگون دیدگاه‌هایش را می‌نوشت و به بیرون می‌فرستاد:

«بیژن نامه سالگرد ازدواج‌مان را در دسته یک قابلمه جاسازی کرد و به من داد». (میهن جزنی)

برجسته‌ترین اثر او که دچار آتش‌سوزی و ضبط و توقیف نشد، "نبرد با دیکتاتوری شاه" بود. از آنجا که او "شرایط عینی را برای یک انقلاب سوسیالیستی آماده" نمی‌دید، تضاد اصلی جامعه ایران را میان خلق یعنی کارگران، کشاورزان، دست‌ورزان و حتا سرمایه‌داران کوچک "بورژوازی ملی" در یکسو و ضد خلق یعنی امپِریالیسم و سرمایه‌داری وابسته به آن از سوی دیگر، می‌دانست که در صدر آن شاه قرار داشت.

او در این جزوه بر خلاف همرزمانش نبرد مسلحانه علیه نظام را "هم استراتژی هم تاکتیک" نمی‌خواست بلکه آن را تنها برای شکستن تصور مردم از نیروی شکستناپذیر رژیم حاکم معرفی می‌کرد.

می‌گفت: «در کشوری که همه درهای دموکراسی و آزادی بسته می‌شوند، اسلحه زبان به سخن می‌گشاید».

جزنی ۳۸ ساله بود که به همراه هشت نفر از مبارزان ضد رژیم پهلوی کشته شد.

دستگاه تبلیغاتی رژیم شاه اعلام کرد از آنجا که این زندانیان سیاسی قصد فرار داشته‌اند، به آنها تیراندازی شده است. پس از انقلاب اما، یکی از مأموران دستگاه امنیتی (ساواک) اعتراف کرد که این مبارزان با تصمیم و برنامه قبلی در تپه‌های اوین اعدام شده‌اند.