1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

ناهيد كشاورز/آسيب هاي روحى و اجتماعى پناهجويان ايرانى در آلمان

۱۳۸۴ فروردین ۲۵, پنجشنبه

پليس جنايى آلمان ميگويد مرد ايرانـي ۵۰ساله اى كه روز سه شنبه چهار دانش آموز آلمانى را به گروگان گرفت و خواستار آمدن خانواده اش به اين كشور در ازاى آزادى آنها شد، يك بيمار رواني است اما اين اتفاق پيش از همه اين پرسش را در ذهن بيدار ميكند كه مشكلات روحى و اجتماعى پناهجويان ايرانى در جامعه آلمان چيست و نياز ها و فشارهاى عمومى بر آنها كدامند؟

https://p.dw.com/p/A7Rp
اداره پناهندگى هامبورك
اداره پناهندگى هامبوركعکس: AP

خانم ناهيد كشاورز مشاور و مدد كار امور پناهندگان در شهر كلن به پرسشهاى راديو المان در اين عرصه پاسخ ميدهد.

مصاحبه: مهيندخت مصباح

دويچه وله: خانم کشاورز، آقای ايرانی ۵۰ ساله ای که روز سه شنبه در آلمان دست به گروگانگيری بچه مدرسه ای ها زده، گفته انگيزه اش مشکل با دولت آلمان و فشار دوری از بچه هايش بوده است. بطور کلی مشکلات پناهندگانى را كه كارشان اينجا طول می کشد چگونه می شود دسته بندی کرد؟

ناهيد کشاورز: بدون اينکه آدم بخواهد کار گروگانگيری را تاييد بکند يا صحه بگذارد بر آن، بايد ديد که اينقدر فشار روی پناهجوها زیاد هست که می شود انتظار داشت هر حرکتی از آنها سر بزند. البته ايرانيها واقعيت اين است که خشونت به ديگران در ميانشان کمتر ديده شده است و لااقل تجربه ی کار من اين را نشان نمی دهد. بلکه این خشونت معمولا به خودشان برمی گردد و در زندگى خودشان منعكس ميشود.

مشکلات را به دو دسته می توان تقسيم كرد. یکی، مشکلات اجتماعی و حقوقی که پناهنده ها اينجا دارند و ناشی از شرايط دشوار پناهندگی ، نامشخص بودن وضعیت اقامتی آنها، شرايط نابسامان و ناخوشايند کمپ های پناهندگی ست که من تاكيد ويژه روى آن ميكنم چون پناهجويانی که در شهرهای بزرگ زندگی می کنند جزو خوشبخت ترين پناهجوها هستند. به دليل اينکه کمپ های پناهندگی نقاط دورافتاده و متروك آلمان، شرايط زندگی غيرقابل تحملی را دارند. مسئله ی ندانستن زبان ، ناآشنابودن به شرايط زندگی در آلمان ودرهم ريختگی فرهنگی مليتهايی هست که در خود کمپ ها زندگی می کنند. يعنی در خود کمپ ها علاوه بر شرايط زندگی مشکل کمپ ها، خود آن کسانی هم که در کمپ ها زندگی می کنند به دليل اينکه از فرهنگهای مختلف و از مليت های مختلف هستند هم با هم درگير هستند. علاوه بر اين، مشکلات روانی هست که آنها با آن درگير می شوند که خيلی از آنها ناشی از شرايط زندگی در اينجاست.

واقعيت اين است كه وقتى کسی بعنوان پناهجو به آلمان می آيد و تقاضای پناهندگی می دهد، بهردليلی اينکار را کرده باشد، شرايط زندگی در کشور متبوع خودش برايش غيرقابل تحمل بوده که حاضر شده چنين اقدامی را بکند. ترس از بازگشت، ترس از اينکه پناهندگی اش قبول نشود، اضطرابهای دائم ناشی از زندگی در محيط تازه و ناآشنابودن به محيط تازه، اينکه تمام روز کاری برای انجام دادن ندارد، بيکاری، مشکلات خانوادگی که اگر با خانواده باشند در اين زمينه اضافه می شود، مشکلاتی که بچه ها در اين شرايط زندگی خصوصی با آن درگير می شوند، چه خانواده باشد يا نباشد، مسئله ی تنهايی ست که خيلی جدی خودش را نشان می دهد، مسئله ی عدم امکان برقراری رابطه با محيط پيرامون است که نتيجه ی مشکلات اجتماعی و مشکلاتی که از نظر روانی پناهجو با آن درگير است به اين منتهی می شود که در آنها خشمی را برمی انگيزد که اين خشم امکان بروز پيدا نمی کند. يعنی از شرايط زندگی شان در اينجا به نهايت ناراضی هستند، اما امکان اينکه آن را بروز بدهند ندارند. يعنی هر امکان بروز هر خشمی وضع آنها را بدتر می کند. اين خشم فرورفته تبديل به افسردگی در آنها می شود که می توان فکر کرد چه عواقب روحی خوشايندی برای آنها دارد.

دويچه وله: آيا مشاوره های ويژه ای برای اين دسته از افراد وجود دارد و كلا پناهجويان چقدر به اين مراکز مددکاری مراجعه می کنند که بتوان کمکى به آنها ارائه داد؟

ناهيد کشاورز: نياز آنها خيلی زياد است و هر امکانی را هم استفاده می کنند. ولی واقعيت اين است که اين امکانات محدود است و تنها معمولا در شهرهای بزرگ وجود دارد.اصلا پيدا کردن و يافتن اينکه يا اصولا دانستن اينکه مرکز مشاوره ای وجود دارد خودش کلی زمان می برد معمولا پيدا کردن اين مراکز هم از شنيدن دهان به دهان است . ولی در جاهای دورافتاده که از آن نام بردم، امکانات مشاوره نيست.

دويچه وله: اصولا كسانى كه به آلمان ميايند براى اينكه بعدا خانواده و زن و بچه خود رابياورند بايست داراى چه شرايطى باشند؟ اين مشكل خيلى هاست.

ناهيد کشاورز: خيلی دشوار است. ببينيد، اگر که خانواده با هم نيايند و با هم تقاضای پناهندگی ندهند و قرار بر اين باشد که خانواده بعدها به مرد يا به زن بپيوندد در اينجا می بايد وضعيت اقامت کسی که اول به آلمان آمده کاملا روشن باشد. يعنی بايد از اقامت محکمی در آلمان برخوردار باشد. علاوه بر آن در خيلی از موارد بايد دارای شغل و درآمد کافی باشد که او را از هرگونه کمکهای دولتی بی نياز بکند. در اين مرحله تازه کسی که دارای اقامت در آلمان هست، می تواند تقاضای اين را بدهد تا خانواده اش به او بپيوندند. تا زمانی که وضعيت پناهندگی و اقامت او مشخص نشده است، بطور مثبت، پيوستن خانواده به او هيچ کمکی به افراد تازه به آنها پيوسته نمی شود. يعنی آنها هم در همان وضعيتی قرار می گيرند که همسر در مرحله ی اول آمده است. آنها هم بايد تقاضای پناهندگی بدهند.

دويچه وله: خانم کشاورز، فکر می کنيد اين آقاى هموطن با اقدامى كه كرده، می تواند حالا خانواده اش را بياورد؟ امکان دارد احيانا اين روش تبديل به يک الگو بشود؟ چون او را که ديگر ديپورتش نمی کنند.

ناهيد کشاورز: ببينيد، حتما دولت آلمان استقبال نمی کند از اينکارها و حتما اگر هم مزيتى قابل شود، می تواند فکر کند که الگو بشود و بعدا خيلی ها از آن استفاده کنند، چيزی که بهيچوجه خوشايند هيچ جامعه ای يا دولتی نيست. بنابراين، نمی شود فکر کرد که از اين حربه بشود برای زيرفشار قراردادن دولت آلمان استفاده کرد. اگر پناهجويان تا زمانی که وضعيت اقامتشان روشن نشده باشد و يا حتا بعد از آن، جرائمی مرتکب شوند که مجازاتهای طولانی مدت و سنگينی داشته باشد اقامت خود را هم به خطر می اندازند. فرض کنيداگر کسی حتا اقامت داشته باشد و بطور مثلا در قاچاق مواد مخدر وارد بشود يا جرمی را مرتکب بشود که اين جرم ۵ سال زندان برايش در نظر گرفته شده با اين اتفاق اقامت خودش را هم از دست می دهد در آلمان. يعنی در اين مرحله امکان ديپورتش هم وجود دارد، با وجود اينکه قبل از آن اقامت به او داده شده است. بنابراين، هرکاری از اين رده در مرحله ی اول بعنوان مجازات محسوب می شود. دولت آلمان اين آدم را بخاطر کاری که کرده است مجازات می کند. اين مجازات بايد ديد که اثر مثبت می گذارد در وضعيت اقامتی اش يا منفی.