میشاییل اشپکین، کارمند بازیافت زباله
۱۳۸۹ خرداد ۱, شنبهمیشاییل اشپکین میگوید:«برای من فرقی نمیکند یک ساعت بخوابم، پنج ساعت یا ده ساعت.» او، هر روز صبح ساعت پنجونیم از خواب بیدار میشود تا قبل از اینکه پسرش خانه را ترک کند، با او خداحافظی کند. میشاییل میگوید: «بعد میروم پشت پنجره و برایش دست تکان میدهم.» پدر دو فرزند البته اضافه میکند: «پسرم ۲۱ ساله است.»
ساعات اولیه روز برای میشاییل اشپکین اهمیت خاصی دارند. او دوست ندارد روزش را با عجله شروع کند. در نتیجه زودتر بیدار میشود و سرفرصت قهوه درست میکند، سیگار میکشد و صبح حدود ساعت هفت در حالیکه خیابانهای شهر هنوز ساکت و خلوتند، به محل کارش میرسد.
مردان قسمخورده مرکز بازیافت زباله
با وجود اینکه کار یک ربع به هشت شروع میشود، میشاییل اشپکین و همکارانش هر روز زودتر دور هم جمع میشوند. برای او و همکارانش این یک رسم مهم است. میشاییل اشپکین ۴۷ ساله میگوید: «اگر کسی از این رسم خوشش نیاید و حاضر نباشد روزی یک ساعت برای همکارانش وقت بگذراند، هرگز عضو گروه نخواهد شد.»
میشاییل اشپکین از سال ۱۹۸۷ در شهرداری هامبورگ کار میکند. سه سالونیم کارش همراهی ماشین زباله و خالیکردن سطلهای آشغال بود. تا اینکه کمر درد گرفت. او پس از دو جراحی در ناحیه ستون فقرات، به مرکز بازیافت زباله فرستاده شد. اینجا لازم نیست که او بار سنگین بلند کند. وظیفه میشاییل اشپکین راهنمایی مراجعهکنندگان مرکز بازیافت زباله به کانتینرهای مختلف زباله است.
در این مرکز همه کارمندان مرد هستند، که به نظر میشاییل اشپکین خیلی خوب است. او میگوید: «ما روزی ۹ ساعت با هم کار میکنیم، در نتیجه تقریبأ از همه چیز هم خبر داریم. من خیلی خوشحالم که همه مرد هستیم. چون خیلی از چیزها هست که فقط بین مردها میتوانیم تعریف کنیم.»
چند لیتر قهوه در روز
کارمندان مرکز بازیافت زباله در شهرداری هامبورگ بدون اینکه کلامی با هم ردوبدل کنند، از پس همه کارها برمیآيند. کاری روی زمین نمیماند. میشاییل اشپکین میگوید: «با مراجعهکننده باید همیشه دوستانه برخورد کرد.» او میگوید: «بعضیها هفتهای یکی دو بار به این مرکز سرمیزنند و هر بار چیزی برای دور انداختن با خود میآورند» و ادامه میدهد: «بیشتر بازنشستهها هستند که در اصل دوست دارند سری به ما بزنند و کمی گپ بزنند.»
گاهی اوقات هم کارمندان بازنشسته این مرکز یا حتی آنهایی که در مرخصی هستند سری میزنند. اعضای "گروه" با قهوه پذیرایی میشوند. میشاییل اشپکین در روز گاه تا بیست لیوان قهوه مینوشد و حدود ۴۰ نخ سیگار میکشد. البته او از وقتی که عمویش در اثر ابتلا به سرطان ریه درگذشت، به فکر ترک سیگار افتاده است.
یک شغل مطمئن
میشاییل اشپکین از پانزده سالگی روی پای خود ایستاده است. او میگوید که دوست داشت مکانیک اتومبیل شود، اما نشد چون دروه کارآموزی مکانیکی را هرگز تمام نکرد. او اما کارمند شهرداری بودن را هم دوست دارد.
میشاییل در مورد علت علاقهاش به این کار توضیح میدهد: «چون کار مطمئنی است. من استخدام شهرداری هستم. شهرداری هم که ورشکست نمیشود. آشغال هم تمامی ندارد. خیلی از آنهایی که قبلأ میگفتند ما دوست نداریم آشغالی شویم الان بیکار هستند. برای من هم اصلا مهم نیست که کسی بگوید: خدای من شما آشغالی هستید! من به کارم افتخار میکنم.»
شیفته کتابهای تخیلی و رمانهای عاشقانه
میشاییل اشپکتن بعد از کار مستقیم به خانه میرود. زندگی بدون خانواده برای او معنایی ندارد. او حتی میگوید که دوست ندارد همسرش یک شب در خانه نباشد، چون تنها خوابش نمیبرد. میشاییل غیر از هفتهای دو سه بار که با دوستانش به باشگاه نزدیک خانهشان سری میزد، اغلب سرش را به وسایلی که در زیرزمین خانه انبار کرده، گرم میکند.
او آنجا پای کامپیوتر مینشیند و در اینترنت میگردد. گاهی هم وسایل الکتریکی خراب دوستان و اقوام را تعمیر میکند. اما مهمترین سرگرمی میشاییل اشپکین خواندن کتابهای تخیلی و رمانهای عاشقانه است.
میشاییل میگوید: «وقتی یک کتاب دست میگیرم و از داستانش خوشم میآید، باید تا آخرین صفحه کتاب را همان شب بخوانم. بعضی وقتها تا ساعت سه و چهار صبح بیدار میمانم.» برای میشاییل اشپکین که عاشق صبح زود از خواب بیدار شدن است هم، آنطور که خود میگوید فرقی نمیکند که یک ساعت بخوابد، پنج یا ده ساعت.