میراث رها شده سکستوریسم
نخستینبار اریک کوهن، جامعهشناس اسرائیلی بود که ساختار اجتماعی "سکستوریسم" را بررسی کرد. رابطهای که از درون "فقر- تنفروشی" با لعاب "عشق" بوجود میآید که میراث آن را در این گزارش تصویری میبینید:
نخستینبار اریک کوهن، جامعهشناس اسرائیلی بود که ساختار اجتماعی سکستوریسم را بررسی کرد. وی دریافت گردشگرانی که به دنبال سکس به کشوری سفر میکنند از دو بخش تشکیل شدهاند.
بخشی از گردشگرانی که به دنبال سکس هستند را مردانی تشکیل میدهند که در کشور میزبان و در زمانی محدود میهمانان "تنفروشان حرفهای" میشوند.
به گفته اریک کوهن، بخش دیگری از مردان که به دنبال "زنانی متفاوت" هستند به کشورهای مرکز سکستوریسم سفر میکنند. آشنایی این مردان با زنان اغلب نه در "مراکز تنفروشی"، بلکه در بارها، گوگوبار و مراکز استریپتیز صورت میگیرد و آنان مدت طولانیتری را با میزبان خود سپری میکنند. پرداختهای مالی نیز به صورت تامین هزینههای زندگی است.
مقاصد اصلی برای سکستوریسم کشورهایی مانند تایلند، برزیل، سریلانکا، جمهوری دومنیکن، کاستاریکا، کوبا، مصر، ترکیه، تونس، اندونزی، گامبیا و کنیا هستند.
یکی از شاخصههای اصلی گردشگری برای سکس این است که گردشگران از کشورهای ثروتمندی چون آمریکای شمالی، غرب اروپا، استرالیا و ژاپن به کشورهای میزبان سفر میکنند.
یکی از دلایل اصلی تندادن زنان به اینگونه روابط، نیاز مالی، رهایی از فقر و همچنین خروج از چرخه کار در "صنعت سکس" است. اغلب این زنان از سطح آموزش پائینی برخوردار هستند. اعتقادات مذهبی و عدم آگاهی از روشهای پیشگیری باعث میشود که سالانه هزاران کودک که حاصل سکس توریسم هستند بدنیا بیایند. بسیاری از مردان به محض آگاهی از باردار بودن زن، کشور میزبان را ترک میکنند.
آنچه باقی میماند، کودکانی دورگه و با ظاهری متفاوت است. اسم این کودک دانیل است. پدر او آمریکایی بوده است. مادر او در فیلپین سالها در یک "بار" کار میکرده و پدر دانیل به محض اطلاع از باردار بودن مادر دانیل، از فیلیپین خارج میشود.
اسم این کودک رایان است. او که عاشق بازی با توپ بسکتبال است پدر ژاپنیاش را هرگز ندیده. مادرش برای سیر کردن شکم او و رفعنیازهایشان هنوز هم در یک "بار" کار میکند. مادر او دختری روستایی از جزیره "میندانائو" واقع در جنوب فیلیپین بوده که درجستجوی کار پایش به یک "بار" کشیده شد.
گویی سرنوشت تلخ این کودکان و مادران کافی نیست، این کودکان در محل زندگیشان اغلب مورد تحقیر و توهین نیز قرار میگیرند. اسم این کودک زابرینا است. او پدری آلمانی دارد که هرگز ندیده. همبازیهایش او را بهخاطر تفاوت ظاهریاش "ماهی بیرنگ" صدا میزنند.
لایلا، پنج سالهاست. او هر روز کولهپشتیاش را با دفتر و قلم پر میکند و در گوشهای مینشیند. آرزویش رفتن به مدرسه است. مادرش میگوید پدر آمریکاییاش مثل پروانه وقتی شنید باردار هستم، پر کشید و رفت.
پدر آیلاس، یک سیاه پوست آمریکایی بوده است. مادر او که "تنفروش" بود، سواد خواندن و نوشتن ندارد. او حالا یک رختشورخانه دارد.
به کودکانی که دارای پدر آفریقایی هستند، در اندونزی "Negro" گفته میشود.
پاملا، (سمت چپ) مادر راحل، شانزده ساله بود که به عنوان رقصنده در یک بار شروع به کار کرد. او کر و لال است. عکس روی تلفن همراه او را با یک مرد آلمانی نشان میدهد هنگامی که بیست ساله بود. پس از تولد راحل، مرد آلمانی چند سالی مقداری پول میفرستاد، اما حال دیگر هیچ خبری از او نیست.
ساموئل، پسر آنجلا است. پدر او یک سوئیسی بود که قبل از تولد ساموئل فیلیپین را ترک کرد. آنجلا حالا با یک فیلیپینی ازدواج کرده و بهخاطر او کار به عنوان رقصنده در بار را کنار گذاشته است.
بر روی تابلوی ورودی شهر نوشته شده:«به شهر اولونگاپو خانه زیباترین زنان جهان خوش آمدید». اینجا همان شهری است که کودکان حاصل از سکستوریسم این گزارش تصویری در آن زندگی میکنند.
سکس توریسم تنها مختص مردان نیست. از دهه هفتاد روند رو به رشد آن در نزد زنان نیز قابل مشاهده است. کشورهایی چون جامائیکا، مصر، تونس، ترکیه و کنیا هدف سفر زنان اغلب "مسنتر" است. در اینجا هم رابطهای قدری طولانیتر با لعاب عشق دیده میشود و پرداخت هزینه مردان گاهی با خرید یک وسیله نقلیه و یا "کادو" صورت میگیرد.