1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

منیژه حکمت: سینمای دولتی در صدد حذف سینمای مستقل است

۱۳۹۰ خرداد ۲۵, چهارشنبه

اکران فیلم "ورود آقایان ممنوع" پس از دو بار تعویق آغاز شد. در باره‌ی‌ علت تعویق، شرایط ساختن فیلم، وضعیت سینمای ایران و رابطه‌ی سینماگران و دولت، با منیژه حکمت، فیلمساز و تهیه‌کننده‌ی فیلم گفت‌وگو کرده‌ایم.

https://p.dw.com/p/11atF
منیژه حکمتعکس: DW

منیژه حکمت، فیلمساز و تهیه‌کننده‌ی فیلم "ورود آقایان ممنوع" از سینمای ایران، روابط مسئولان سینمایی وزارت ارشاد و سینماگران و وضعیت سینمای ایران دل خوشی ندارد. او با وجود فشارهای زیادی که بر اهالی سینما وارد می‌شود، بی‌پرده سخن می‌گوید، زیرا معتقد است که بیان مکرر دردها و مشکلات می‌تواند زمینه‌ای برای چاره‌سازی فراهم کند.

متن کامل گفت‌وگو با منیژه حکمت:

دویچه وله: قرار بود که فیلم «ورود آقایان ممنوع» قبلاً اکران شود. علت به عقب‌افتادن اکران چه بود؟

منیژه حکمت: آخرین رایزنی‌هایی که برای پخش داشتیم و شرایط اکران، عید نوروز را پیش‌بینی کرده بودیم و تقریباً آماده شده بودیم برای اکران عید نوروز. ولی متأسفانه این اکران را به ما ندادند. فیلم‌های نورچشمی‌شان آمد با تمام امکانات. اکثریت سینماها در اختیار این فیلم‌ها قرار می‌گیرد و امسال هم که فیلم «اخراجی‌ها» آمد و با امکاناتی که آن داشت، ما توان رقابت نداشتیم. ما از سینمای مستقل می‌آییم و هیچ کاری نتوانستیم بکنیم. اکران نکردیم و منتظر ماندیم که شرایط اکران مساعدتری به‌وجود آید.

در رابطه با ساختن این فیلم چه مشکلاتی برایتان به‌وجود آمد؟


زمانی که ما رفتیم پروانه بگیریم، ارشاد نگران بود و هزارتا بحث داشت. البته وقتی ما با این تیم شروع کردیم، کار پرهزینه‌ای بود، کار بزرگی بود. فیلم را ساختیم. حدود پنج مورد سانسوری داشتیم و اتفاق جدیدی هم که افتاد، این بود که یکی از تهیه‌کننده‌ها اعلام کرده بود که دو روز اول فیلم را می‌خواهیم به احترام خانم‌های ایران، فقط برای خانم‌ها فیلم را نشان دهیم و ورود آقایان را ممنوع کنیم، که ارشاد برخورد خیلی شدیدی کرد و اجازه نداد.

گفتید ارشاد نگران بود. نگران چی بود؟


اول قرار بود که من پروانه را به نام خودم بگیرم. فیلمنامه را از آقای قاسم‌خانی خریده بودم، ولی پروانه را به من ندادند. گفتند این فیلمنامه را با شخص شما نمی‌توانیم کار کنیم. ما پروانه‌ی ساخت را به نام آقای سرتیپی گرفتیم که یکی از شرکاء و تهیه‌کنندگان خیلی خوب سینما هستند. ارشاد نگران بود، چون موضوع در دبیرستان دخترانه می‌گذشت، به ما می‌گفت نباید بگذارید دبیرستان، باید بگذارید یک مؤسسه‌ی خصوصی که البته همان دبیرستان ماند. و این که چه می‌دانم، بدآموزی نداشته باشد، یا از این مواردی که همیشه هست. یعنی هر فیلمی هم که تو ببری، به غیر از فیلم‌های خودشان که تأیید می‌کنند و پول بیت‌المال و اهالی سینما را به آن‌ها می‌دهند، همه‌ی فیلم‌ها این مشکلات را دارند. در مورد سانسور هم که به نظر من این فیلم خیلی کمتر سانسور خورد که لطف خدا شامل حال ما شد. چند مورد سانسور خورد که ما راضی بودیم.

به نظر شما فرق اساسی بین مسئولان امروز و مسئولان در دوره‌های گذشته چیست؟

راحت بگویم، مسئولان سینمایی امروز می‌گویند این تفکر ماست − حالا شاید به خاطر مشکلاتی که دارند، مشروعیتی که ندارند ... −، همه باید با این نگاه فیلم بسازند و ما بودجه، امکانات، رانت به کسانی می‌دهیم که با این دیدگاه ما فیلم می‌سازند. مسئولین سینمایی دوره‌ی قبل به‌خصوص دوره‌ی آقای خاتمی از اهالی خود سینما بودند و سینما برای‌شان ارجح بود و به طیف‌های مختلف فکری بهاء می‌دادند که بیآیند فیلم بسازند و سینماگر احترام داشت، جایگاه داشت و هنر تعریف خودش را داشت.

الان چنین چیزی را ما نداریم. یک سینمای کاملاً سیاسی داریم (...) که درونش سانسور و مشکلات عدیده و توهین وجود دارد؛ که فکر می‌کنم دوام نخواهد آورد. ولی اهالی سینما سر پا هستند و سعی می‌کنند، حالا هرچند کوچک، کارهای خودشان را کنند.



گفتید سانسور. سانسور به چه شکلی اعمال می‌شود؟

از شروع کار سانسور وجود دارد. یعنی فیلمنامه را می‌خوانند، خوششان نیآید پروانه نمی‌دهند و سعی می‌کنند که یک جورایی ارباب−رعیتی به تو بگویند که بهتر است کار نکنی. یا سانسور را در خود فیلم اعمال می‌کنند که این‌ها را اگر عوض کنی، اجازه داری کار کنی. بعد هم آن فیلمی که ساخته می‌شود، در خدمت آقایان است و دیگر هر بلایی سر فیلم آوردند، آوردند.

آیا این سانسور در چارچوب مقررات و قوانین خاصی صورت می‌گیرد؟

ببینید، سلیقه حاکم است. قانونی وجود ندارد. به‌هرحال سینماگرها آدم‌های قانونمندی ‌هستند. هیچ قانون مشخصی وجود ندارد که بدانیم اگر فیلم ما را توقیف یا سانسور می‌‌کنند، بر چه مبنایی است. براساس سلیقه‌ی یک سری آدم که این‌ها کاملاً سیاسی نگاه می‌کنند. بعضی وقت‌ها ما خودمان متوجه می‌شویم که اصلاً نظر ما این نبوده. یک قصه‌ی خیلی ساده را برداشتند کار کردند. ولی آنها همه چیز را سیاسی می‌بینند. یعنی اگر یک کاراکتر، آب را این جوری بخورد، این‌ها می‌توانند به هر چیزی ربطش دهند و بگویند، این دو خرداد است، این سبز است یا این به ما توهین کرده و این اتفاق‌ها. هر چیزی را به خودشان ربط می‌دهند.

آن موقع است که فیلم دچار مشکل می‌شود. هرچه می‌گوییم بابا اصلاً به خدا منظور ما هیچ کدام از این‌ها نبوده، فیلم را کاملاً ساده ساختیم، نمی‌دانم فیلم گیشه‌ای ساختیم و این مفاهیمی که شما از توی فیلم درآوردید، اصلاً در ذهن کسانی که این فیلم را ساختند نبوده. ولی خب این مفاهیم برای آن‌ها ساخته می‌شود و از توی دلش کلی ماجرا درمی‌آورند. بعد یک فیلم قلع و قمع می‌ماند که تو باید جمعش کنی و راهی اکران کنی. الان یک فیلم معمولی حدود ششصد میلیون (تومان) درمی‌آید و دیگر نمی‌شود ریسک کرد. هرچه می‌گویند، باید بگویی چشم.

آیا سانسور شامل همه‌ی فیلم‌ها می‌شود یا این که بعضی فیلم‌ها مستثنی هستند؟

ما الان دو طیف فیلم داریم در سینمای ایران. یک طیف که فیلم‌های آقایان است. سالی ۳۰ـ ۲۰ تا فیلم سیاسی در جهت فکری سیاسی خودشان و بودجه‌های کلان دارند و به‌هرحال دارند تولید می‌شوند. یک طیف اکثریت سینمای نازلی هم داریم که مال بدنه‌ی سینماست و آن‌هم وحشتناک سانسور می‌شوند و بین ۷ تا ۱۰درصد و شاید هم کمتر، سینمای مستقل، سینمای اجتماعی نسبی داریم که همه سعی می‌کنند دست به عصا راه بروند تا دچار مشکل نشوند؛ چون الان فیلمسازی در ایران گران است، که به‌هرحال سانسور شامل آن‌ها هم می‌شود. حالا بستگی به شانس‌شان دارد که چند درصد سانسور بخورند که چیزی از فیلم‌شان بماند یا نه.

رابطه‌ی دولت با سینماگران چه طور است؟

متاسفانه این مسئولین سینمایی که الان آمدند و به‌هرحال از کسانی بودند که در انتخابات ریاست جمهوری اخیر نقش بسزایی داشتند، سینما را باز نمی‌دانم به چه دلیل یک جور رقیب می‌دانند. اهالی سینما را رقیب می‌دانند. هر جمع سینمایی را برنمی‌تابند. جمع سینمایی‌ای را برمی‌تابند که در کنار این‌ها باشد و به آقایان تعظیم کند. عاشق سخنوری‌اند. یعنی عاشق مصاحبه و عاشق جوسازی‌اند.

خیلی متاسفم که این گروه اولین روزی که پشت میزش نشست، آمد و تنها صنف متشکل سینما با عنوان «خانه‌سینما» را شروع کردند به زدن. بودجه‌اش را قطع کردند و کنار خانه‌ی سینما صنف‌های موازی به‌وجود آوردند.

یا خانه سینما باید در ید قدرت این‌ها قرار بگیرد − چون به‌هرحال قدرت اهالی سینما قدرت کمی نیست وقتی کنارهم جمع می‌شوند − و یا نابودش کنند.

برای این کار، تمام اهالی سینما می‌دانند که چه قدر آدمها را تطمیع کردند. چه قدر رانت نقش داشت که به هر طریقی بتوانند ضربه‌های‌شان را به «خانه سینما» بزنند. اهالی سینما خیلی هوشیار، خیلی آگاه، برای حفظ «خانه سینما» همه باهم تلاش کردند. وقتی بودجه قطع شد، همیاری اهالی سینما شروع شد. هر کسی هر چه قدر پول داشت، به «خانه‌سینما» کمک کرد که از لحاظ اقتصادی بند نافش از دولت قطع شود و بتواند روی پای خودش بایستد.

وقتی دولت از این بخش ناامید شد، شروع کرد صنف موازی را به‌وجود آوردن. اتحادیه‌ی تهیه‌کنندگان را به وجود آورد که بتواند شورای عالی تهیه‌کنندگان را تضعیف کند که جزو «خانه سینما» بود. تمام امکانات را داد به این اتحادیه‌ی تهیه‌کنندگان. باز از این اتحادیه‌ی تهیه‌کنندگان یک سری آدم‌ها را برد در شورای عالی که آن هم جدیداً شنیدم که ازهم پاشیده. و همین طور «کارآفرینان» را جلوی «خانه‌سینما» قرار داد. مجموعه‌ای به «نام کارآفرینان» دارد به‌وجود می‌آورد که صنوف مختلف در آن باشند که بتوانند جلوی «خانه سینما» بایستند. تمام امکانات و بودجه‌ی سینمایی مال این گروه‌های موازی است. یعنی این طرف که اهالی سینما حضور بسیار جدی دارند، با پنج هزار عضو، به هیچ کدام، از این پول‌‌ها تعلق نمی‌گیرد.

کسانی که مسئولیت ارگان‌های موازی را به‌عهده می‌گیرند، خودشان سینماگرند یا کارمند دولت هستند؟

شما اگر به این صنف‌ها نگاه کنید، شش یا هفت نفر را می‌بینید که همه جا هم هستند. آدم‌هایی که صلاحیت تصمیم‌گیری را برای سینمای ایران اصلاً ندارند. رزومه (Resume) دارند این‌ها. اصلاً برخی‌شان هیچ کاری توی سینما نکرده‌اند. به‌هرحال حضور دارند و چون ما می‌دانیم صنف دولتی هیچ وقت شکل نمی‌گیرد، کاری به آن‌ها نداریم، چون می‌دانیم که این نیز بگذرد.

آیا این سینمای دولتی توانسته بازار را قبضه کند؟


ببینید، چیزی که اصلاً من را خوشحال نمی‌کند، اکران دو فیلم «اخراجی‌ها» و «جدایی نادر از سیمین» است؛ که یک جایی خوشحال می‌کند، یک جایی هم خوشحال نمی‌کند. فیلم «جدایی نادر از سیمین» اصلاً فیلم اکران عید نبود. چون به‌هرحال یک فیلم تلخ اجتماعی‌ است و بحث خودش را در دل خودش دارد. ولی در رقابت با یک فیلم دولتی، یک جاهایی فروش آن خیلی بیش‌تر از «اخراجی‌ها» می‌شد، با این که «اخراجی‌ها» رانت‌های دولتی داشت و تمام سازمان‌ها و ارگان‌ها، همین طور بلیط نیم‌بهاء و و و ... این رقابت را مردم حس کرده بودند و حضورشان را در سینمای «جدایی نادر از سیمین» نشان می‌دادند.

البته اصلاً برای کلیت سینما این رقابت خوب نیست. چون سینما را ما باید دور کنیم و بگذاریم کار خودش را بکند، چون آسیب‌پذیریش هم می‌تواند بالا باشد. وقتی این اتفاق می‌افتد، پس مردم حضور دارند. حضورشان در سینمای «جدایی نادر از سیمین» کاملاً این را مشخص می‌کرد؛ ملتی که به‌هم می‌گفتند «اخراجی‌ها» را نبینید. مردم چیزهایی فهمیده‌اند که عکس‌العملی این طوری نشان می‌دهند.

به نظر شما علاقه‌ی مردم به سینما نسبت به مثلاً ده سال پیش بیش‌تر شده یا کمتر شده است؟

سینما الان گران شده، با توجه به درآمدهای مردم. ببینید یک خانواده که بخواهد به سینما برود، باید حدود ۵۰ هزارتومان خرج کند. سینما دارد به خاطر گرانی و شرایط بد اقتصادی از سبد خانواده‌ها حذف می‌شود. ولی محبوبیت اهالی سینما برای مردم، به‌خصوص سینماگر مستقل، به‌خصوص سینماگری که دغدغه‌ی اجتماعی و مردمی دارد، برای مردم محبوب و قابل احترام است و دوستش دارند.

شما در حال تهیه‌ی‌فیلمی هستید با عنوان «لالایی». می‌شود توضیح کوتاهی در مورد موضوع فیلم بدهید؟

«لالایی» نوای زن ایرانی‌ست، زنانگی ایرانی است با پیام صلح. بچه‌ای که در آغوش مادرش برایش لالایی خوانده باشند و دغدغه‌های مادرش را حس کرده باشد، هیچ وقت جنگ نمی‌کند، هیچ وقت آدم نمی‌کشد، هیچ وقت انتحاری نمی‌زند و تلاش می‌کند برای صلح. من تمام تلاشم را می‌کنم که بتوانم سرمایه‌ای پیدا کنم و این فیلم را تمام کنم.

مصاحبه‌کننده: فرهاد پایار
تحریریه: فرید وحیدی

Film Three Women Iran 2007
صحنه‌ای از فیلم سه زن، به کارگردانی منیژه حکمتعکس: Iranian Independents
(از چپ) پرویز آبنار، علیرضا سرتیپی، منیژه حکمت، بهاره رهنما، ویشکا آسایش و رضا عطاران
(از چپ) پرویز آبنار، علیرضا سرتیپی، منیژه حکمت، بهاره رهنما، ویشکا آسایش و رضا عطارانعکس: DW/Morteza Mousavi
پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه