مشکل کتاب است، نه کافه!
۱۳۸۶ آبان ۲, چهارشنبهاز روز چهارشنبه «کافهکتابهای» شهر تهران تا اطلاع ثانوی تعطیل شدند. این اقدام به دستور اداره اماکن نیروی انتظامی و به دلیل آنچه از سوی نیروی انتظامی «تداخل صنفی» اعلام شده، صورت گرفت.
۵کافه کتاب ثالث، کتاب ونک، کتاب روشن، دروس و ویستار روز سهشنبه اول آبان، اخطاریههایی از اداره اماکن نیروی انتظامی دریافت کردند که در آنها به آنان دستور داده شدهبود تا روز چهارشنبه دوم آبان، قسمت کافهی کتابفروشیهایشان را ببندند در غیر اینصورت کل کتابفروشی پلمپ خواهد شد.
گویا بستن کافهکتابها از خیلی پیش از این در دستور کار نیروی انتظامی قرار گرفتهبوده. فرخنده حاجیزاده، نویسنده و مدیر انتشارات ویستار در این مورد توضیح میدهد: « البته به ما ازقبل از طرف ادارهی اماکن خبر داده شده بود که کافه کتابها بسته میشوند و ما رفته بودیم حتی به پلیس امنیت، هم من برای بازجویی رفته بودم و هم پژمان سلطانی (مدیر کتابفروشی) رفته بود. در ارتباط با نشستهای نویسندگان و شاعران در آنجا که شبهای شعر و قصهای داشتیم، به طور جداگانه برای پاسخگویی برای آن ماجراها هر دو نفرمان، هم پژمان سلطانی و هم من رفته بودیم. اما باز مجددا درست قبل از ماه رمضان از طرف اماکن آمده بودند و زمزمهی این بود و گفته بودند که به شما ابلاغ میکنیم که کافه کتابتان را تخلیه کنید، هرچی که دارید، میخواهیم بیاییم پلمپ کنیم که آقای کیائیان رییس اتحادیه ناشران داشت نهایت تلاشش را میکرد که نگذارد این اتفاق بیفتد و بفهماند که اصلا آنجا مسئلهی کافه نیست، حداقل توی ویستار حتا همکارهای دیگر هم، اصلا هیچوقت ما کافیشاپ نداشتیم. یک نوع مطالعهای بوده که فرض کنید اگر کسی پول نداشته، میآمده آنجا مطالعه میکرده بیآنکه کتاب را بخرد. ما این امکان را ایجاد کرده بودیم که کسی اگر کتابی را دلش میخواهد مطالعه کند ولی نخرد، بتواند بخواند ولی نخرد. فقط همین بود».
لازم به ذکر است که نشر ویستار هفته پیش و به دنبال یک دعوای حقوقی که به گفته خانم حاجیزاده هیچ پایه قانونی ندارد، از سوی دادگاه پلمپ شده بود ولی بعد از اتمام این پرونده، دیگر اجازه بازکردن بخش کافه را ندارد.
نیروی انتظامی دلیل بستن کافهکتابها را تداخل صنفی اعلام کردهاست. طبق قوانین صنفی ایران، برای فعالیت در دو رشته مختلف تجاری باید برای هرکدام مجوز جداگانه گرفت. این بدان معناست که اگر قرار است در کتابفروشیای چای یا قهوه و یا هر خوراکی دیگری فروخته شود، باید مجوز این کار از اداره مربوطه دریافت شود.
این در حالی است که این امر در ایران بسیار رایج است و مثلا در سینماها یا استخرهای عمومی هم نوشیدنی و خوراکی فروخته میشود. نیروی انتظامی در پاسخ این استدلال کتابفروشان گفته که اگر کسانی خلاف میکنند معنایش این نیست که کتابفروشیها هم آن خلاف را تکرار کنید. به گفته مسئولان نیروی انتظامی، در حال حاضر برخورد با «کافهکتابها» در دستور کار است.
به گفته فرخنده حاجیزاده مدیر انتشارات ویستار، صاحبان کافهکتابها فعلا و به منظور جلوگیری از تعطیل شدن کتابفروشیهایشان، کافهکتابها را تعطیل کردهاند و امیدوارند اتحادیه ناشران بتواند با استناد به یک تبصره یا ماده قانونی این مشکل را حل کند: «اتحادیه تلاشش بر این است که تفهیم کند این مسئله را و تا حدی هم پیش رفته است که داشتن یک میز یا دوتا میز و چهار پنجتا صندلی و نشستن چندتا نویسنده اصلا یک چیز معمولیست و تداخل صنفی محسوب نمیشود. ما خودمان، همکاران دیگر را نمیدانم تعهداتشان به چه شکل بوده، ولی «ویستار» گفته است تا زمانی که اتحادیه بتواند این تلاش را به ثمر برساند که کافهکتاب داشتن در کتابفروشی به معنی تداخل صنفی نیست ما میبندیم».
«مشکل کتاب است نه کافه»
این اولین بار نیست که کافهکتابها در تهران تعطیل میشوند. انتشارات روشنگران و مطالعات زنان در سال ۱۳۸۰ اولین کافهکتاب را با نام «پاتوق فرهنگی» تأسیس کرد. این پاتوق شعارش «یک کتاب، یک صندلی و یک لیوان چای» بود و در آنجا بابت چای، پولی از مراجعهکنندگان دریافت نمیشد یعنی هیچ سوددهی برای صاحب کتابفروشی نداشت. اما «پاتوق فرهنگی» در پی مشکلاتی که برای مدیرش، شهلا لاهیجی از طرف نیروی انتظامی و نیروهای امنیتی پیش آمد، مجبور به تعطیلی شد.
پس از آن، کافه کتاب نشر چشمه شکل گرفت که آن هم از طرف نیروی انتظامی تعطیل شد.
تا به امروز ۵کافهکتاب در تهران فعال بودهاند که همگی آنها تعطیل شدند. در حال حاضر از این دست کتابفروشیها که همراه با تریا یا کافه است، تنها سرای اهل قلم که متعلق به وزارت ارشاد است، به فعالیت خود ادامه میدهد.
شهلا لاهیجی، مدیر انتشارت روشنگران و مطالعات زنان، وجود کافهکتابها را یک انگیزه برای تشویق مردم به کتابخوانی میداند: «برای وضعیت ایران که اصولا کتاب خواندن یک عمل عمومی نیست و مردم مثل مردم غرب در هر فرصت بیکاری کتاب دست نمیگیرند بخوانند، باید مردم را هل داد بسوی کتابخواندن. یکی از راهها این است که کتابهایی را معرفی بکنیم، حالا چه آن کتابی که خود کتابفروش ناشرش هست، و چه آن کتابی که مال دیگران است. بهرحال فرق نمیکند و مسئله فروش کتاب است. در این مکان کافه کتاب، این شانس برای کتاب وجود دارد که بحث بشود و بهرحال علاقمندان به ادبیات میآیند آنجا مینشینند و هرکدام نظری میگویند و این خبر درمطبوعات منعکس میشود. و... من نمیدانم مشکلشان مثلا خوردن یک فنجان قهوه در آنجاست یا چی؟ یعنی اینکه با کافهاش مشکل دارند یا با کتابش؟»
پدیده کافه کتاب در اکثر کشورهای دنیا رایج است. به خصوص در اروپا تمام کتابفروشیهای بزرگ، قسمتی را برای نشستن مراجعهکنندگان و خوردن و نوشیدن آنان در حین مطالعه کتاب در نظر گرفتهاند. اما به گفته برخی ناشران، ظاهرا این پدیده در جمهوری اسلامی به یک تابوی دیگر تبدیل شدهاست.