1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

مشكل گفتگو ميان اسلام و غرب

۱۳۸۳ مرداد ۱۰, شنبه

پيش داورى ها در مورد كسانى كه دشمنشان مى پنداريم از امروز به فردا به وجود نمى آيند. بلكه هر پيش داورى اى سالها زمان برده است. انسانها قرنها با چنين پيش داوريهايى زندگى مى كنند، ممكن است آن را فراموش هم بكنند، اما در يك موقعيت تاريخى خاص دوباره به يادش بياورند. امروزه در اروپا تلاش مى شود كه تصويرى را كه در اذهان از مسلمانان وجود دارد از راه گفتگو با آنان تصحيح كنند. اما اين كار ساده اى نيست.

https://p.dw.com/p/A5TU

بر ديوار ساختمان شهردارى پراگ، پايتخت جمهورى چك، ساعتى تعبيه شده است. هر گاه كه صداى زنگ آن ساعتى جديد را اعلام مى كند، مجسمه اى سياه رنگ نيز بيرون مى آيد كه سمبل مرگ است. در كنار اين مجسمه مرغى كه بالهايش را به هم مى زند و آدمك ترك كوچكى كه سرش را تكان مى دهد نيز هستند. اين مجموعه را زمانى ساخته بودند تا به پراگيها يادآورى كند، خطر حمله تركهاى عثمانى هنوز برطرف نشده است. پس از آنكه روسها در سال ۱۹۶۸ پراگ را اشغال كردند، مردم به شوخى مى گفتند كه بايد به جاى مجسمه آن ترك مجسمه يك روس را نصب كرد.

از آن زمان تا كنون دست كم اين نگرانى چكها رفع شده است: آنها عضو اتحاديه اروپا و ناتو شده اند. با وجود اين تصويرى كه از مسلمانان به عنوان دشمنانى كه از سرزمينهاى دوردست مى آيند و امنيت اروپا و غرب را به خطر مى افكنند، پس از حمله هاى تروريستى يازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ در امريكا بار ديگر روزآمد گشته است.

آخر انسانهايى كه در پراگ، وين يا برلين زندگى مى كنند نمى توانند بفهمند كه چرا بايد خطرى آنان را تهديد كند؟ آنان در برابر جهان اسلام احساس گناهى نمى كنند و چون قضيه بدين قرار است، در پى گفتگو با اين دشمن احتمالى هستند. شايد بيشترين شعارى كه در اروپا تكرار مى شود شعار “گفتگو با اسلام” باشد. براى اين گفتگو بسيار پول خرج مى كنند، چه از سوى دولتها و چه از سوى بنيادهاى فرهنگى و افراد منفرد. اما گفتگويى واقعى ميان اين دو جهان، جهان غرب و جهان اسلام، برقرار نمى گردد. تحليلگران زبردست متوجه شده اند كه چرا اين گونه است: آنها مى گويند كه برخلاف تصور عموم نه غربى به آن معنا وجود دارد و نه اسلامى. آنچه باقى مى ماند گفتگو ميان انسانهايى است كه خود را متعلق به اين دو جهان حس مى كنند. و تنها بدين ترتيب مى توان به مرور با تصويرهايى كه در اذهان از دشمن وجود دارد مقابله كرد.

آنچه به اين همه افزوده مى شود تمايل اروپاييان است به خودنگرى. اين خودنگرى با آنچه به قصد نسبى كردن ارزشهاى خود باب شده است، همراه است. روادارى و گشودگى در برابر بيگانگان از مهمترين عنصرهاى فرهنگ غرب است. براى همين است كه سكولاريسم، جدايى ميان دين و دولت، از اختراعهاى اين قاره قديم است. اكثريت اروپاييان خود را ليبرال، آزاديخواه، مى دانند، تفاوتى هم نمى كند كه به كدام حزب سياسى تعلق داشته باشند. آنها به ارزشهاى ديگران توجه دارند و در پى دست يافتن به تفاهم اند. اين همه به تاريخ اروپا برمى گردد كه در آن مى توان نمونه هاى بسيار از جنگهايى را ديد كه به خاطر مذهب برپا شدند. اين به اروپاييان آموخت كه در پى تعادل باشند.، كوتاه آمدن و تسليم شدن هميشه نشانه ضعف نيست، بلكه اغلب نشانگر فهم است.

از سوى ديگر تمايل اروپاييان براى آنكه ارزشها و سنتهاى خود را نسبى كنند مانعى در برابر گفتگو با آنان است. كسى كه همانند بسيارى از اروپاييان مدام در باره خود تامل كند و گاه نيز خود را زير سوال ببرد، به زحمت مى تواند موضع روشنى اتخاذ كند. و اين موجب دشوار بودن گفتگو مى شود _ دشوار بودن گفتگو نه تنها با جهان اسلام، بلكه با امريكاييان.

امريكا با اينكه تاريخى طولانى چون اروپا ندارد، از ارزشهاى خود و از فرهنگ خود بسيار مصممانه تر و قدرتمندانه تر دفاع مى كند. اين امريكاييها بودند كه در قرن گذشته، قرن بيستم، دو بار ارزشهاى اروپايى را، چون احترام به شان انسانى، دموكراسى و دولت مبتنى بر حق، نجات دادند، آن هم از راه دخالت خود در دو جنگ جهانى. اما اين مانع از آن نمى شود كه اروپاييان و از جمله آلمانيها به روحيه كابوى بازى امريكاييان انتقاد كنند، روحيه اى كه باعث مى شود آنان رفتارى تهاجمى و پرخاشگر در برابر ديگر اقوام و فرهنگها پيش گيرند. هم هنگام بسيارى از دولتمردان اروپايى در عين خودنگرى و آزادى خواهى خود، نيروى اراده رهبران سياسى در واشنگتن را تحسين مى كنند.