مروری بر سینمای امیر نادری <br> گپی با نادر تکمیل همایون
۱۳۸۷ شهریور ۸, جمعه
تکمیل همایون تنها کسی بود که توانست پس از سالها نادری را به صحبت کردن درباره آثارش و درباره سینمای ایران راضی کند. در بخشهایی از فیلم «ایران: یک انقلاب سینمایی» که به مرور تاریخ سینمای ایران میپردازد امیر نادری در مقابل دوربین تکمیل همایون از سینما سخن میگوید.
دویچه وله: امیر نادری امسال با فیلم «وگاس» در جشنوارهی ونیز و در بخش مسابقه حضور دارد. اگر کارنامهی فیلمسازی نادری را به سه بخش قبل از انقلاب، بعد از انقلاب و خارج از ایران تقسیم کنیم، «وگاس» مربوط به دورهی آخر میشود و بسیاری از منتقدان معتقدند سینمای نادری در سالهای دوری از ایران دچار افت شده است. در حالی که میبینیم نادری با دست پر در ونیز حضور دارد. شما این سالها را چطور ارزیابی میکنید؟
نادر تکمیل همایون: حضور امیر نادری در آمریکا در واقع به سالهایی برمی گردد که این آدم علیرغم این که در جشنوارههای مهم حضور نداشت، ولی سیاهمشقهای خودش را داشت انجام میداد که بتواند فیلمی مثل «وگاس» را بسازد. این مسایل در سینمای نادری چندان تازه نیست. در واقع نادری همیشه در سینمایش افت و خیز داشته و به نوعی هم همواره سعی کرده کارهای نو ارائه بدهد. حضور نادری در آمریکا حضوری نیست که ما بخواهیم بگوییم چون فقط در این مدت چهارتا فیلم ساخته، کمکار بوده است. نادری به طور کلی فیلمساز کمکاری است. نادری نیاز داشت این همه مدت را صبر کند تا بالاخره آن فیلمی را بسازد که اینجا در ونیزحضور داشته باشد.
دویچه وله: تقسیمبندی دیگری که میشود دربارهی نادری داشت ساخت دو تریلوژی است. ابتدا «سازدهنی»، «دونده»، «آب، باد، خاک» که همگی به نوعی نشانههایی از زادگاه او و یا خانهاش هستند. تریلوژی بعدی در نیویورک اتفاق میافتد: «ABC منهتن»، «Manhatan by Numbers» و «ماراتون» که همگی نگاه نادری به نیویورک و یا نگاه غریبهایست که نیویورک را خانهی خودش کرده است. جمعبندی شما دربارهی این دو تریلوژی چیست؟
نادر تکمیل همایون: سینمای نادری را میشود به چندین بخش تقسیم کرد. همانطور هم که خودتان گفتید قبل از انقلاب، بعد از انقلاب، خارج از ایران. من هم سعی میکنم سینمای نادری را در واقع به سه بخش تقسیم کنم، ولی به یک نوع دیگر. واقعیت اش این است که کارنامهی سینمایی نادری با ساختن فیلمهای تجارتی شروع شد. و این بخش اول سینمای تجارتی خیلی جالب است که بازهم به نوع خودش یک تریلوژی است، سه تا فیلم ساخت. بعد امیر وارد حوزهی سینمای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شد و بخش عمدهی فیلمهای مهماش را در این دوره ساخت. این بخش را من دیگر به تریلوژی تقسیم نمیکنم. درواقع بیشتر روی تماتیک کودک میبرم. یعنی کودک وارد سینمای امیر نادری شد. سینمای امیر نادری شخصیتر شد. سینمای امیر نادری متفاوت تر شد از آن سینمای تجارتی اولی که با فیلمهایی مثل «خداحافظ رفیق»، «تنگنا» و «تنگسیر» بود. این سینما را اصلا کنار گذاشت و وارد یک حیطهی شخصیتر از سینمای متفاوت شد. بخش بعدی سینمای نادری در واقع همان سینماییست که شما گفتید. سینمای بعد از خروجش از ایران، که شامل فیلمهای آمریکاییاش است که میشود به طورجداگانه درباره اش صحبت کرد. اما چیزی که در واقع برای ما اهمیت دارد در حال حاضر آن بخش وسطی و میانی سینمای امیر است که هم به لحاظ تماتیکی و هم به لحاظ ساخت و ساز به کلی سینمای امیر را دگرگون کرد و این ساخت و ساز و این نوع سینما در واقع هنوز هم در سینمای آمریکا امروز تداوم دارد.
دویچه وله: زمان جنگ نادری متاثر از سینمای نئورئالیست ایتالیا با دوربیناش به آبادان میرود و لحظههای جنگ و بمباران را ثبت میکند. این اتفاق البته دوام زیادی نمیآورد و نادری ایران را برای همیشه ترک میکند و به آمریکا و سینمای مستقل آمریکا روی میآورد. چه طور میشود که نادری فضای نئورئالیستی را رها میکند و به سبک جدید میرسد؟
نادر تکمیل همایون: دلیلش این است که برای به پا کردن آن فضای نئورئالیستی شاید در آمریکا (به طور عمیق)، باید واقعا جامعهی آمریکا را از نزدیک میشناخت. سینمای نادری اتفاقا در فرایندش سینماییست که برخلاف آدمهایی که همیشه از فیلمهای خیلی شخصی شروع میکنند و آرام آرام سینماشان را وسعت میدهند و داستانپردازنهتر میکنند، سینمای امیر یک مسیر برعکسی را طی کرده و میتوانیم بگوییم آرام آرام حتا به یک فرمالیست محض میرسد. این سینما که شما میگویید نئورئالیسم است برای امیر خب مسئله بود. یعنی وقتی شما در سینمایی مثل سینمای ایران کار میکنید که به لحاظ فنی آن قدرت و آن صنعت سینمایی را ندارد، بسیار در آن سالها، طبیعی بود که آدمها بروند به صورت واقعگرایی، یعنی آن چیزی را که واقعا در کوچه و خیابان میدیدند فیلمبرداری کنند. ولی وقتی شما با آدمی مثل امیر نادری روبرو هستید که شروع به زندگی کردن در آمریکا میکند ، فکرمیکنم برای این که بتواند یک سینمای شخصی دربیاورد، دیگر نمیرود در دل آن واقعیتها. برای اینکه شاید آن شناخت و آگاهی کاملی را که امیر از ایران داشت، از کودکی خودش ، از آبادان، یعنی از دکور اکثریت فیلمهایش از صحرا و بیابان داشت، این آشنایی را در آمریکا نداشت. ولی کاری که امیر کرد و هوشمندانه این کار را کرد، رفت و فضایی دور خانهی خودش ساخت. یعنی وقتی شما « Manhatan by Numbers » را در موردش صحبت میکنید یا در مورد فیلمهای دیگر صحبت میکنید، امیر عملا میرود از فضاهایی استفاده میکند که خودش با آنها آشناست. دوروبریهایش هستند، مغازه ومتروی نزدیکش است، اطراف و اکناف خانهاش است. در "وگاس" که من هنوز فیلم را هنوز متاسفانه ندیدهام، شاید مهمترین جنبهی فیلم این است که برای اولین بار امیر نادری از نیویورک خارج شد. و رفت و این فیلم را در لاسوگاس ساخت. ولی چرا رفت لاسوگاس ساخت؟ اگر آدم دقت کنید لاسوگاس صحراست، شاید مهمترین صحرای آمریکا در نوادا باشد. و بازاین صحرا را شاید آدم به نوعی بتواند در تداوم صحراهایی بداند که امیر نادری در ایران ازآنها فیلمبرداری کرده، چه در «دونده» چه در «آب، باد، خاک» و چه در فیلمهای دیگرش.
دویچه وله: تقریبا میشود گفت که نادر تکمیل همایون تنها کسی بوده که توانسته بعد از سالها سکوت امیر نادری را به حرف وادارد. امیر نادری روبهروی دوربین نادر تکمیل همایون را چطور توصیف میکنید و یا به عبارت دیگر او را چطور تجربهاش کردید؟
نادر تکمیل همایون: راستش تجربهی خیلی جذابی بود. برای این که من مجبور شدم از فرانسه دوبار بروم به نیویورک تا امیر را راضی کنم که بیاید اصلا در این مصاحبه شرکت کند. طبیعی هم است. برای این که من فکر میکنم امیر اگر میخواست حرفهایش را بزند، قبلا یا زده یا با دیگرانی که میشناختشان میزد و قرار نبود که بیاید با آدمی که اصلا نمیشناسد و در اصل قرار است مستندی بسازد که امیر یکی از ارکان آن بود و تنها رکن آن نبود. خب طبیعی بود که بخواهد یک مقدار در رابطه با من فکر کند. من بعد از این که دوبار به نیویورک رفتم بالاخره امیر قبول کرد و این را بعنوان یک کادو به من اهدا کرد و گفت یا این کار را میکنم که دیگر تمام حرفهایم را جلو دوربین بزنم و دیگر از این به بعد واقعا بطور مطلق بروم و شروع کنم به کار در سینمای آمریکا و بتوانم واقعا یک فیلمساز آمریکایی باشم و دیگر دائم بعنوان یک فیلمساز ایرانی مهاجر در آمریکا محسوب نشوم. اما علیرغم تمام ظاهری که امیر دارد که مدام میگوید من دیگر با ایران کاری ندارم، در طول مصاحبه من متوجه شدم که امیر هنوز که هنوز است با حافظهی قوی تصویریاش تک تک کوچه پس کوچههای تهران، تک تک تپههای صحراهای جنوب را حفظ است. او حتا آن کسی که سر فیلمبرداری چایی میآورد، دستیار فیلمبردار، دستیار صدابردار همه را به اسمهای کوچک و اسم خانوادگیشان یادش بود و حس میکردم که امیر به نوعی علیرغم آنچه در ظاهر بیان میکند، هنوز که هنوز است در واقع به ایران علاقه دارد و ایران را در حافظه و خاطرهاش دارد. آدمیست که دقیقا نسبت به کار خودش آگاهی داشت، نسبت به مسیری که انتخاب کرده بود ایمان داشت، میدانست که موفق میشود. امیر جایی حرفی به من زد. گفت، من حتا در خوردنم دقت میکنم تا بتوانم بیشتر عمر کنم و بتوانم بالاخره آن فیلمهایی را که دارم بسازم. یعنی حقیقتا امیر ازآن فیلمسازهاییست که در واقع برای خودش زندگی نمیکند، برای سینمای خودش زندگی میکند و زندگیاش را در واقع فدای سینما کرده و کسیست که خیلی خیلی خوشحالم که توانست بالاخره با این فیلم به آن درجهای برسد که استحقاقش را داشت برسد.
دویچه وله: همانطور که خودتان اشاره کردید، بسیاری دیگر هم معتقدند که امیر نادری با ایران و سینمای ایران قهر کرده. چرا این اتفاق افتاد و آیا میشود امیدوار بود که روزی امیر نادری با سینمای ایران آشتی کند؟
نادر تکمیل همایون: طبیعیست که چرا با سینمای ایران در واقع وداع کرد و آمد خارج از ایران. یک بخشاش به آن برمیگردد که من فکر میکنم امیر به طور کلی آدمی تجربهگراست. یعنی آدمیست که میخواهد چیزهای جدید را تجربه کند و در واقع برای خودش چالشهایی را بیافریند. من فکر میکنم امیر اگر به اروپا میآمد و در اروپا فیلمسازی میکرد، شاید بیشتر از اینها فیلم میساخت. ساختن فیلم در آمریکا، در کشوری که واقعا مهد سینماست، جاییست که خیلی فیلمساز دارد، جاییست که امیر نه با فرهنگشان آشنایی لازم را داشت، جایی بود که زبانشان را نمیشناخت، این را حتا شاید بتوانیم برای امیر به نوعی چالش بدانیم. امیر آرزوی فیلمساختن در هالیوود و در آمریکا را همیشه داشت. دقت کنیم در سال ۵۷ امیر حتا در انگلیس فیلمی ساخت، من متاسفانه این فیلم را هیچوقت ندیدم، اما در هر صورت در ساختش موفق نشد. فیلمی بود به اسم «ساخت ایران»، «made in iran». این آرزو را همیشه امیر داشت که برود آنجا. ولی اگر فقط جدای از آن خواستهی خودش بخواهیم مسئله را مطرح کنیم ، من فکر میکنم سینمای ایران خیلی مدیون امیر به عنوان یک فیلمسازاست. امیر کسی بود که به نوعی واقعا به سینمای ایران مولفههای مهمی را ارائه داد. فراموش نکنیم که فیلمی مثل «ساز دهنی» که سال ۵۶ ساخته شده، هنوز پس از گذشت سی و اندی سال سینمای ایران را تحت تاثیر قرار میدهد. امیر نادری آمد و در مورد جنگ فیلمی ساخت به اسم «جستوجوی دوم». این فیلم بلافاصله ممنوع شد. فیلم دیگری ساخت به اسم «دونده» که تمام افتخارات سینمای ایران را، یا در هر صورت لکوموتیو سینمای ایران در خارج از کشور مدیون امیر نادری است. من کاری ندارم، آقای کیارستمی هم خیلی زحمت این مسئله را کشید. ولی آن فیلمی که ابتدا لکوموتیو سینمای ایران بود، و پیش از آن که «خانهی دوست کجاست؟» باشد، «دونده»ی امیر نادری بود. و ما بجای این که به این آدم امکان کار بیشتری بدهیم، موقعی که بلافاصله «آب، باد، خاک» را میسازد، این فیلم برای سالها ممنوع میشود. خب طبیعیست که امیر واقعا این دلخوریها را داشته که بخواهد این مملکت را ترک کند و برود در جایی کار کند که لااقل راحت بتواند فیلمش را بسازد. اما این که بدانم آیا امیر به ایران میرود و برمیگردد یا نه، حقیقتاش این است که این را اصلا نمیشود سوال کرد. من ته دلم میخواهد که به ایران بیاید و فیلم بسازد. یک بار یا دوبار بتواند بیاید اینجا در راحتی و رفاه کامل فیلم بسازد. ولی این که میآید یا نه، واقعا باید از خودش بپرسید.
برای شنیدن گفتوگو با نادر تکمیل همایون، لینک صوتی زیر را کلیک کنید!