مردمنگار نوگرا
۱۳۹۹ مرداد ۵, یکشنبهپدر هوشنگ پزشکنيا پزشک بلندپايه و مادرش از تبار شاهزادگان روس بود. یک ساله بود كه پدر را از دست داد و ازدواج مادرش با عمويش هرگز به او خوش نيامد.
از کودكی زبان فرانسه و انگليسی میآموخت. ۱۴ ساله بود كه به مدرسه نظام رفت، ولی تنها ارمغانی كه از آنجا گرفت، همنشينی با دو دوست بود كه از شاگردان كمالالملک بودند و او را به نقاشی تشويق كردند.
۱۸ ساله بود كه به دانشسرای عالی تهران رفت و دو سال پس از آن رشتههای تاريخ و جغرافی را به پايان رساند و دبير دبيرستانهای كرمان شد.
۲۵ ساله بود كه در گرماگرم جنگ جهانی دوم به تركيه رفت تا در دانشكده هنرهای زيبای استانبول نقاشی بخواند و نزد پرفسور لئوپولد لويی كه از چنگ آلمانهای نازی به آنجا پناه آورده بود، سبکهای گوناگون نقاشی را آموخت.
۲۷ ساله بود كه نخستين نمايشگاهش را در كنسولگری ايران در استانبول برگزار كرد و دو سال پس از آن به ايران بازگشت و پس از يک سال كه در تبريز آموزگار بود به آبادان رفت و ديگر فقط به نقاشی پرداخت.
۳۱ ساله بود كه نخستين نمايشگاه انفرادیاش را در تهران و سپس در آبادان برگزار كرد و با قرار دادن چهره يک زن بر كاشيكاری، امپرسيونيسم را به هنر سنتی ايران پيوند زد.
او ۱۰ سال در آبادان زيست و در اين سالها نام و كارش به عنوان نقاش مردمنگار مطرح شد چون بيشتر، كارگران و روستاييان را میكشيد و همگام با زندگی ساده آنها از سادهترين ابزارها مانند آبرنگ و گواش بهره میگرفت. اما نگارههای او عکسبرداری از فرودستان نبود كه بيشتر ديداری كردن ذهن بهتزده و بيمناک ايشان بود.
او پيش از بازگشت به تهران سه فيلم "لاله"، "رستم و سهراب" و "بز بز قندی" را ساخت.
۴۱ ساله بود كه به تهران بازگشت و از آنجا كه همسرش از او جدا شد و برادر دلبندش به ناگاه درگذشت، گوشهگير شد و رفته رفته به پريشانحالی افتاد.
شايد گوياترين گرامیداشت سخنان ابراهيم گلستان در مجله مهرگان باشد كه پس از درگذشت او به يادش نوشت: «در واقع او نخستین نوگرای هنرآموخته در خارج و یک آغازگر بود، اما به سبب گوشهگزینی، تردیدها و تشویشهایش مسیر مشخصی را در كارش دنبال نكرد. بیشتر به صرافت طبع نقاشی میكرد: خطها را روان و محكم اما رنگ را ناسنجیده به كار میبرد. میان تجربههای كوبیستی و اكسپرسیونیستی، بازنمایی جهان عینی و دستیابی به شیوه ای شخصی در نوسان بود. با این حال حساسيتهای اجتماعی خود را به ویژه در تصویرپردازی از روستاییان جنوب ایران آشكارا نشان میداد.»
هوشنگ پزشکنيا در ۵۵ سالگی در زادگاهش درگذشت.