1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

مخالفت با حمله‌ی نظامى به ایران، حمایت از موضع جمهورى اسلامى نیست

ب. الف۱۳۸۷ تیر ۱۹, چهارشنبه

‌نویسنده‌ی وبلاگ رفراندوم: «آیا می‌ارزد بلوچستان و کردستان و فارس و خوزستان از پیکر این کشور باستانی جدا گردند؟ ما بازی خطرناکی را شروع کردیم و تاوان آن را قطعا ملت ایران و مام میهن خواهد پرداخت. عقلای قوم بهوش باشید. »

https://p.dw.com/p/EZON
وبلاگ رفراندوم: «به چه قیمتی می‌خواهیم ایران را به تاراج دهیم؟»
وبلاگ رفراندوم: «به چه قیمتی می‌خواهیم ایران را به تاراج دهیم؟»عکس: amerhosseini.persianblog.ir

اگر عنوان‌های ریز و درشت روزنامه‌ها و سایت‌های خبری را در هفته‌های گذشته مرور کنیم، می‌بینیم که یک عنوان، در مضمون‌ها و رابطه‌های مختلف تکرار شده ‌است: حمله‌ی نظامی به ایران. برخی از این نوشته‌ها حمله به ایران را چیزی نه بیش از یک جنگ روانی ارزیابی کرده‌اند و بعضی دیگر چنان آن را واقعی و حتمی جلوه ‌داده‌اند که انگار دیروز اتفاق افتاده است!

"آخرین امکان"

جدا از احتمالی یا قطعی بودن این حمله، این که خطر آن از سوی چه کشوری است، نیز یکی از موضوع‌هایی بوده که اغلب روزنامه‌ها به ‌آن پرداخته‌اند. برخی، آمریکا را عامل اصلی معرفی کرده‌اند، بعضی دیگر اسرائیل و گروه سوم هر دو را! تازه‌ترین ارزیابی از سوی میشائیل آیزنشتاد، کارشناس آمریکایی امور سیاسی این کشور منتشر شده‌است که خود در برنامه‌ریزی طرح "ماموریت برای آزادی عراق" با مسئولان نظامی آمریکایی همکاری داشته است. این مقاله‌ی تخصصی که اصولاً در باره‌ی برنامه‌ی هسته‌ای ایران نوشته شده، "آخرین امکان" نام دارد و در آمریکا توجه‌ محافل سیاسی و نظامی بسیاری را برانگیخته است. آیزنشتاد از جمله می‌نویسد، از آن‌جا که آمریکا در صورت حمله‌ی نظامی به ایران، با دشواری‌های فراوانی روبرو می‌گردد، امکان این که اسرائیل این "مأموریت" را به عهده بگیرد، بیشتر است. اسرائیل برای انجام این حمله، دلیل دیگری هم ارائه می‌دهد و آن «صدمه‌پذیری» این کشور است؛ چون یک بمب کافی است که آن را با خاک یکسان کند. از این رو به اسرائیل، "کشوری یک بمبی" می‌گویند.

تودهنی با پشت‌دست یا با کف دست‌؟

وبلاگ‌های ایرانی، اغلب از وجه دیگری به این مسئله پرداخته‌اند. از وبلاگ‌‌نویسانی که "کفن به تن" و آماده‌ی جانفشانی پشت دروازه‌ی ایران ایستاده‌اند، تا به یاری "نیروهای غیبی، به آمریکا و اسرائیل تودهنی بزنند" که بگذریم، شماری هم هستند که در مورد چگونگی زدن این تودهنی، همه‌پرسی راه انداخته‌اند. از محتوای استدلال‌های آنان چنین برمی‌آید که پرسش اصلی می‌توانسته این بوده باشد: آیا باید این تودهنی را با کف دست زد یا با پشت آن؟!

وبلاگ‌ "شبنامه‌ها": اسرائیل از دست‌زدن به جنگی طولانی‌مدت هراس دارد
وبلاگ‌ "شبنامه‌ها": اسرائیل از دست‌زدن به جنگی طولانی‌مدت هراس داردعکس: http://www.shabnameha.net

انرژی هسته‌ای یا ایرانی یک‌پارچه؟

برخی دیگر از وبلاگ‌نویسان، ولی با جدیت بیشتر و با "هوشمندی و داشتن دغدغه‌های سیاسی" این موضوع را بررسی می‌کنند، از جمله وبلاگ‌نویس رفراندوم در پرشین بلاگ، سید عامر حسینی که ۳۶ سال دارد و معتقد است: « با توجه به اوضاع و احوال کنونی و تحولات سیاسی جهان و تحرکات و رایزنی‌های نهان و آشکار کشورهای قدرتمند، احتمال حمله نظامی به ایران بیش از پیش شده است.»

او پس از بررسی جوانب مختلف این امر، هشدار می‌دهد: «به چه قیمتی می‌خواهیم ایران را به تاراج دهیم. آیا انرژی هسته‌ای به قیمت پاره پاره شدن سر و ته این گربه ... می‌ارزد؟ ایران از این هم کوچک‌تر و نحیف‌تر شود. چه تضمینی وجود دارد که بتوانیم مقابله و یا حتی مقاومت کنیم. عراق و صدام عبرت بزرگی می تواند باشد. نقشه و طرح تجزیه عراق هنوز روی میز است.»

این وبلاگ‌‌نویس نگران، در پایان بررسی خود به "جوانان رشید ایران زمین" رو می‌کند و تصویری متأثرکننده از "فردای جنگ" پیش روی آنان می‌گذارد: «آیا می‌ارزد بلوچستان و کردستان و فارس و خوزستان از پیکر این کشور باستانی جدا گردند؟ ما بازی خطرناکی را شروع کردیم و تاوان آن را قطعا ملت ایران و مام میهن خواهد پرداخت. عقلای قوم بهوش باشید، خطر بیخ گوش ماست... نباید در خیالات و اوهام به سر برد. نمی‌باید با اتکا به چند موشک وطنی و دل‌خوش کردن به چند کشور آمریکای جنوبی و آفریقایی و دوستی منفعت‌طلبانه روسیه و چین دلخوش بود و ایران را به تاراج داد.»

تهدید به جنگی دامنه‌دار

وبلاگ‌نویس "شبنامه‌ها" که گاه‌نوشته‌های روزبه میرابراهیمی است، به این مسئله از زاویه‌ی دید محمد السید سعید، کارشناس مرکز پژوهش‌های استراتژیک خاورعربی که با هفته‌نامه‌ی "صفحات سوریه" همکاری می‌کند، می‌پردازد. به عبارت دیگر این وبلاگ، ترجمه‌ی مقاله‌ی او را با عنوان "افزایش دوباره احتمال حمله نظامی به ایران" منتشر کرده است. سعید در این مطلب تز "توطئه‌ی آمریکا و اسرائیل علیه ایران" را مطرح می‌سازد و سفر یک‌هفته‌ای بوش به منطقه‌ی خاورمیانه را آغاز پیاده کردن این توطئه می‌داند. او مطلب خود را با این اشاره‌ی طنزآلود آغاز می‌کند: «سفر سیاستمداران و طی کردن مسافت‌های چند صد مایلی در یک روز، برای انجام یک وظیفه سیاسی کار عجیب وغریبی نیست. اما نمی‌توان باور کرد که جورج بوش ـ پسر، تمامی این مسافت را طی کرده بود تا چند قطره اشکی برای قربانیان هالوکاست بریزد. زیرا او می‌توانست برای این کار به موزه بسیار بزرگ هالوکاست که تنها چند متر با کاخ سفید فاصله دارد، برود و در آنجا هر قدر که می‌خواهد اشک بریزد.» سعید سپس برای مستدل کردن "تز توطئه" به رویدادهای سیاسی در منطقه و رابطه‌ی آن‌ها با سیاست بوش در خاورمیانه اشاره می‌کند و نتیجه می‌گیرد: «از این‌رو من تصور می‌کنم که ... هدف اصلی بوش از این سفرها اطلاع یافتن مستقیم وی از طرح‌های اسرائیل برای حمله به ایران و مشاوره در رابطه با بهانه‌ها و نیز اهرم‌های بازدارنده سیاسی بود تا بتواند تصمیم نهایی خود را در رابطه با این مسئله استراتژیک بگیرد.»

وبلاگ کاملیا انتخابی‌فرد
وبلاگ کاملیا انتخابی‌فردعکس: http://cameliaentekhabifard.com

سعید پس از برملا کردن اهداف مخفیانه‌ی بوش و همدستش اسرائیل علیه ایران، فکر بکر خود را به مثابه رهنمودی در اختیار رهبران دولت ایران قرار می‌دهد و توصیه می‌کند که ایران برای مقابله با خطر حمله‌ی اسرائیل، از جمله این کشور را تهدید کند که هرگونه "تجاوزی" به جنگی دامنه دار خواهد انجامید: «ایران باید کاملا واضح و شفاف اعلام کند که به هر نوع تجاوز اسرائیلی با یک جنگ طولانی مدت پاسخ خواهد داد و این دقیقا چیزی است که اسرائیل از همه بیشتر از آن می‌هراسد. زیرا به‌رغم قدرت سامانه دفاع غیر نظامی‌اش اما طولانی شدن جنگ، میزان تلفات را افزایش می‌دهد.»

فاجعه‌ای تمام عیار

کاملیا انتخابی‌فرد در وبلاگ خود به همین نام، هر چند به نشر ترجمه‌ی بخشی از گزارش روزنامه نیویورک تایمز، درباره‌ی مانور نظامی شش روزه‌ی اسرائیل بر فراز بخش شرقی دریای مدیترانه پرداخته است، ولی از دادن هرگونه توصیه به مقامات ایرانی برای مقابله با اسرائیل خودداری کرده است. او از قول روزنامه‌ی نیویورک تایمز می‌نویسد: «... اسرائیلی ها با این رزمایش در صدد بالا بردن توان نظامی خود برای انجام عملیات هوایی در مسافت های طولانی بوده اند. مسافتی که نیروهای اسرائیلی در آن به تمرین نظامی پرداخته اند، معادل ۹۰۰ مایل و تقریبا فاصله اسرائیل و مراکز غنی سازی اورانیوم در نطنز بوده است.»

آن‌چه در وبلاگ کاملیا انتخابی‌فرد جلب توجه می‌کند، تفسیرهایی است که بازدیدکنندگان این وبلاگ بر این گزارش نوشته‌اند؛ از جمله دکتر آریامادی می‌نویسد: «کاملیا جون، نظام ولایت فقیه با مدیران ... و سردارانش...، فاجعه‌ای تمام عیار برای مردم ایران تدارک دیده اند. آن‌چه که آنان در طی سی سال گذشته بر ایرانیان، مخصوصا جوانان وشیرزنان ایرانی روا داشتند، کافی نیست، حال نابودی کامل ایران را مد نظر دارند. حاکمان ... ولایت فقیه، ... در روابط بین‌المللی همان می‌کنند که برمردم ایران روا داشتند. حمله اسرائیل به تاسیسات اتمی سوریه، هشداری و در عمل مدلی برای حمله به ایران بود اما آنان با امدادهای غیبی به مقابله با اسرائیل خواهند پرداخت. شاد باش. دکتر آریامادی».

نيّت واقعى حمله

تارنمای روشنگری که شعار "ایران دیگری ممکن است" بر تارکش نقش گرفته، مقاله‌ای از ناصر زرافشان را در این راستا منتشر کرده است. این مطلب که "طرف سومى هم وجود دارد: در خصوص حمله احتمالی آمريکا" عنوان دارد، ابتدا پرسشی را مطرح کرده است بدین مضمون: «در مناقشه‌ى جارى در مورد ايران، سؤال اصلى و پايه‌ای اين است كه هدف واقعى آمريكا در خاورميانه و ايران چيست؟ زيرا تا زمانی‌‌كه براى اين سؤال يك جواب يقينى و قابل اتكا نداشته باشيم، يا زمانى كه ندانيم نيّت واقعى و نهايى حريف در اين بحران چيست، خود نيز نمی‌توانيم تصميم بگيريم كه در برابر آن چه گونه بايد عمل كرد، و به عبارت ديگر نمى‌توانيم در مورد روند جارى هم موضع درستى اتخاذ كنيم.»

تارنمای روشنگری: "ایران دیگری ممکن است"
تارنمای روشنگری: "ایران دیگری ممکن است"عکس: http://www.roshangari.net

ترور فكری

این مقاله سپس به مواضع مختلف گروه‌های اجتماعی در مخالفت یا موافقت با حمله‌ی نظامی به ایران می‌پردازد. از جمله‌ می‌نویسد: «هواداران مداخله‌ى بيگانه كه نه معنا و عواقب چنين مداخله‌اى را درست مى‌شناسند و نه از معنا و عواقب جنگ براى مردم خبر دارند، معادله‌ى مجعول و عاميانه‌اى را در سطح جامعه تبليغ مى‌كنند كه گويا هركس در مورد عواقب مداخله‌ى بيگانه و مخالفت با جنگ و تجاوز نظامى صحبت كند، از موضع جمهورى اسلامى يا حمايت از آن صحبت كرده است. اين ادعايى بى‌اساس است كه مطرح كنندگان آن مي‌خواهند به كمك آن دست به نوعى "ترور فكر" زده و بيگانه‌پرستى خود را در پشت آن پنهان سازند.»

اختناق طاقت‌فرسا

در این رهگذر، نویسنده‌ی مقاله به گروه‌های اجتماعی‌ای که واقعاً در اثر "فشار و اختناق به جان آمده‌اند"، رو می‌کند و می‌نویسد: «علاوه بر اينان، روى سخنم با آن توده‌ى وسيع‌ترى هم هست كه چون از فشار و اختناق به جان آمده‌اند، در ميان آنان اين تصّور قوّت گرفته است كه شايد مداخله‌ى بيگانه فرجى باشد. اينان به زبان روشن‌تر در انتظار نشسته‌اند كه با كشته‌هاى ديگران و با هزينه‌ى ديگران روز بهترى فراهم آيد و آنگاه آنان، بى‌هزينه از آن بهره‌مند شوند. اين، خيالى باطل است و عقوبتى سخت، كيفر چنين خام طمعى عافيت‌طلبانه است. چگونه می‌‌توان پذيرفت كه كشور بيگانه‌اى از آنسوى كره‌ى خاك به خاورميانه بيايد، از مردم خود كشته بدهد و از ثروت خود هزينه‌هاى نجومى صرف كند براى اين‌كه ملت ديگرى از دموكراسى و حقوق بشر برخوردار شود؟ »

راه‌حلی که نویسنده‌ی این مقاله در پایان آن مطرح می‌کند، این است : «وقت آن است كه همه‌ى نيروهاى ميهن پرست و مردم دوست تصورات واهى را كنار گذارند و يك صدا در برابر جنگ و در برابر همه‌ى كسانى كه براى ماجراجويى‌هاى نظامى رجزخوانى مى‌كنند، ايستادگى كنند؛ زيرا در شرايط حاضر در چنين چشم اندازى جز تشديد اختناق و سركوب و پس رفت ضددموكراتيك براى مردم چيز ديگرى وجود ندارد.»