فيلم «ابر» فاجعهاى هستهاى و پيامدهاى آن را به تصوير میكشد
۱۳۸۵ فروردین ۲, چهارشنبهوقتی که آژیرها بصدا درمیآیند و اعلام خطر میکنند، نخست هیچکس آنرا جدی نمیگیرد. اما، بزودی آشکار میشود که آژیرهای هشداردهنده برای آزمایش نبوده است. رسانهها گزارش میدهند که در نیروگاه هستهای، در نزدیکی «شواین فورت» سانحهای روی داده است و مواد رادیوآکتیو به بیرون از نیروگاه نشت كرده است.
اندکی پس از آن ۳۸ هزار نفر که در نزدیکی نیروگاه زندگی میکردند به کام مرگ فرومیروند. در شعاعهای دورتر مردم حتا از تنفس کردن می ترسند. هر قطره آب مشکوک بهنظر میرسد که آلوده باشد. دیو ناپیدای مرگ که نه دیده میشود ، نه بوی آن شنیده میشود و نه راهی برای گریز از برابرش بهچشم میخورد، همهجا حضور دارد. پرتوهای رادیوآکیتو همراه با دمزدنها ابزار مرگ خود را روی یاختههای جانداران و انسانها میگستراند.
و آنگاه همهی راههای منتهی به نیروگاه بستهاند. چشماندازهایی که روزگاری زیبايی و درخشندگی خیرهکنندهیشان آرامشبخش بود، اکنون زشت و هراسانگیز شدهاند. کمر بوتههای ذرت در کشتزارها شکسته است. برگهای درختان زرد چون خزانزده شده است. خانهها خالی از مردماند و شاید برای دهها سال دیگر نیز، خالی بمانند.
داستان فیلم تکاندهنده است و تکاندهندهتر اینکه مرگ ناپیدا هجوم خود را آغاز کرده است و هیچ چیز نمیتواند از تهاجمش پیشگیری کند. در کانون فیلم اما «هانا» دختر شانزده سالهای ست که در آموزشگاهی در شهر کوچک «شلیتس» در استان «هسن» تحصیل میکند.
همهی دختران آموزشگاه با پرتوهای رادیوآکتیو آلوده شدهاند. اتومبیلی که با سرعت در جاده به پیش میرود و رانندهاش که میکوشد هرچه زودتر از برابر مرگ بگریزد، برادر «هانا»ی شانزده ساله را به زیر میگیرد. و آنگاه که هانا در بیمارستان در بخش قربانیان رادیوآکتیو به هوش میآید میشنود که پزشکی میگوید، ما از هم اکنون جهان سومی هستیم.
سیاستمداران میکوشند تا مردم را آرام کنند. مردم انبوه انبوه در حال گریزند و ابر همراه آنان است و مرگ را پیشاپیش آنها میبرد. نظم از هم گسسته است. شهروندانی که تصور میکنند هنوز آلوده نشدهاند از بیمارانی که موهایشان ریخته و طاس شدهاند پرهیز میکنند و مرزی میان خود و آنان میکشند.
فیلم «ابر» با شتابی تند و پویایی برجستهای آغاز میشود و لحظه به لحظه مهیجتر به احساسات آدمها، به عشقها و دوستداشتنها و نیز، به دردها و رنجها میپردازد. این فیلم در آستانهی بیستمین سال فاجعهی اتمی در نیروگاه چرنوبیل در سینماها به نمایش گذارده میشود، فیلمی که در صحنهآراییهای دقیق خود هرکس را وادار به اندیشیدن دربارهی این دشمن ناپیدای بشریت میکند.
فاجعه چرنوبیل در ۲۰سال پیش سبب شد تا مخالفان گسترش انرژی هستهای بیش از پیش فعال شوند. چرنوبیل درس عبرتی بود که سیاستمداران را در بسیاری از کشورها وادار به تجدیدنظر دربارهی بهرهبرداری از انرژی هستهای کرد، چنانچه در آلمان به تعطیل شدن چند نیروگاه هستهای انجامید.
خانم Gudrun Pausewang نویسندهی رمان ابر که اکنون ۷۸ سال از زندگیاش میگذرد در گفتگویی که در اكران افتتاحيه اين فيلم انجام داد گفت، این حق جوانان است که دربارهی نیروگاههای هستهای آگاهیهایی بیابند، و من نمیخواهم در این پیوند خاموش بمانم.
فیلم «ابر» نیز، به مانند رمان «ابر» اظهارنظری آشکار و شکایتآمیز دربارهی نیروگاههای هستهایست که حتا در آلمان با همهی پیشرفتها در تکنولوژی و پیشگیری از خطر تنها در یکسال از ۱۱۴ سانحه کوچک در نیروگاهها گزارش شده است.