فریتس اشتونتس، ناخدای لنج
۱۳۸۹ خرداد ۱, شنبهبر روی عرشه هیچ روزی مثل روزهای قبل نیست. اینکه فریتس طلوع خورشید را پشت سکان لنجاش، بر روی تختش روی عرشه یا تختخوابش در خانه تجربه کند، به مدتزمان سفرها بستگی دارد. و البته به اینکه چند نفر خدمه همراه او هستند.
یک چیز اما از ۳۰ سال پیش برای فریتس اشتونتس بیتغییر باقی مانده است: صبحانه او. او عادت صبحانه خود را با خنده اینطور توصیف میکند: «من صبحها جوی صحرایی میخورم- از دوشنبه تا شنبه. فقط یکشنبههاست که یک تخممرغ و یک نانک میخورم.»، به همراه یک یا دو فنجان چای. چند ساعت بعد نوبت قهوه میرسد، آنهم زمانیکه او مجبور است مدتی طولانی روی مبل خود در اتاق هدایت لنجش بنشیند.
فریتس ۶۸ ساله مدتهاست که به سن بازنشستگی رسیده است اما هنوز هم چند روز در هفته، بر روی کشتی و دور از خانه است. او عشق به آب و لنج خود را از رئیس پیشینش به ارث برده است: «بر روی کشتی آزادیهای خودم را دارم» و به همین دلیل است که او از بیش از نیم قرن پیش، پا جای پای پدرش گذاشته است.
اتاق هدایت لنج، کابین خلبان کشتی
سکان فلزی قدیمی هنوز در اتاق هوایت باقی مانده و البته تنها یادگاری از روزگار قدیم است. کاپیتان اشتونتس امروز برای هدایت لنج خود تنها به دو انگشت نیاز دارد. اتاق هدایت شبیه کابین خلبان هواپیما شده است، همه تجهیزات مدرن در آن وجود دارند: رایانه، رادار، بیسیم.
اشتونتس به یاد میآورد: «زمانیکه من شروع به کار کردم همه کارها دستی بود.» در آن زمان هر کسی که میخواست ناخدای لنج شود باید همه چیز را از ابتدا میآموخت: «در آن زمان حتی رئیسها هم هدایتگران قدیمی بودند. امروز اما همه از دانشگاه میآیند و تصور میکنند که همه چیز را بهتر میدانند.»
هدایت لنج، پایش وضعیت هوا و سطح آب رودخانه، نظافت عرشه و محل بار و نظارت بر کار موتور، همه و همه وظایه اشتونتس هستند. البته پیری هم مشکلات خاص خود را دارد. فریتس میگوید: «دیگر نمیتوانم کار بدنی انجام دهم. البته، با وجود خدمه نیازی هم به آن نیست.» اشتونتس به ۴ خدمه خود همچون چشمانش اطمینان دارد.
رقابت بر روی آب
فریتس اشتونتس ناخداییست که لنج مال خودش است. او میگوید خیلی خوب است که کسی خود صاحب لنج باری باشد که البته ریسک مالی زیادی دارد. اینکه فریتس چقدر درآمد دارد، تنها آخر سال مشخص میشود. تعمیرات، هزینهها و تجهیزات مورد نیاز سبب میشوند که او تا آخر سال به بخشی عمدهای از درآمد خود دست نزند، زیرا هیچکس نمیداند چه پیش خواهد آمد.
لنج قدیمی او باید همواره در بهترین وضعیت باشد چون رقابت تنگاتنگی بر روی آب در جریان است. به گفته اشتونتس اما «نه کسی که زیباترین کشتی را دارد بار بیشتری میگیرد و نه کسی که ایمنترین کشتی را دارد. بار در نهایت مال کسیست که پول کمتری میگیرد.» او با حمل شنوماسه و آهنپاره امورات خود را در دوران کمکاری و بحران مالی میگذراند. فریتس اشتونس وجود این از زندگی خود خوشنود است و معتقد است که زندگی بهتر از این نمیتوانسته داشته باشد.
اشتونتس استرس نمیشناسد
با صحبت و شوخی زمان بر روی عرشه زودتر میگذرد. فریتس اشتونتس نسخه سادهای برای مقابله با استرس دارد: «من انسانی معتقد هستم، اتفاقی که قرار است بیافتد، میافتد.» او زمانیکه بار خود را صحیح و سلامت تحویل میدهد، باز هم باید رانندگی کند البته نه با کشتی، بلکه با اتومبیلاش.
عوضکردن وسیله نقلیه برای اشتونتس چندان طول نمیکشد، چون خودروی او هم همواره بر روی عرشه همراهش است. اتومبیل در عرض چند دقیقه با جرثقیل از کشتی منتقل میشود و او راهی خانه. خانه اشتونتس در روستایی کوچک در ایالت راینلاید-فالتس است. آنجا همسر و ۴ نوه فریتس منتظر او هستند. هر ۴ نوه از پسر اشتونتس هستند که او هم همچون پدر بر روی لنج کار میکند. حیوانات خانگی اشتونتس هم منتظر او هستند، حیوانات او هم اهل آب هستند؛ گُلدفیشها و کپورها در استخر کوچک خود منتظر فریتس هستند. او به آنها روز به خیر میگوید و غذا میدهد.
پیش از خواب هنوز یکی از عادتهای روزانه باقی مانده: مطالعه مجله خبری "اشپیگل". بهنظر میرسد که مجله هم انتظار فریتس را میکشد. او عاشق سیاست و اقتصاد است: «من عضو انجمن محلی حزب دمکراتمسیحی هستم. من تلاش میکنم مرتب با سیاستمداران گفتوگو و آنان را نقد کنم. من اجازه نمیدهم مرا سر کار بگذارند.» اشتونتس برنامه روزانه فشردهای دارد: کاری زمانبر، خانواده و فعالیت سیاسی همزمان، وقت چندانی برای او باقی نمیگذارد. البته همیشه برای گفتوگو با همسایهها و دیدن دوستان و کارتبازی زمان هست. فریتس میگوید: «بسیاری از مردم با کسانی دوستی میکنند که نفعی برایشان دارند. اما برای من داشتن دوست به تنهایی و صرفنظر از منفعتهای احتمالی، لذتبخش است.»