فاطمه معتمدآريا / من با محدوديتها مبارزه مىکنم
۱۳۸۳ بهمن ۲۰, سهشنبهبيش از هر کس ديگر با محدوديتها و دشواريهايى که در اين عرصه پيش پاى زنان قرار دارد روبرو بوده باشد.
در سال ۱۳۷۶در پى پخش فيلم ويديويى خانوادگى او که ظاهرا به سرقت رفته بوده براى مدت شش ماه از بازى در سينما و تاتر و تلويزيون منع و حتا چاپ عکس او در مطبوعات و کتابهاى سينماگران ممنوع اعلام مىشود. اين محدوديت با تلاش «کمال تبريزى» کارگردان رفع مىشود.
با اين همه او محدوديتهاى تحميل شده بر زنان را چندان شامل حال خود نمىداند: «براى من اصلا محدوديتى وجود ندارد. چون من قبل از اين که فکر کنم يک زن هستم فکر مىکنم آدمى هستم که دارم کار هنرى مىکنم کار فرهنگى مىکنم و حق و حقوق قانونى خودم را مىخواهم. فکر نمىکنم چون زن هستم يا چون مرد هستم بايستى اين حقوق را بخواهم. من براى خودم يکسرى حقوق به عنوان آدم فرهنگى قائلم و هميشه در هر موقعيتى باشم براى به دست آوردنش تلاش مىکنم.»
آيا اين تلاش هميشه با موفقيت همراه بوده؟ وى در پاسخ ميگويد: «براى من هميشه با موفقيت همراه بوده. چون من يا کارى را انجام نمىدهم يا اگر بهش اعتقاد داشته باشم و از نگاهم درست باشد انجام مىدهم. واگر نتوانم آن را انجام بدهم اصلا طرفش نمىروم.»
اينکه زنان ما طرف کارهايى که به خاطر محدوديتها قادر يا مجاز به انجامش نيستند نمىروند، خودش نوعى محدوديت نيست؟
«نه من اتفاقا هميشه و در همهى دورهى کارىام کارى کردم که با محدوديتها مبارزه کنم. من جزو اولين کسانى بودم که توى سينماى ايران تلاش کردم که اگر فيلم دوبله مىشود حتما صداى هنرپيشه زن روى فيلم باشد و اگر نه، حتما صدا سرصحنه باشد. و براى اين تلاش کردم و در قراردادهام هم اين را نوشتم. و بعد از دو سال اين تصويب شد. من اولين کسى بودم که گفتم هيچوقت روسرىام را جلو نمىکشم، همانجور که در طبيعت جامعهام زندگى مىکنم در فيلمهام هم بازى مىکنم. و اولين کسى بودم که در هيئت مديرهى خانهى سينما بوده و اولين کسى بودم که در هيئت مديرهى انجمن بازيگران بوده و هيچکدامشان را هم بهراحتى به دست نياوردم.»
آيا طبيعى است که انسان براى بهدستآوردن حق شرکت در فعاليتهاى اجتماعى، که از پايهاىترين حقوق شهروندى است، دائم در حال «مبارزه» باشد؟
«فکر مىکنم آدم در هر جامعهاى که بخواهد زندگى کند براى به دست آوردن خواستهاش چه محدود باشد و چه نباشد بايد انرژى مضاعف صرف کند و من اين کار را کردهام.»
به هر تقدير از جمله همين کار و تلاش خستگىناپذير است که، معتمدآريا را به شاخصترين بازيگر زن سالهاى پس از انقلاب بدل کرده و همين جايگاه دليلى شده تا زاون قوکاسيان نويسنده و منتقد سينما (که تا کنون کتابهاى بسيارى دربارهى کارگردانان و فيلمهاى مهم دو دههى گذشته تاليف کرده است) اولين کتاب دربارهى يک بازيگر زن را (به نام «نقش آبى سيمين») به کار و زندگى او اختصاص دهد. معتمدآريا در مورد چگونگى شکلگيرى اين کتاب مىگويد: «انگيزه ى اصلى تدوين اين کتاب، بخشى به خاطر رفاقت با آقاى قوکاسيان بود. من مدتها در دانشگاه اصفهان تدريس مىکردم و ايشان در رفت و آمدهايى که با هم داشتيم به من پيشنهاد کردند که اولين کتاب در مورد يک بازيگر زن را در مورد شما دربياوريم. براى من اول خيلى خيلى جذاب بود. براى اينکه مهمترين ويژگى اين بود که بعد از اين حداقل غلطهايى را که توى مطبوعات و در کتابهاى ديگر در مورد کار خودم و موقعيت خودم مىديدم مىشد اصلاح کرد. و بعد متوجه شدم که چه آدمهاى محترم و دوستداشتنىاى در مورد من چه نظرات خاصى دادهاند. و اين شد انگيزه ى دومى براى ما تا اين کتاب را دربياوريم.
آيا فکر مىکنيد که اين اشتباهات با اين کتاب تصحيح مىشوند؟
«اين کتاب حتما موثر خواهد بود. چون ما استنادمان به آرشيو خيلى خيلى کم و محدود است. و عادت نداريم چيزى را مستند مطرح کنيم. ما بيشتر با شنيدهها و گفتهها و نقل قولها نظرمان را تثبيت مىکنيم. اين کتاب شايد بتواند سندى باشد که آدم بتواند به آن رجوع کند و بگويد اين کار اينجور و در اين سال انجام شده.»
معتمدآريا دربارهى کارهاى جديدش و حضور در بيست و سومين جشنواره فيلم فجر مىگويد: «من دو تا کار دارم، يکى کار آخر بهمن فرمانآرا و يکى کار خانم بنىاعتماد که خيلى ترديد دارم هيچ کدامشان اصلا در جشنواره مطرح بشوند. کار خانم بنىاعتماد «کيلانه» است که احتمال مىدهم در بخش غيرمسابقهاى جشنواره تلاش کنند يک نمايش براى مطبوعات و ميهمانان خارجى داشته باشد و «يه بوس کوچولو» کار آقاى فرمانآرا.»
معتمدآريا، بيش از هر زن بازيگر ديگرى سيمرغ زرين جشنوارهى فيلم فجر را بهدست آورده است. آخرين سيمرغ در سال ۱۳۷۲ براى بازى در فيلم «همسر» نصيب او شد.
بهزاد کشميرىپور، گزارشگر صداى آلمان در تهران