شبهای ادبی استانبول با پنج نویسنده زن دیاسپورا
۱۳۹۸ شهریور ۳۱, یکشنبهاستانبول، شهر آشنای مسافران و مهاجران ایرانی، در روزهای ۲۰ و ۲۱ سپتامبر میزبان دو نشست ادبی برای مخاطبان فارسیزبان بود. پنج زن نویسنده که همگی خارج از ایران زندگی میکنند و قلم میزنند، داستانخوانی کردند و با مدعوین به گپ و گفت نشستند.
این برنامه به کوشش "نشر باران" در سوئد و با پشتیبانی وبسایت "آسو" برگزار شد. دو شب داستانخوانی در دو مکان متفاوت، با حاضران متفاوت و پرسشهای متفاوت... برنامه در سالن اجتماعات مرکز تحقیقات انستیتو سوئد و کتابخانه انستیتو گوته در استانبول برگزار میشد. بیشتر مخاطبان از استانبول و شهرهای اطراف آمده بودند و تعدادی هم از ایران. مخاطبانی کنجکاو، نکتهبین و اهل چالش که لزوما آثار نویسندگان مدعو را نخوانده بودند، اما درباره مضامین ادبیات دیاسپورا، یا سوژههای کانونی این ادبیات از جمله تنانگی، فمینیسم یا گذار از سانسور و خودسانسوری، حرف و نقد و نظر داشتند.
داستانخوانی برای شنونده ایرانی، در داخل یا خارج از کشور سنتی نوپاست و نشست استانبول از پرسش و پاسخهای پس از جلسه که عموما با بحثهای کلی و گاه خارج از موضوع همراه میشود مبرا نبود. مسعود مافان مدیر "نشر باران" و برگزارکننده این دو شب ادبی درباره ویژگی برنامه میگوید: «محیط و مخاطب جدیدی داشتیم که احتمالا نویسندهها را نمیشناختند و کارهایشان را نخوانده بودند و در شبکههای اجتماعی چیزهایی از آنها میدانستند. اما مخاطب اگر اهل ادبیات بود پرسشهای چالش برانگیزی طرح میکرد. اما این یک ضعف بود که آثار نویسندگان را نخوانده بودند و پرسشها مبتنی بر چیزی نبود که در جلسه خوانده میشد.»
این نخستین داستانخوانی نویسندگان ایرانی در استانبول بود. مافان میگوید علت این انتخاب، رقم بالای ایرانیها در ترکیه و رفت و آمد آسان کسانی است که میخواهند از ایران سفر کنند. او تاکید میکند که هدف این بود که بخشی از ایرانیان علاقمند، ادبیات دیاسپورا را دنبال کنند و با نویسندگان تبعیدی از نزدیک آشنا شوند.
برای هر یک از دو شب ادبی، بیش از ۵۰ علاقمند ثبتنام کرده بودند و البته ظرفیت سالنها بیش از این نبود. مدیر نشر باران میگوید: «این جزء اولین حرکتهاست. در اروپا هم افراد کمی در آغاز این تجربهها میآیند و به مرور زیاد میشوند. به نظرم ارزش دارد که به این منظور در ترکیه تلاش کنیم.»
ناهید کشاورز، نویسنده ساکن کلن آلمان، این دو شب را گفتوگویی بین ادبیات تبعید و ادبیات داخل ایران مینامد و میگوید: «برای من تجربه خوبی بود. رابطهای بود با شنوندگانی که جای دیگر تجربه نمیکنم و برای اولین بار احساس کردم با مخاطب ایرانی صحبت میکنم. خوشحالم که شرکت کردم و امیدوارم ادامه پیدا کند، چون بحثها و حرفها متفاوت بود با آنچه در اروپا تجربه میکنم. شنوندهها خیلی جوان بودند. از ایران آمده بودند و نظراتی میدادند که برای من آموزنده و تازه بود.»
فهیمه فرسایی، نویسنده ساکن شهر کلن که به زبان آلمانی مینویسد، تجربه اخیر را مفید و آموزنده میخواند؛ تجربهای که موجب تبادل نظر با مخاطب جدید و جوان میشود و مایه آشنایی با دیگر نویسندگان برون مرز. او میگوید تا کنون برای مخاطب ایرانی داستانخوانی نکرده بود که پی ببرد آنها در مقایسه با مخاطبان آلمانی انتقادیترند: «البته موضع انتقادی حاضران به مثلا موضوع تنانگی و نگاه فمینستی، به مضمون داستانهایی که خوانده شد ربط نداشت. نثر فرم، اصول زیباییشناسانه یا شخصیت پردازی در نوشتهها مورد بررسی قرار نگرفتند بلکه سوالها عمومی بودند... به طور کلی بحث ادبی در میگرفت که آیا مثلا تنانگی خوب است یا چقدر با واقعیت جامعه ایران همخوانی دارد. برای من این جلسهها جالب و آموزنده بودند. اولا با نویسندگانی مثل بیتا ملکوتی آشنا شدم که نویسنده دهه شصت است و چند سال بیشتر نیست به خارج از کشور آمده است. بیوگرافی نویسندهها برایم جالب بود، مثل خانم صوفیه که کرد است و نظرات دیگری داشت. چیزی که برای من مهم بود این که اینها در گفتوگوها از وضعیت و شرایط نشر و حضور نویسندگان غیر بومی در نروژ، سوئد و ... صحبت میکردند و این اطلاع رسانی برایم مفید بود.»
ناهید کشاورز میگوید: «من در شبکههای اجتماعی با مخاطب داخل کشور ارتباط دارم اما این ارتباط رو در رو نیست. در این نشستها میبینی کسی آمده که تو را نمیشناسد و در رودربایستی نیامده، زحمت کشیده، هزینه تقبل کرده و علاقمند بوده است. این دیدارها میتواند کمک کند به درک زندگی و دنیای درونی طرفین و تبادل بهتر. ترکیه جای مناسبی برای تبادل میان ادبیات تبعید و مهاجرت و ادبیات داخل ایران است.»
آیا داستانخوانی پنج نویسنده زن، انتظار خاصی در مخاطب ایجاد کرده بود؟ جواب مدیر انتشارات باران منفی است. او میگوید: «مخاطب آمده بود با پنج نویسنده ایرانی روبرو شود و برخوردها هم بر همین مبنا بود. طبعا در باره این که زبان ادبیات زنان چه تفاوتهایی دارد صحبت شد.»
از جمله نقدهای قابل درنگ شرکتکنندگان، نگاه و تلقی به روز نشده نویسندگان دیاسپورا از داخل کشور بود؛ این که اکثر آنها در دهه شصت از ایران خارج شدهاند و تجربهها و ذخایر ذهنیشان برای زنانه نویسی یا حوزههای مربوط به سکس به روزگاری سپری شده مربوط است. مدیر نشر باران میگوید: «تعدادی از مخاطبان میگفتند اینها که شما مینویسید مال گذشته است و نسل امروز زن و دختر ایرانی این تابوها را پشت سر گذاشته است. میگفتند هر چند ادبیات رسمی و سانسور هست اما در شبکههای اجتماعی میتوان این زبان باز و تابوشکنیها را مشاهده کرد.»
بیتا ملکوتی، نویسنده ساکن پراگ در پاسخ به این نقدها، اشاره کرد که نویسنده چیزی را مینویسد که به زیست و تجربه خودش مربوط است. چیزی مربوط به یک دوره تاریخی را مینویسد که ثبت شود. کسانی که بعدا مینویسند طور دیگری خواهند نوشت.
قرار بود هفت نویسنده در شبهای ادبی استانبول داستانخوانی داشته باشند، اما دو تن از مدعوین به دلیل مشکلات شخصی نتوانستند در برنامه حضور یابند. مسعود مافان که در تلاشی تحسین برانگیز، با تهیه آفیشی تازه، دو داستانخوانی و میزگرد را در دو محل مختلف برگزار کرد، در صدد است نشست ادبی دیگری در این شهر با شرکت منیرو روانیپور و شهرنوش پارسیپور ترتیب دهد. او میگوید نویسندگان زن در خارج از کشور بسیار فعالند، از نظر کمی رشد زیادی کردهاند و در بسیاری عرصهها تابوشکنیهایی دارند که برای مخاطب بسیار جذاب و یا چالشبرانگیز است: «ما حتما برای نشستهای بعدی تلاش خواهیم کرد.»
...........................................
نویسندگان حاضر در شبهای ادبی استانبول:
فهیمه فرسایی، نویسنده شش رمان به زبان آلمانی از جمله "از مردها حذر کن پسرم"، "میهن شیشهای"، "شبهای شرقی-غربی نسرین"
رباب محب، نویسنده، شاعر و مترجم ساکن سوئد، نویسنده کتابهای "با دستهای پر به خانه بر میگردیم"، شاعر کتاب "من کاراملی هستم در دهان مرگ"
عاصمه (عصمت) صوفیه، نویسنده، مترجم ومحقق ساکن نروژ - متولد کردستان، نویسنده کتاب "فرشتگان یک لنگه پا" به زبان فارسی و انگلیسی.
بیتا ملکوتی، منتقد تئاتر، شاعر و نویسنده ساکن پراگ، نویسنده مجموعه داستان "تابوت خالی"، مجموعه شعر "مسیح و زمزمههای دختر شاهنامه"
ناهید فلاحی (کشاورز) نویسنده، روان درمانگر و مسئول مرکز پناهندگان شهر کلن، نویسنده مجموعه داستان "کافه پناهندهها"