سیاهپوستان آمریکا از بردگی تا ریاستجمهوری
۱۳۸۷ آبان ۱۵, چهارشنبهروز بیست و هشتم اوت سال ۱۹۶۳ میلادی، بیش از ۲۰۰ هزار آمریکائی، از نژادهای گوناگون، در برابر بنای یادبود ابراهام لینکلن در واشنگتن گردهم آمدند. هدف آنها، اعتراض به تبعیضنژادی و تحقیر همواره سیاهپوستان بود. مارتین لوترکینگ، رهبر فرهمند رنگینپوستان، در این همایش گفت: «رویای من این است که چهار فرزند خردسالم، روزی در کشوری زندگی کنند که درباره آنها نه برپایه رنگ پوستشان، بلکه بربنیاد شخصیتشان داروی شود».
مارتین لوترکینگ پنج سال بعد به قتل رسید، اما دیری نپائید که کنگره آمریکا با تصویب یک قانون، تبعیضنژادی را، در عرصههای سیاسی، حقوقی و اجتماعی ممنوع اعلام کرد.
تاریخ رنج و خون
سیاهپوستان، امروز نزدیک به ۱۴ درصد جمعیت ۳۰۰ میلیون نفری ایالات متحده آمریکا را تشکیل میدهند. ۵۰۰ هزار تن از نیاکان آنها، در فاصله سالهای ۱۶۱۹ تا ۱۸۰۸ میلادی، برخلاف خواست خود، به عنوان برده از آفریقا به آمریکای شمالی انتقال یافتند.
در سال ۱۸۰۸ میلادی، ورود برده به آمریکا ممنوع شد. اما بردهداری در ایالات جنوبی همچنان ادامه یافت. این تضاد، سرانجام در آوریل ۱۸۶۱ به جنگهای داخلی آمریکا انجامید و ایالتهای آزاد شمالی را در برابر ایالتهای بردهدار جنوبی قرار داد. روز اول ژانویه سال ۱۸۶۳ در میانه جنگ، ابراهام لینکلن همه بردگان ایالات جنوبی را آزاد اعلام کرد. دو سال بعد، با امضای سیزدهمین متمم قانون اساسی، برده درای در سراسر ایالات متحده آمریکا به لحاظ رسمی پایان یافت.
پایان بردهداری، ادامه تبعیض نژادی
اما پایان بردهداری، با پایان تبعیض نژادی همراه نبود. رنگینپوستان، همچنان از طریق جدائی نژادی و آموزش بدتر مورد تبعیض قرار میگرفتند. گروههای بزرگی از سیاهان، در آرزوی شانسی بهتر، از مناطق کشاورزی جنوب به ایالتهای شمالی مهاجرت کردند و آمریکا را با پدیده "مهاجرت داخلی" روبرو ساختند. اما در شمال نیز، اغلب سیاهان فرصت اشتغال نمییافتند و مجبور بودند همچنان در محلاتی شبیه گتو، جدا از سفید پوستان، در شرایطی همچنان نابرابر و سخت زندگی کنند.
در سالهای پایان دهه ۵۰ و آغاز دهه ۶۰ میلادی، آفروآمریکائیها، تحت رهبری دکتر مارتین لوترکینگ، مبارزات خود را برای پایان دادن به تبعیض نژادی و کسب برابری حقوقی گسترش دادند. وجه غالب این مبارزات، نافرمانی مدنی به دور از خشونت بود. با این همه، قتل مالکولم ایکس و مارتین لوترکینگ در آغازه نیمه دوم قرن بیستم و قیام سیاه پوستان لسآنجلس در سال ۱۹۹۲، که ۵۰ قربانی برجای نهاد، تجربههای دردناکی بود که سیاهپوستان مجبور به تحمل آن شدند.
رشد طبقاتی سیاهپوستان
در دهههای اخیر، سیاهپوستان، سرانجام توانستند موقعیت اجتماعی خود را بهبود بخشند و بخش قابل توجهی از آنان به طبقه متوسط پیوستند. در سال ۲۰۰۲ نزدیک به ۵۱ درصد سیاهان موفق به اشغال پستهائی در سطوح مدیریت و کارمندی شدند که تا پیش از آن خاص سفیدپوستان بود. در سال ۲۰۰۳ تعداد فارغالتحصیلان دبیرستانی سیاهپوستی که وارد کالج یا دانشگاه شدند، به بیش از ۵۸ درصد رسید که ۲۳ درصد بیش از سال ۱۹۸۲ بود. در همین سال، تعداد دانشجویان سفید پوست دانشگاهها و کالجهای ایالات متحده آمریکا تنها ۸ درصد بیش از سیاهپوستان بود.
تا پیش از راه یافتن باراک اوباما به کاخ سفید واشنگتن، تنها سه سیاهپوست توانستند در عرصه سیاست آمریکا یک مقام عالی را به خود اختصاص دهند. در سال ۱۹۷۲ "شرلی چزوم" به عنوان نخستین سیاهپوست به کنگره راه یافت. در سال ۱۹۸۹ کالین پاول ابتدا به ریاست ستاد ارتش و سپس به وزارت امورخارجه منصوب شد و در سال ۲۰۰۵ کاندولیزا رایس به عنوان نخستین زن سیاه پوست، اداره سیاست خارجی آمریکا را به دست گرفت.
بلافاصله پس از اعلام نتایج انتخابات روز چهارم نوامبر امسال، یک سیاهپوست در برابر دوربین تلویزیون شوق زده گفت: « حالا میتونم بگم که آمریکا وطن منه».
جواد طالعی