سه نسل روزنامهنگار مهاجر در آلمان؛ فراموشی یک نسل و انفعال نسلی دیگر
۱۳۹۲ اسفند ۱۶, جمعهدر عمر ۳۵ ساله جمهوری اسلامی سه نسل از روزنامهنگاران ایرانی مجبور به ترک زادگاه خود شدند. روزنامهنگارانی که مهاجرت را به جای زندان، شکنجه و تحدید آزادیهایشان انتخاب کردند. بعد از انقلاب ۵۷ و با شروع دههی شصت٬ تشدید فشار بر روزنامهها و روزنامهنگاران سبب شد که نسل اول روزنامهنگاران مهاجر، کشور را ترک کنند.
نسل دوم مهاجران در دورهی اصلاحات و پس از بسته شدن پی در پی روزنامهها و سپس محکومیتهای چندین ساله٬ زندگی خود را به کشوری دیگر منتقل کردند. سرکوبهای پس از انتخابات بحث برانگیز ۱۳۸۸ نیز آخرین نسل روزنامهنگاران مهاجر را آفرید.
بر اساس اعلام سازمان گزارشگران بدون مرز٬ به طور متوسط هر شش ماه صد روزنامهنگار از کشورشان مهاجرت میکنند. یکی از مهمترین دلایل مهاجرت روزنامهنگاران محدود ساختن "امنیت شغلی" توسط حکومتها است. پس از ناآرامیهای سال ۱۳۸۸ تعداد بسیاری از روزنامهنگاران٬ ایران را ترک کردند. یکی از کشورهای مقصد بعد از هجرت٬ آلمان بود که سهمیهای را برای پذیرش روزنامهنگاران ایرانی در نظر گرفت.
روزنامهنگاران به دور از جامعه
معضلاتی که آخرین نسل روزنامهنگاران در آلمان با آن مواجهاند٬ "مشکلات مالی" و "عدم ارتباط با جامعه" عنوان میشود.
کاوه قریشی٬ روزنامهنگار ساکن آلمان در مورد وضعیت نسل سوم روزنامهنگاران مهاجر پس از استقرار در آلمان به دویچهوله میگوید: «روزنامهنگارانی که به عنوان پناهنده وارد آلمان میشوند دو دستهاند. تعدادی از آنها قید حرفهی خود را زده و وارد جامعه میشوند. گروه دوم اما ارتباط خود را با جامعهی نخست٬ از طریق ابزارهای ارتباط جمعی و شبکههای اجتماعی حفظ میکنند و در رسانههای مختلف به کارشان ادامه میدهند. حفظ ارتباط با جامعهی نخست و کار مداوم روزانه به زبان فارسی٬ مانع از آن میشود که گروه دوم وارد جامعهی آلمان شوند».
نگین بهکام٬ دیگر روزنامهنگاری که جلای وطن کرده٬ در گفتوگو با دویچهوله از روند پناهندگی روزنامهنگاران به آلمان خبر میدهد: «هویت روزنامهنگاری در آلمان برای نسل جدید مهاجران در تسریع اجرای پذیرش پناهندگی آنها تاثیر داشت، اما بعد از آن٬ کارهای اداری و امکانات ارائه شده به روزنامهنگاران مانند دیگر پناهندگان است. به همین دلیل روزنامهنگاری برای عدهای به وسیلهای تبدیل شد که بتوانند پناهندگی بگیرند. اوایل میترسیدم که بگویم روزنامهنگار هستم٬ اینجا همه خود را با این هویت معرفی میکردند».
تغییر «موقعیت اجتماعی» و «عدم ارتباط با رسانههای آلمانی» از دیگر مشکلاتیست که این روزنامهنگاران ساکن آلمان ذکر میکنند. اگرچه آنها معتقدند که امکانات آموزش زبان آلمانی در این کشور به شکل رایگان یا ارزانقیمت وجود دارد، اما پروسههای اداری و تعداد بالای متقاضیان از عواملیست که روند یادگیری زبان کشور میزبان را با مانع روبهرو کرده است.
بهکام معتقد است که روزنامهنگار در کشور خود دارای موقعیت اجتماعی راضی کنندهای است؛ اما بعد از مهاجرت «ناگهان آن موقعیت را از دست میدهد و به نقطهی صفر پرتاب میشود». به گفتهی بهکام، این یکی از «دردناکترین» مسایلیست که ممکن است روزنامهنگار را از ادامهی حرفهی خود برحذر دارد.
این روزنامهنگار اضافه میکند که کار در خانه٬ عوارض بسیاری دارد: «حتی اگر به عنوان روزنامهنگار با ۵۰ رسانه فارسی زبان همکاری کنی٬ از صبح تا شب در آپارتمان ۳۰ متری خود نشستهای. خود را منزوی کردهای و با زندگی یک جامعه سایه٬ از جامعهی آلمان به دور افتادهای».
بهکام بر این باور است که اگرچه ممکن است این نوع کار روزنامهنگاری مشکلات مالی را برطرف و خلاءهای ناشی از مهاجرت را جبران کند، اما در نهایت روزنامهنگار نمیتواند کار میدانی انجام دهد: «هرچقدر هم در رسانههای فارسی و در جمع روزنامهنگاران موقعیت خوبی به دست آوری، اما در جامعهای که در آن زندگی میکنی٬ موقعیتی نداری و از آن قطع شدهای».
نسل اول روزنامهنگاران مهاجر اما از امکانی مثل رسانههای فارسیزبان که روزنامهنگاران مهاجر در سالهای اخیر از آن بهره بردند٬ دور بوده است. بههمین دلیل اکثریت قریب به اتفاق روزنامهنگارانی که در سالهای نخست انقلاب به آلمان مهاجرت کردند، حرفهی اصلی خود را کنار گذاشتند و به مشاغل دیگری روی آوردند.
تامین معاش و دوری از روزنامهنگاری
جواد طالعی٬ روزنامهنگار ساکن آلمان در سال ۱۹۸۵ میلادی به این کشور آمد. او از مشکلاتی میگوید که نسل اول روزنامهنگاران مهاجر با آن مواجه شدند: «در آن زمان رسانه مستقلی که به احزاب و گروههای سیاسی وابسته نباشد٬ وجود نداشت. "کیهان" و "نیمروز" تنها نشریههایی بودند که در لندن منتشر میشدند و تعدادی نشریه متعلق به گروهها و سازمانهای سیاسی وجود داشت. برای من و همنسلانم به عنوان روزنامهنگار حرفهای امکان ادامهی روزنامهنگاری مستقل وجود نداشت. تعداد روزنامهنگاران مهاجری که حرفهی خود را ادامه داده و موفق شدند٬ بسیار نادر است. به عنوان نمونه٬ دبیر یکی از بزرگترین سرویسهای تحریریه کیهان پس از مهاجرت به آلمان تا رسیدن به سن بازنشستگی٬ ۲۵ سال صاحب یک گلفروشی بود».
«تامین معاش» یکی از بزرگترین مشکلات نسلهای پیشین است که طالعی به آن اشاره میکند. او معتقد است که چون تامین معاش از طریق روزنامهنگاری در بیشتر موارد غیرممکن بود، روزنامهنگاران تبعیدی و مهاجر مجبور میشدند به حرفههای دیگری روی آورند. آنها از حرفهی خود و جامعه ایرانیان دور و به جامعهی میزبان٬ نزدیک شدند.
طالعی پس از ۵ سال زندگی در آلمان به عنوان دستیار مشاور وزیر امور اجتماعی ایالت زارلند آلمان مشغول به کار شد. بیشتر پژوهشهای طالعی در این سمت٬ دربارهی "بازار کار در آلمان" و "کمپهای پناهندگی" بود که به وزارت خدمات اجتماعی تحویل داده میشد. او در خصوص فراگیری زبان از طریق حضور در جامعه میگوید: « بسیاری از دوستان و همکارانی که پس از انتخابات ۸۸ از ایران آمدند به این دلیل که تا حدودی انگلیسی بلدند٬ نسبت به فراگیری زبان آلمانی احساس نیاز نمیکنند. بیشتر وقت آنها در ارتباط با فضاهای فارسی میگذرد. ادامهی این روند در عین حال٬ خطر ضعیفتر شدن زبان انگلیسی را نیز به همراه دارد».
طالعی همچنین از «انهدام» نسل روزنامهنگاران پیشین صحبت میکند: «تفاوت اصلی بین مهاجران قبل از سال ۸۸ با روزنامهنگارانی که پس از آن تاریخ مهاجرت کردند را میتوان در بازار کار دانست. نسل بعد از ۸۸ بازار کار داشت. بسیاری از همکاران در سایتهای مختلفی مشغول به کار هستند که از نظر کیفی نیز بد نیستند و البته مشکل بزرگ ویراستاری دارند. نسل من اینجا منهدم شد. در آن زمان ما معتقد بودیم که باید استقلال خود را حفظ کنیم و اگر نشریهای به راه میاندازیم مثل ایران، آن را تنها از طریق درآمد آگهی و فروش اداره کنیم. غرب نیز تصمیم نگرفته بود که با پشتیبانی از رسانهها جامعهی مدنی را در ایران تقویت کند. ما در خارج از کشور مجبور میشدیم خودمان کارآفرین باشیم».
طالعی با اشاره به این نکته که در حال حاضر بودجه بسیاری از رسانههای نوشتاری و دیداری و شنیداری و همچنین تارنماهای فارسی زبان از سوی دولتها و بنیادها تامین میشود، میگوید که به شدت نگران آینده شغلی انبوه روزنامهنگارانی است که در این رسانهها کار میکنند. زیرا در صورت تهکشیدن بودجههای تامین شده و یا تصمیم دولتها و بنیادها برای قطع این بودجهها نسل جدید روزنامهنگاران مهاجر با بیکاری گسترده مواجه میشوند.
او میگوید: «رسانهها برای تضمین آینده خود و همکارانشان باید راهی بیاندیشند که سهم بودجه دولتی و پروژهای را کمتر کرده و سهم مشارکت مالی مخاطبان را بیشتر کنند. بسیاری از رسانههایی که در سالهای اخیر راه افتادهاند، به شکرانه حضور برخی روزنامهنگاران پرسابقه و حرفهای، امروز جایگاه شایستهای پیدا کردهاند. آنها باید بتوانند مثل نشریات آنلاین غرب برای ورود کاربران یا کپیبرداری از مقالات مهم خود رقم ناچیزی از کاربر دریافت کنند. در غیر این صورت در آینده با مشکل بیکاری عجیبی روبهرو خواهیم بود. روزنامهنگاری که با جامعهی میزبان ارتباط برقرار نکرده و بعد از خروج از ایران با کار در یک رسانه فارسیزبان کسب درآمد میکند، در صورت قطع این بودجه نمیتواند به کار دیگری مشغول شود. چه بسا در این صورت با موج بازگشت روزنامهنگاران سرخورده به ایران روبهرو شویم».
مرکزیت یافتن حقوق قربانی
رضا معینی٬ مسوول بخش ایران٬ افغانستان و تاجیکستان سازمان گزارشگران بدون مرز ضمن اشاره به حدود ۵۰ روزنامهنگار و وبنگاری که پس از تحولات سال ۸۸ در آلمان پذیرفته شدند، تاکید میکند که به دلیل عدم نگهداری پروندهها پس از رسیدگی٬ آمار دقیقی از روزنامهنگاران مهاجر در دست نیست.
به گفتهی معینی٬ کشورهای دموکراتیک همواره امکان پذیرش روزنامهنگاران مهاجر را دارند: «روند پذیرش مهاجران در کشورهای دموکراتیک بستگی به شدت و حدت اوضاع در کشور مبدا دارد. به طور مثال امروز هم آلمان پذیرش دارد؛ اما بیشترین توجه به کشورهای سوریه٬ اتیوپی یا سومالی است».
از روزنامهنگاران مهاجر نسلهای پیشین نیز آماری وجود ندارد. به گفتهی معینی بیشتر آنها از طریق قاچاقچیها از کشور خودشان خارج و در کشورهای دیگر مستقر شدهاند: «هیچکدام از پناهندگان پیشین از امکاناتی که پس از تحولات ۸۸ به وجود آمد٬ بهرهمند نشدند. نمیتوان در آن دوره دو قطبی بودن جهان و جنگ سرد را نادیده گرفت. بسیاری از مهاجران از طریق کشورهای شرقی٬ با کمک قاچاقچیان حرفهای به آلمان میرفتند».
معینی ضمن اشاره به پیشرفت جهان در این سالها عنوان میکند که امروز انجیاوها میتوانند تاثیرات بیشتری بر دولتها داشته باشند: «اگر نخواهیم فقط نیمهی خالی لیوان را ببینیم، باید بگوییم که مرکزیت یافتن نقش و حقوق قربانی و همیاری به او در پیشرفت جهان نقش داشته و به قوانین بینالمللی قوت بخشیده است. به همین جهت انجمنها و انجیاوها میتوانند تاثیرگذار باشند».
۳۵سال پس از انقلاب ایران و با مهاجرت سه نسل از روزنامهنگاران، ایران هنوز هم بر اساس آمار سازمان گزارشگران بدون مرز یکی از ۵ زندان بزرگ روزنامهنگاران در جهان شناخته میشود. در آخرین ردهبندی جهانی آزادی مطبوعات که توسط این سازمان انجام شد، ایران به لحاظ "آزادی اطلاعرسانی" در بین ۱۸۰ کشور جهان، رتبه ۱۷۳ را دارد. این رتبه نسبت به سال پیش هیچ تغییری نداشته است.