سراینده پارسی سره
۱۳۹۹ مرداد ۱۷, جمعهغلامعلی رعدی آذرخشی در سال ۱۲۸۸ در تبریز زاده شد.
پدرش پیشکار مالیاتی دولت بود.
۹ ساله بود که مادرش درگذشت و او این اندوه دیرپا و بیمهری پدر و نامادری را در سرودههایش بازتاب داد.
«پدرم بیاستعدادی در ریاضیات و خط ناپختهام را تحقیر میکرد. میگفت: "چراغ خانواده ما را کور کردی"».
۱۸ ساله بود که در مدرسه حقوق و علوم سیاسی آموزش عالی را آغاز کرد و همزمان با علیاکبر دهخدا در گردآوری "امثال و حکم" همکاری داشت.
۲۷ ساله بود که پس از تدریس در مدرسههای تهران و تبریز و کار در وزارت فرهنگ به پاریس رفت و در دانشگاه بنام سوربن حقوق و ادبیات خواند و این رشتهها را در ژنو با نوشتن پایاننامه دکتری با عنوان "پژوهش در آموزش عالی در زمینه حقوق عمومی تطبیقی" به پایان رساند.
۳۲ ساله بود که به ایران بازگشت و سرپرست دبیرخانه فرهنگستان زبان شد.
۳۷ ساله بود که کارش را به عنوان رایزن فرهنگی و نماینده ایران در یونسکو آغاز کرد و این کار را ۱۷ سال ادامه داد و در همان زمان از جمله کتاب "تاریخچه تحول دانشگاهها در ایران" را به زبان انگلیسی انتشار داد.
او جز فرانسه و انگلیسی به زبانهای عربی و ترکی آذری و استانبولی مسلط بود گرچه در کارهای ادبی از زبان ترکی دوری میورزید.
۵۴ ساله بود که سناتور انتخابی و استاد و رئیس دانشکده ادبیات در دانشگاه ملی و تهران شد و افزون بر این طی ۷۰ سال در چندین رسانه، مقالههای ادبی و اجتماعی مینوشت و سرودههایش را به چاپ میرساند.
از ۱۵ سالگی شعر میگفت و اگرچه برای سرودههایش از درونمایههای روز بهره میگرفت به سبک کهن وفادار ماند.
ماندگارترین سروده او که سالها زبانزد علاقهمندان شعر و ادب بود و به کتابهای درسی هم راه یافت، منظومه نگاه است که در ۲۶ سالگی سروده. او این چکامه را به "برادر بیزبان" خود پیشکش کرده و چنان روان و رسا سروده که خواننده به خودی خود نمیفهمد که او آگاهانه شعر را به فارسی سره گفته و تنها یک واژه عربی در آن گنجانده است:
"البته ۴۱ بیت اول تغزلی است که در آن شاعر از نگاه معشوقهاش سخن میگوید".
من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان
که مر آن راز توان دیدن و گفتن نتوان
یک جهان راز درآمیخته داری به نگاه
در دو چشم تو فروخفته مگر راز جهان
من بر آنم که یکی روز رسد در گیتی
که پراکنده شود کاخ سخن را بنیان
غلامعلی رعدی آذرخشی در ۸۹ سالگی در تهران درگذشت.