رواداری در موسیقی: نقدی بر کنسرت گروه مستان با ارکستر لولندز
۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۲, دوشنبهگروه مستان به همراه ارکستر سمفونیک لولندز (Lowlands) تور اروپایی خود برای ارائه "اوپرت عشق و عقل و آدمی" را با اجرایی در روز جمعه (۲۹ آوریل / ۹ اردیبهشت) از شهر دوسلدورف آغاز کرد. این اثر را پرواز همای، خوانندهی گروه، ساخته و خود نیز در نقش اول اجرا کرده است.
داستان این مجموعهی ۱۷ قطعهای، از تولد کودکی آغاز میشود که گویی برای به دنبال عشق دویدن و عشق ورزیدن زاده شده است. او به ناز معشوق و هشدار عقل توجهی ندارد و آماده است که فدای عشق و معشوق شود. قطعهی پایانی اثر گویای همین است: «من پیام آوردهام ... ای مردمان عاشق شوید!»
بشنوید: گفتوگو با پرواز همای درباره اوپرت "عشق و عقل و آدمی"
پیش از هرچیز، باید توجه داشت که سازماندهی یک کنسرت با ارکستر سمفونیک ۵۰ نفره، کار بسیار دشوار و توانفرسایی است که به خودی خود هرکس را به قدردانی از تهیهکنندگان آن وامیدارد، به ویژه که نوازندگان گروه مستان و ارکستر سمفونیک و خوانندگان این کنسرت هرکدام در شهر و کشوری جدا زندگی میکنند و ترتیب تمرین اولیه هم برای آنها به سادگی امکانپذیر نبوده است.
از انتظار بالا تا رواداری
علیرغم نیت پاک و تلاش بسیار سازندهی پردازنده، تهیهکننده و اجراکنندگان این اثر باید اذعان داشت که تبلیغ چندماهه، گیرایی تالار و ارکستر باشکوه برای انجام کنسرت و هزار میهمان علاقهمند، انتظارها را بسیار بالا میبرند. اما به نظر میرسد، در ساخت و پرداخت و تهیه و اجرای این کنسرت، همه چیز و همه کس دست رواداری و مدارا به دست هم دادهاند.
نخست اینکه واژه ی "اوپرت" ((Operette در مقابل "اپرا" ساخته و پرداخته شده و به اثری گفته میشود که رویکردی شوخیآمیز و خودمانی به موضوعهای مطرحشده در چنین آثاری دارد. اوپرت را میشود نیای موزیکالهای تئاتری کنونی دانست. در اینجا اما ما با "عشق، عقل و آدمی" و رویکردی عرفانی با این پدیدهها روبرو هستیم، پس واژهها نیز در اینجا دست سازش و مدارا دادهاند.
دوم اینکه برنامه با نیم ساعت تأخیر آغاز شد، ولی شکوهی چندانی از تأخیر به گوش نمیرسید؛ گویی میزبان و میهمان هر دو به این دیرکردها عادت کردهاند و ارکستر سمفونیک هم با ما دست مدارا داده است.
سوم اینکه اعلامکننده برنامه، به جای اعلام برنامه چند بار به خاطر نبود بروشور و کسی که به آلمانی سخنی با حضار بگوید، پوزش خواست و همچنین از وجود مشکلات بسیار و سختیهای ترتیب تمرین و ... سخن گفت.
در طول کنسرت، گوینده و پرواز همای نیز سه بار از حضار عذر خواستند که کاش به جای آن، شفاهی از روند برنامه و سازنده و نوازنده چیزی میگفتند. هنگامی که اوپرت به پایان رسید، کمتر کسی از حضار میدانست که آیا برنامه کاملاً تمام شده یا فعلاً تنفس است و ارکستر باز به صحنه خواهد آمد.
تضادها
چهارم اینکه بیش از هر چیز در اجرای این اثر تضاد نمود میکرد: تضاد سازهای مضرابی، زهی و بادی نرم و آرام ایرانی مانند سنتور، کمانچه و نی، با سازهای بادی و کوبهای پرخروش و بیپروای اروپایی مانند هورنها و تیمپانی؛ تضاد آوای تراشخورده و نرم سوپران دریا دادور و صدای بم درخودفرورفتهی سلیمان واثقی، یا همان خوانندهی بم اوپرای ایران که بعدها به سلی مشهور شد، با آواز پرخروش بلند بیلرزش و مداحوار پرواز همای؛ تضاد مضمون عشق درونگرای شرقی با اجرای تعزیهوار برونگرای پرطمطراق و حضور شدید سازهای شیپوری؛ تضاد ترانهها و سرودههای ساده و روان گیلکی، لری و ترانهی "باران" از گلچین گیلانی با شعرهای شعارگونهی عرفانی همای. اینجا هم گویی همه دست رواداری به هم میدهند. به محض اینکه خواننده از ریتم یا نت خارج میشد، ارکستر با اشاره و بلندنوازی به نجات او میآمد. از سوی دیگر خوانندهی سنتیخوان ما تلاش میکرد به اجرای اروپایی آوازها اندکی نزدیک شود.
تضاد در یک مورد ویژه به تنوع و غنای اثر کمک بسیار کرده است: در حالی که به هنگام خواندن دریا دادور در نقش مادر و معشوق، ارکستر بیشتر نرم و آرام همراهی میکند، در موقع اجرای همای در نقش عاشق و سلی در نقش عقل، پرشور و پرحرارت مینوازد. ناگفته نماند که این تضاد میان همای و دریا دادور در حرکتهای نمایشیشان بسیار نمون میکند.
رواداران اصلی اما شنوندگان و بینندگان این کنسرت بودند: هیچکدام از کاستیهای گفته و ناگفته سبب نشد که حضار در تشویق مجریان، به ویژه پرواز همای، سردی از خود نشان دهند. کفزدنهای پرشور پیاپی حضار را میتوان نمایانگر علاقهی شدید و قدردانی آنها نسبت به برنامه و برنامهگذار دانست.
آنها حتا کلام گاه ناروشن همای را با تشویق هرچه بیشتر پاسخ میدادند. برای نمونه او در قطعهی پایانی بخش دوم برنامه میخواند:
«من که میمیرم، چرا با عشق و با ایمان نمیرم
تا برای سرزمینم، میهنم، ایران نمیرم".
شاید تشویق بیدریغ همین شنوندگان و بینندگان روادار، بهترین انگیزه برای پرواز همای در ساخت و پرداخت کارهای بهتر و بزرگتر باشد.
اسکندر آبادی
تحریریه: کیواندخت قهاری