1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

داگمار تسیلیگ، پزشک اورژانس

PB/SB۱۳۸۹ خرداد ۱, شنبه

داگمار تسلینگ تحصیلات خود را در رشته پزشکی به پایان رسانده و سال‌ها در اتاق عمل کار کرده است. او اکنون سال‌هاست که در مرکز امدادونجات شهر روستوک کار می‌کند. او با وجود این‌که فرزندی ندارد، در زندگی احساس تنهایی نمی‌کند.

https://p.dw.com/p/LGFR

داگمار تسیلیگ پیش از این‌که صبح‌ها از خانه خارج شود، صبحانه را آماده می‌کند، البته برای جوجه‌تیغی‌هایش. او ۱۸ جوجه‌تیغی دارد كه آنها را در زیرزمین خانه‌اش نگهداری می‌کند. جوجه‌تیغی‌های او که اگر جایی نداشتند، در زمستان می‌مردند.

داگمار به آنها غذای گربه می‌دهد و بعد هم سر کار می‌رود. شیفت اول مرکز امدادونجات صلیب سرخ آلمان در شهر "روستوک" ساعت ۷ صبح آغاز می‌شود. او زمانی‌که در شیفت‌های بعدی کار می‌کند، روزش را کمی آرام‌تر آغاز می‌کند.

داگمار تسیلیگ به ندرت به سینما می‌رود، اگر برود هم ترجیحا فیلم‌هایی با موضوع حیوانات می‌بیند. علاقه او به حیوانات از دوران کودکی‌اش سرچشمه می‌گیرد. پدرش جنگلبان بوده و آنان در ساختمان یک صومعه قدیمی در نزدیکی یک روستا زندگی می‌کردند:«من عاشق بازی در جنگل بودم و علاقه‌ای به اسباب‌بازی نداشتم، اما از طبیعت خیلی لذت می‌بردم.» امروز هم تمام سرگرمی‌های داگمار در طبیعت انجام می‌شوند: قایق بادبانی، قواصی، مسافرت یا همکاری افتخاری با انجمن نجات حادثه‌دیدگان دریایی آلمان در دریای بالتیک.

شوهر داگمار دریانورد است

داگمار برای تحصیل به روستوک آمد و همان‌جا ماندگار شد. او قصد ترک این شهر را ندارد
داگمار برای تحصیل به روستوک آمد و همان‌جا ماندگار شد. او قصد ترک این شهر را نداردعکس: DW

داگمار از کودکی قصد داشت پزشک شود. او در سال ۱۹۷۵ به شهر روستوک آمد تا در این رشته تحصیل کند. او در رشته جراحی فارغ‌التحصیل شد و در سال ۱۹۹۶ به صلیب سرخ پیوست. علاوه بر داگمار تسیلیگ دو زن دیگر هم در این مرکز، در شهر روستوک کار می‌کنند. داگمار می‌گوید:«این شغل برای زنان دشوار است.» او ادامه می‌دهد که چنین کاری را نمی‌توان با داشتن خانواده به راحتی ادامه داد. تسیلیگ هم فرزندی ندارد، با وجود این‌که همواره دوست‌داشته که داشته باشد:«در ابتدا نمی‌شد و زمانی هم که موقعیتی فراهم شد، دیر شده بود.»

همسر تسیلیگ مهندس کشتی‌ست. او همواره ۴ ماه در مأموریت دریایی‌ست و ۲ ماه در خانه. این دو در جریان قایق‌رانی با هم آشنا شده‌اند و در طول زندگی‌شان پشتیبان یکدیگر بودند: «زمانی‌که پدر من بیمار شد، شوهرم ۶ ماه مرخصی بدون حقوق گرفت.»

پدر و مادر داگمار به دلیل نیاز به پرستاری به شهر روستوک منتقل شدند. ابتدا مادرش درگذشت. پدرش هم به دلیل خونریزی مغزی بستری شد. تسیلیگ ۹ سال از او پرستاری کرد. پدر و دختر آموختند که چگونه در شرایط جدید همدیگر را بفهمند: «همه می‌گفتند که پدرم دیگر مرا نمی‌شناسد و حرف‌هایم را نمی‌فهمد، اما من مطمئن بودم که این‌طور نیست.»

استاد "پزشک‌درمانی"

جوجه‌تیغی‌ها مهمانان خانگی داگمار هستند
جوجه‌تیغی‌ها مهمانان خانگی داگمار هستندعکس: DW

داگمار تسیلیگ اطمینان دارد که تماس و نزدیکی در پزشکی هم به کار می‌آیند. زنگ اخطار در مرکز امداد و نجات به صدا درمی‌آید. این سومین مأموریت امروز است. فردی دچار حساسیت شده، احتمالأ حساسیت دارویی. هنگامی‌که تسیلیگ به محل می‌رسد، مشکلی ندارد که به سمت بیمار برود و او را لمس کند. او می‌گوید: «از همه مهم‌تر این است که به بیمار این حس منتقل شود که من هستم، همه چیز درست می‌شود.» این روش کارگر می‌افتد، تنفس بیمار تسیلیگ آرام‌تر می‌شود. داگمار خود می‌خندد و می‌گوید: «ما به این روش پزیک‌درمانی می‌گوییم.»

از یک سال پیش ‌که پدر داگمار فوت کرد، کسی در خانه منتظر او نیست. او البته احساس تنهایی نمی‌کند. برنامه‌ریزی برای تعطیلات بعدی به همراه همسر، نوشتن متن سخنرانی برای سمینار پزشکی بعدی و ... دیگر زمانی برای تنهایی باقی نمی‌گذارند.

از این‌ها گذشته جوجه‌تیغی‌ها و رفت‌وآمد با همسایه‌ها هم هستند. داگمار می‌گوید: «زنگ خانه من مدام به صدا درمی‌آید. با وجود این‌که این‌جا دو پزشک دیگر هم زندگی می‌کنند، اما اگر اتفاقی بیافتد همه سراغ من می‌آیند. بیکاری‌ای وجود ندارد. طبابت تمام زندگی من است.»

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه