داستان منازعات میان ایران و صدام، دیکتاتور همسایه
۱۳۸۵ دی ۱۴, پنجشنبهم اوست.
۱- قرارداد الجزایر، از صلح تا جنگ
صدام حسین و مقامات ایران از همان زمان که او به معاونت ریاست جمهوری عراق انتخاب شد، رابطه سردی را با یکدیگر تجربه کردند. تنها ملاقات صدام حسین با شاه ایران، دیدار محرمانهای بود که آندو در سال ۱۳۵۴ در الجزایر داشتند.
صدام حسین در سال ۱۳۵۴ برای مذاکره با ژاک شیراک و ادامه گفتگو بر سر خرید تجهیزات نظامی به پاریس رفته بود. او از پاریس اگرچه به قصد شرکت در کنفرانس سران اوپک به الجزایر رفت، اما هدف اصلیاش از این سفر، دیداری محرمانه با شاه ایران بود که رییس جمهور الجزایر ترتیب آن را داده بود. این دیدار البته نتیجه بخش نیز بود و به امضای بیانیه مشترکی انجامید که به قرارداد ۱۹۷۵ یا قرارداد الجزایر معروف شد.
مطابق این قرارداد مقرر شد تا ایران پشتیبانی خود از کردهای عراقی را که تبدیل به مسئله و مشکلی جدی برای مقامات عراق شده بود، متوقف کند. در ازای این همکاری ایران، عراق نیز از حق منحصر به فردی که برای خود در حاکمیت بر اروندرود(شط العرب) متصور بود، چشم پوشی میکرد و بدین ترتیب مسئله دیرینه اختلافات مرزی میان دو کشور حل میشد.
این تصمیم برای صدام البته تصمیمی از روی اجبار بود همچنانکه سعدون حمادی وزیر امور خارجه وقت عراق نیز بعدها گفت:«عراق بر سر یک دوراهی بود، یا عقد مواقفت نامه یا از دست دادن شمال کشور.»
صدام حسین اما یک سال پس از انقلاب ایران و در شرایط جو ضد آمریکایی حاکم بر ایران، در سال ۱۳۵۸ با بازنشسته شدن حسن البکر به ریاست جمهوری عراق رسید. در اين ميان، امریکا امکان گفتگو با مقامات تازه به قدرت رسیده مذهبی در ایران را از دست داده بود و تسخیر سفارت امریکا در ایران نیز، از سوی امریکاییها طرحی قلمداد میشد که در شوروی ریخته شده است.
درچنین شرایطی، که امریکاییها احتمال حتی اشغال ایران توسط شوروی را نیز میدادند، صدام حسین دست به اقدامی زد که البته برای امریکاییها قابل توجه نیز بود. او با متحد امریکا در منطقه یعنی عربستان پیمان ۱۹۸۰ را امضا کرد که قراردادی بر ضد شوروی بود. صدام اکنون نیروی متعادل کنندهای به نظر میرسید که نه تنها مانع توسعه طلبی شوروی در منطقه بود که نیروی متعادل کننده حکومت مذهبی ایران نیز میتوانست باشد.
این درحالی بود که صدام حسین با سرکوب کردهای عراق، خیالش تاحدودی از آنها راحت شده بود و رفته رفته از عدم موافقتش با قرارداد ۱۹۷۵ و سرزمینهای واگذار شده با ایران نیز سخن میگفت.
برخی گزارشها حاکی از آن است که درتیرماه ۱۳۵۹ ، برژینسکی دیدار محرمانهای با صدام در امان پایتخت اردن داشته است، دیداری که از آن درحکم یک شورای جنگی علیه ایران یاد میشود. برژینسکی و مقامات امریکایی البته منکر این دیدار هستند.
پس از این ، عراق درحالیکه نامش در فهرست کشورهای حامی تروریسم بود و به رغم تحریمهای امریکایی، توانست ۵ فروند جت بوئینگ مسافربری از امریکا خریداری کند، که این خود نشانی از تمایل امریکا به عراق در منطقه بود؛ تمایلی که از سوی عراقیها به مثابه چراغ سبزی برای حمله به ایران تلقی میشد.
یکی از برنامههایی که بعدها مشخص شد با همکاری و حمایت عراق و با مشارکت شاهپور بختیار آخرین نخست وزیر شاه در ایران، برنامه ریزی شده بود، طرح کودتایی به نام «کودتای نوژه» بود که میتوانست مقدمه حمله عراق به ایران باشد. برنامه این طرح اما توسط عوامل شوروی و حزب توده در ایران به اطلاع مقامات حکومت رسیده و طرح کودتا بدین ترتیب خنثی و عوامل آن در ایران بازداشت شدند.
درمقابل، اتفاقی که در عراق افتاد نیز ، چه بسا عزم صدام برای برخورد با ایران را جدی تر کرد. این اتفاق، بمب گذاری در یک دانشگاه بغداد بود که طی آن طارق عزیز، عضو کلیدی شورای فرماندهی انقلاب عراق، تا یک قدمی مرگ رفت. صدام این اقدام را منتسب به گروه شیعی طرفدار ایران در عراق دانست و از همین روی آیت الله محمدباقر صدر رهبر جامعه شیعیان عراق را اعدام کرد.
این رویاروییها بدانجا انجامید که سرانجام صدام حسین، رهبر عراق در ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ ، طی یک نطق تاریخی در مجلس عراق و در برابر دوربین خبرنگاران متن قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را که با شاه امضا کرده بود پاره کرد و بدین ترتیب در ۳۱ شهریورماه همان سال، جنگ دو کشور با عبور نیروهای ارتش عراق از مرز ایران آغاز شد. جنگی که با مهمات باروت، بذرهای کینه نسبت به رهبر دیکتاتور عراق را در دل مردم ایران نشاند و برای مدتی خیال امریکا را از تسری انقلاب شیعی ایران به کشورهای عربی منطقه راحت ساخت.
رضا خجسته رحیمی، گزارشگر صداى آلمان در تهران