1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

خواننده جنوب تهران

۱۳۹۹ دی ۲۶, جمعه

۲۶ دی ۱۳۳۹: ۶۰ سال پيش در چنين روزی مهوش در تهران درگذشت. پس از درگذشتش آشكار شد كه او هزينه آموزش و پرورش ده‌ها كودک بی‌سرپرست را می‌پرداخته است.

https://p.dw.com/p/3nwme
Mahvash iranische Sängerin
عکس: Youtube/Mahvash

معصومه عزيزی بروجردی (مهوش) در سال ۱۲۹۹ در بروجرد لرستان زاده شد.

۱۱ ساله بود كه مادرش را از دست داد و پدر و زن پدرش او را واداشتند كه كار خانه را بر عهده بگيرد.

۱۳ ساله بود كه او را به همسری يک راننده كاميون درآوردند كه او را با خود به تهران پشت صابون‌پزخانه در خيابان مولوی برد:

«احمد آقا هیچگاه مثل پدرم مرا زیر مشت و لگد نمی‌گرفت. مثل زن پدرم مرا با دشنام و تشر نمی‌رنجاند. یک كتاب اول هم آورده بود و شبها خودش درسم می‌داد. همه امید زندگیم بود اما یک روز رفت و دیگر نیامد. یک شب یک خواننده از رادیو می‌خواند: "به راه او تا سحر ماندم، ژاله افشاندم، او نیامد". تصنيف را ياد گرفتم.»

او مدتی به تن‌فروشی افتاد تا اينكه با يک ويلون‌نواز كوچه‌بازاری آشنا شد و با او ازدواج كرد و خواننده گروه او شد.

در آغاز در بزم‌های خصوصی و عروسی‌ها می‌خواند اما ديری نپاييد كه به كافه‌های جنوب تهران راه يافت.

۳۳ ساله بود كه در شناخته‌شده‌ترين كاباره آن زمان "كافه جمشيد" می‌خواند و دو سال بعد پايش به فيلم فارسی‌هايی مانند "مادر فداكار"، "از پاريس برگشته" و "يكی بود يكی نبود" باز شد و بسياری از فيلمسازان اين سبک برای تضمين فروش فيلم‌هایشان از رقص و آواز او بهره می‌گرفتند كه سر زبانها بود:

"غلطه آی غلطه، غلط غولوطه غلطه".

۳۷ ساله بود كه كتاب "راز كاميابی جنسی" بدون شمار ثبت از او به چاپ رسيد كه ضمن درج خاطراتی از او، يک راهنمای آميزش جنسی به شمار می‌رفت و به خاطر آن تحت پيگرد قرار گرفت. او در اين كتاب خود را "مهوش رضايی فرد" و زاده پاريس معرفی می‌كند:

«این كتاب حاصل اعترافات زنی است كه عمری سوخته و شمع محفل دیگران بوده و اینک برای آنكه لااقل از كامیابی‌ها و موفقیت‌های خود دیگران را نیز بهره‌مند كند به نوشتن این سطور مبادرت ورزیده است.»

بارها اوباش جنوب تهران سر او و ترانه "اين دس كجه، كی ميگه كجه" با يكديگر زد و خورد كردند. هزاران علاقه‌مند در برنامه‌های او شركت می‌كردند و پول‌های كلان می‌ريختند.

خودرو او در زمستان سال ۱۳۳۹ با يک تاكسی تصادف كرد و به مرگ او انجاميد و دو روز پس از آن ۵۰ هزار تن را به آرامگاه "ابن بابويه" شهر ری كشانيد. در آن زمان تهران يک و نيم ميليون نفر جمعيت داشت.

مهوش در چهل سالگی در تهران درگذشت.