1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله
اجتماعی

خشونت‌پرهیزی؛ اصلی برای صلح و تفاهم

بهرام محیی
۱۴۰۰ مهر ۹, جمعه

دوم اکتبر زادروز مهاتما گاندی است. سازمان ملل متحد این روز را "روز جهانی خشونت‌پرهیزی" اعلام کرده است تا ضرورت پرهیز از خشونت در جهان را یادآور شود و به رواداری و احترام متقابل فراخواند.

https://p.dw.com/p/417zo
ماهاتما گاندی
ماهاتما گاندیعکس: Getty Images/Central Press

مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تاریخ ۱۶ ژوئن ۲۰۰۷ قطعنامه‌ای تصویب و دوم اکتبر هر سال را "روز جهانی خشونت‌پرهیزی" اعلام کرد. دوم اکتبر زادروز مهاتما گاندی، رهبر جنبش استقلال هند و رهرو پیکار عاری از خشونت است. گزینش این روز قرار است فراخوانی باشد برای گسترش پیام خشونت‌پرهیزی در سراسر جهان و تلاش برای تثبیت این اصل در آگاهی افکار عمومی.

اهمیت آموزش و رسانه‌ها برای ترویج اندیشه خشونت‌پرهیزی در روزگار ما انکارناپذیر است و قطعنامه سازمان ملل متحد از خشونت‌پرهیزی به عنوان "اصلی جهانشمول" یاد می‌کند که باید با آن "فرهنگ صلح، رواداری، تفاهم و پرهیز از خشونت در جهان" تامین شود.

روز جهانی خشونت‌پرهیزی فقط در خدمت حل منازعه‌های بزرگ نیست، بلکه همچنین یادآور ضرورت رفع تبعیض در زندگی روزمره در بسیاری از جوامع بشری است. برای اینکه زندگی عاری از خشونت در این جوامع تامین شود، باید شرایط مناسبی فراهم آورد. رفع تبعیض و نابرابری‌ها، عدالت اجتماعی، تقویت حقوق اقلیت‌ها و مبارزه با فقر و تنگدستی از اهمیت بسیار برخوردار است.

چرا زادروز گاندی؟

مهاتما گاندی یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های سیاسی قرن بیستم بود که هند را به استقلال رهنمون شد. او معتقد بود که هندیان برای رهایی از استعمار بریتانیا نباید از خشونت و نفرت پیروی کنند. به باور او فقط از راه‌های غیرخشونت‌آمیز می‌توان به هدف‌های عادلانه رسید و نابخردانه است اگر تلاش کنیم با کاربرد خشونت به جامعه‌ای صلح‌آمیز برسیم.

گاندی معتقد بود: «خشونت‌پرهیزی بزرگ‌ترین نیرویی است که در اختیار بشریت است. این نیرو تواناتر از توانمندترین سلاح ویرانگری است که غنای فکری انسان آن را اندیشیده است. خشونت‌پرهیزی خوش‌بینی، همبستگی و برادری به همراه می‌آورد، حتی در روزگار خشونت.»

نظریه‌ای که پشتوانه اقدامات تاریخی گاندی مانند "تحریم پارچه‌های انگلیسی"، "اعتصاب مالیاتی" و بویژه "رژه نمک" در سال ۱۹۳۰ بود، از شهروندان هند "نافرمانی مدنی" گسترده‌ای در برابر قوانین بریتانیا می‌طلبید. تنها به اشاره باید گفت که "نافرمانی مدنی" اقدامی علنی و مسالمت‌آمیز با انگیزه‌های سیاسی یا اخلاقی برای اعتراض به رفتار قوای دولتی است که نقض قانون مشخصی را به همراه دارد.

ماهاتما گاندی در رژه نمک
ماهاتما گاندی در رژه نمکعکس: picture-alliance/dpa

اما خشونت‌پرهيزی در ديدگاه گاندی نسبت به نافرمانی مدنی، جايگاهی کانونی داشت و او در جریان مبارزات خود در هند بارها اقدامی مبتنی بر نافرمانی مدنی را که بطور ناخواسته به خشونت کشيده شده بود، زودتر از موعد مقرر پایان داده بود.

گاندی "نافرمانی مدنی تام" را گونه‌ای "شورش مسالمت‌آميز" می‌فهميد ولی اذعان می‌کرد که پرهيز از خشونت در هر اقدامی تضمين شده نيست. او حتی گاهی اين مفهوم را به معنی "مقاومتی انقلابی" به کار می‌گرفت. اهميت کار گاندی در آن بود که نافرمانی مدنی را برای نخستين بار در مقابله با يک قدرت استعماری به کار گرفت و در قلمروی عمل، تجربه‌های گرانبهايی اندوخت.

گاندی معتقد بود که نافرمانی مدنی، حق فطری شهروندان است. شهروندی که از چنين حقی صرفنظر کند، از حق انسانی خود صرفنظر کرده است. از دیدگاه او، آمادگی نافرمانی مدنی را در خود کشتن، به منزله‌در زنجير کردن وجدان خود است.  گاندی همچنين برای نقش گسترده‌مردم در نافرمانی مدنی اهميت ويژه‌ای قائل بود. او آن اقدام نافرمانی مدنی را که بدون پشتيبانی توده‌های گسترده‌ مردم و توسط گروهی کوچک انجام می‌گیرد، ماجراجويی محض و بی‌ثمر می‌دانست.

نام گاندی با پیکار سیاسی عاری از خشونت پیوند خورده است و امروزه او را نماد و الهام‌بخش جنبش‌های عاری از خشونت برای حقوق مدنی و تحولات اجتماعی در جهان می‌دانند. گاندی در سراسر عمر خود به خشونت‌پرهیزی حتی در سخت‌ترین شرایط و در برابر سهمگین‌ترین معارضه‌های سیاسی و اجتماعی وفادار ماند. اما سرانجام خود او نیز قربانی خشونت شد.

پیکار سیاسی عاری از خشونت پس از مهاتما گاندی رهروان دیگری یافت که از نامدار‌ترین آنان می‌توان به مارتین لوتر کینگ، نلسون ماندلا و واسلاو هاول اشاره کرد. گذشت زمان نشان داد که پرهیز از خشونت در مبارزات سیاسی و اجتماعی ـ همانگونه که گاندی گفته بود ـ می‌تواند به ابزاری نیرومند تبدیل شود و به تغییرات اساسی بینجامد.

خشونت‌پرهیزی چیست؟

خشونت‌پرهیزی را اصلی راهنما می‌دانند که خشونت و کاربرد آن در فضای خصوصی و اجتماعی را رد و با آن مبارزه می‌کند. این اصل همه حوزه‌های زندگی را دربرمی‌گیرد؛ از مناسبات میان انسان‌ها تا رابطه با طبیعت و جامعه و حتی در رویکرد نسبت به خویشتن. خشونت‌پرهیزی از این اعتقاد برمی‌خیزد که خشونت یا تهدید به خشونت، مشکلات را حل نمی‌کنند و بی‌عدالتی و ستم را از بین نمی‌برند، بنابراین کاربرد خشونت روشی عقیم است.

اصل خشونت‌پرهیزی را "مقاومت عاری از خشونت" نیز می‌نامند. اما خشونت‌پرهیزی را نباید با انفعال و بی‌عملی سیاسی یکی دانست. کنش عاری از خشونت برای پرهیز از منازعه یا انکار آن نیست، بلکه رویکردی است معین برای کنشی مؤثر در سیاست و به‌ویژه سیاست قدرت. کسی که طرفدار چنین روشی است، از منازعه‌ها پرهیز نمی‌کند، بلکه می‌کوشد آنها را از گذرگاه مقاومت غیرخشونت‌آمیز حل کند.

به دیگر سخن، کنش غیرخشونت‌آمیز روشی است که با آن انسان‌ها انفعال را کنار می‌گذارند و فعالانه با زورگویی و بی‌عدالتی به مخالفت برمی‌خیزند، اما چون نفس پیکار را تعیین‌کننده می‌دانند، منازعه را بدون خشونت پیش می‌برند.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

خشونت‌پرهیزی را همچنین نباید با "پاسیفیسم" یکسان گرفت. پاسیفیسم به مخالفت با جنگ محدود می‌شود، اما خشونت‌پرهیزی از سوی بسیاری از جنبش‌های مردمی برای دستیابی به دگرگونی‌های سیاسی و اجتماعی به کار می‌رود.

یکی از بنیاد‌های کانونی نظریه خشونت‌پرهیزی این است که قدرت حاکمان به تایید مردم وابسته است و مردم با روشی مسالمت‌آمیز می‌کوشند نشان دهند که از قدرت سلب مشروعیت کرده‌اند و آن را تایید نمی‌کنند.

به باور رهروان خشونت‌پرهیزی، صلح پایدار فقط با ابزار مسالمت‌آمیز قابل دسترسی است و بنابراین باید خشونت در هر شکل و با هر انگیزه‌ای را رد کرد. آنان خشونت‌پرهیزی فعال را هسته مرکزی کنش سیاسی خود برای ایجاد جهانی عادلانه‌تر و صلح‌آمیزتر و رعایت حقوق بشر و حقوق بین‌الملل، رفع منازعات، پیکار با ریشه‌های آوارگی و پناهجویی، خلع‌سلاح به جای نظامی‌گری و گفت‌وگو میان فرهنگ‌ها و ادیان مختلف را در خدمت تامین صلح جهانی می‌دانند.

امروزه اصل خشونت‌پرهیزی در کانون بخش بزرگی از جنبش‌های مردمی و تظاهرات اعتراضی و مطالباتی در سراسر جهان قرار دارد. مردم جهان غالبا در خواسته‌های خود برای تغییرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، به روش‌های مسالمت‌آمیز و عاری از خشونت متوسل می‌شوند. مقاومت مسالمت‌آمیز و نافرمانی مدنی همراه با تلاش‌های پاسیفیستی، به منشا تغییرات سیاسی مهمی تبدیل شده‌اند.

حق اعتراض در دموکراسی

منازعات سیاسی بخشی از دموکراسی است و شهروندان کشورهای دموکراتیک اجازه دارند مخالفت و اعتراض خود را بیان کنند، زیرا دموکراسی نظامی کامل و پروژه‌ای پایان یافته نیست. آزادی بیان، آزادی اجتماعات و آزادی انجمن‌ها قالب‌هایی هستند که حق اعتراض را برای شهروندان تامین می‌کنند. از این رو می‌توان گفت که در دموکراسی کاربرد خشونت برای پیش‌بردن نظرات سیاسی ناموجه و بلاموضوع است.

یکی از رایج‌ترین اشکال اعتراضی مردم تظاهرات است. مردم به خیابان‌ها می‌روند و از دولت‌های خود خواستار تغییرات می‌شوند. تظاهرات اعتراضی می‌توانند منشا تغییرات باشند. تظاهرات در عین حال یکی از جلوه‌های روشن دموکراسی است، جایی که انسان‌ها دوش به دوش هم حرکت و مطالبات خود را فریاد می‌کنند. هر انسانی در صف تظاهرات احساس می‌کند که می‌تواند منشا تاثیر باشد. آشنایی مردم با یکدیگر در جریان تظاهرات و تبادل نظر میان آنان به احساس همبستگی دامن می‌زند و به آگاهی‌های تازه‌ای می‌انجامد.

اما مردم در تظاهرات مسالمت‌آمیز خود گاهی نیز قواعد و قوانین را نقض می‌کنند، برای نمونه با تحصن و سد معبر از عبور و مرور جلوگیری می‌کنند. چنین اقداماتی را "نافرمانی مدنی" می‌گویند. اما هدف از چنین اقداماتی قانون‌شکنی نیست، بلکه جلب توجه افکار عمومی به یک مشکل یا بی‌عدالتی سیاسی و اجتماعی است.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

در قانون اساسی آلمان نه تنها حق آزادی بیان و اجتماعات تصریح شده، بلکه حتی برای شهروندان این حق در نظر گرفته شده است که اگر گروه یا سازمانی تلاش کرد دموکراسی را براندازد و کمک دیگری ممکن نبود، به مقاومت دست بزنند.

این "حق مقاومت" از آن جهت برای شهروندان آلمان در نظر گرفته شده است، زیرا نازی‌ها یک بار در این کشور دموکراسی را از بین بردند و به جای آن یک حکومت وحشت ایجاد کردند. چنین چیزی نباید تکرار شود. البته باید در نظر داشت که استفاده از "حق مقاومت" فقط در یک شرایط اضطراری مجاز است، یعنی زمانی که خود حکومت دموکراتیک با ابزارهایی که در اختیار دارد نتواند از دموکراسی محافظت کند.

صحنه‌ای از اعتراضات مردمی در ایران در سال ۱۳۹۸
صحنه‌ای از اعتراضات مردمی در ایران در سال ۱۳۹۸عکس: AFP

جایی که آزادی‌های سیاسی آرزوست

اما در بسیاری از کشورهای جهان مردم از ابتدایی‌ترین حقوق سیاسی خود مانند حق آزادی بیان و حق اجتماعات محروم‌اند و حرکت‌های اعتراضی آنان با واکنش سرکوبگرانه ارگان‌های حکومتی روبرو می‌شود.

جمهوری اسلامی ایران یکی از نظام‌های خشن سرکوبگر است که تنها در یک دهه گذشته سه بار به اعتراضات مسالمت‌آمیز خیابانی مردم برای برخی مطالبات برحق سیاسی و اقتصادی، با گلوله پاسخ داده است. به گزارش رسانه‌های معتبر جهان تنها در جریان سرکوب خونین معترضان به افزایش قیمت بنزین در آبان‌ماه سال ۱۳۹۸ تا ۱۵۰۰ تن در ایران کشته شده‌اند.

منطقه خاورمیانه به دلیل ویژگی‌های دینی و عقب‌ماندگی‌های فرهنگی خود، یکی از خشونت‌خیزترین و پرتنش‌ترین  مناطق جهان است. رژیم‌های سرکوبگر در این منطقه مانند جمهوری اسلامی که همگی در فساد و اختلاس و دزدی غوطه‌ورند، هیچ‌گونه مخالفت و انتقادی را برنمی‌تابند، گشایش فضای سیاسی و مبارزه مسالمت‌آمیز برای تغییرات اجتماعی را برای مردم خود به آرزویی دست‌نیافتنی تبدیل کرده‌اند و با شهروندان خود جز به زبان خشونت و سرکوب سخن نمی‌گویند.

اگر عقلانیت سیاسی را "خشونت‌زدایی از پهنه سیاست" تعریف کنیم و پیکار سیاسی عاری از خشونت را در خدمت سیاست عقلانی بدانیم، باید بگوییم که سرکوب و خشونت سیاسی، درست روند مخالف آن است. یعنی هر چه سیاست خشن‌تر و سرکوبگرانه‌تر شود، از عقلانیت بیشتر فاصله می‌گیرد و مآلا به جباریت راه می‌برد. و این وضعیتی است که ما در حال حاضر در ایران با آن روبرو هستیم.

 مطالب منتشر شده در صفحه "دیدگاه" الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.

بهرام محیی پژوهشگر علوم سیاسی ساکن آلمان