1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

خشونت و شایعه‌سازی در نبود آزادی رسانه‌‌ها ‌<br> مصاحبه با حسین قاضیان

۱۳۸۸ خرداد ۲۶, سه‌شنبه

با وجود سانسور شدید رسانه‌ای در ایران پس از اعلام نتایج انتخابات صدها هزار نفر در حرکتی اعتراضی در خیابانها گرد آمدند. تا چه حد رسانه‌های مدرن در آن میان نقش داشته‌اند؟ آثار جلوگیری از چرخش اطلاعات در جامعه چیست؟

https://p.dw.com/p/IBvf
حسین قاضیان
حسین قاضیانعکس: Hussein Ghazian

مصاحبه‌ای با دکتر حسین قاضیان، جامعه‌شناس و کارشناس نظرسنجی همگانی.

دویچه ‌وله: آقای دکتر قاضیان، در این چند روز گردش اطلاعات در ایران به چه صورت بوده است؟

حسین قاضیان: سخت است بشود یک وصف کلی در مورد این موضوع به دست داد. اطلاعات الان در کشور ما به دو دسته تقسیم شده است: اطلاعاتی که درباره‌ی انتخابات است و اطلاعاتی که درباره‌ی انتخابات نیست. اطلاعات معمول در مورد موضوعات دیگر روال جاری خودشان را دارند، ولی چون در مرکز توجه نیستند، اساسا در حاشیه‌ی اخبار و اطلاعات قرار گرفته‌اند و گردش آنها هم ظاهرا چندان مورد توجه نیست، مگر اطلاعات ضروری. اما اطلاعات مربوط به انتخابات هم شکل خاصی پیدا کرده است.

تمام مجاری انتشارات اطلاعاتی که مورد پسند حکومت نیست، در بعضی موارد دچار تنگی و انسداد شده است و در بعضی موارد ساختن خبرهای ساختگی و دادن اطلاعات جعلی هم به آن اضافه شده است. علاوه براین که با جلوگیری از وجود منابع خبری مستقل، رسانه‌های متفاوت و صداهای گوناگون قابل اعتماد، حجم انبوهی از اخبار و اطلاعات و داده‌های رسمی به سر و روی مردم ریخته می‌شود که نسبت به این وضعیت معترض هستند.

نقش رسانه‌ها و وسایل ارتباطی مدرن در بحرانی که الان هست چیست؟

اگر فرض کنید بخواهیم با حوادث سالهای ۵۷ مقایسه کنیم، که آن زمان هم رسانه‌ها نقش مهمی در انقلاب ایران داشتند، به‌گونه‌ای که انقلاب ایران به انقلاب نواری موسوم شد - همان طور که انقلاب مثلا روسیه به انقلاب فاکس و سایر انقلاب‌های دیگر به شکل‌های دیگر و اوصاف دیگری برایشان از جهت رسانه‌ای باز شد - وضعیتی که فعلا ما شاهدش هستیم، یعنی اعتراض به نتیجه‌ی انتخابات، تا حد زیادی با رسانه‌های مدرن‌تر نسبت به آن دوره پیوند خورده است. به این معنی که ایمیل‌ها و سایت‌ها در حال حاضر یک منبع عمده برای رد و بدل کردن اطلاعات افراد در این حوزه هستند.

علاوه براین، تلویزیون‌های ماهواره‌ای، پدیده‌ای که نسبت به آن دوره پدیده‌ی جدیدتری محسوب می‌شود، به حوزه‌ی رد و بدل کردن اطلاعات راه پیدا کرده است. ولی این مربوط به کسانی است که دسترسی مستقیم به این نوع از تکنولوژی‌ها دارند یا کاربران این تکنولوژی‌ها هستند. بقیه به واسطه‌ی افرادی که کاربر این تکنولوژی‌ها هستند، از رد و بدل شدن اطلاعات از محتوای آنها باخبر می‌شوند.

به نظر شما حرکتی را که الان پس از انتخابات شاهدش هستیم، می‌شد بدون وجود رسانه‌های جدید قابل تصور دانست؟

داوری در این مورد سخت است. به دلیل این که رسانه‌های غیرمدرن هم می‌توانستند در این مورد کار خودشان را انجام بدهند، منتها به شرطی که زمان بیشتری می‌گذشت. این را به این دلیل می‌گویم که روز انتخابات وضعیت حضور مردم در حوزه‌های رای‌گیری و در سطح شهر به گونه‌ای بود که شهر عملا حکم رسانه را پیدا کرده بود. به این معنی که همه با دیدن یکدیگر، با حسی که در چشم و چهره و رفتار همدیگر می‌خواندند، می‌توانستند حدس بزنند که انگار همه یا عده‌ی زیادی دارند چیز مشخصی را طلب می‌کنند. و بدین ترتیب اینها با حضورشان در فضای فیزیکی شهر و در کالبد شهری به یکدیگر متصل شده بودند و یک نوع ادراک جمعی از وجود خود، از خواسته‌ی جمعی خود پیدا کرده بودند، یعنی همان کاری که رسانه انجام می‌دهد.

رسانه این صداهای خرد و خواسته‌های خرد را به یکدیگر متصل می‌کند. مثل اینکه فرض کنید من در خانه یک نوار ضبط صوت گوش بدهم یا این نوار ضبط صوت یا موسیقی را رادیو یا تلویزیون پخش کند و همه‌ی ما بدانیم که داریم این موسیقی را با یکدیگر گوش می‌کنیم. حضور آدم‌ها در کالبد شهری در روز انتخابات کم‌وبیش نقش این رسانه را ایفا می‌کرد و بنابراین می‌شود حدس زد، اگر این رسانه‌های مدرن امروزی هم نبودند، باز این امکان وجود داشت که رسانه‌های دیگری جایگزین حس همگانی‌ای بشود که در آن روز متبلور شده بود. اما در عین حال تردیدی نیست که وجود این رسانه‌ها سرعت گردش اطلاعات را نسبت به گذشته‌ها و وقایع مشابهی که مقایسه می‌کنیم، بالا برده و خود این افزایش سرعت این فضا را مقداری تشدید کرده است.

تا چه حد انسداد اخبار و اطلاعات می‌تواند در بروز خشونت این روزها نقش داشته باشد؟

اتفاقا این نکته‌ی مهمی‌ست که به نظر من متاسفانه دست‌اندرکاران حکومت درست با آن برخورد نکردند. آنها به گمان اینکه با بستن مجاری اطلاعات می‌توانند جلوی ارتباط این آدم‌ها و وصل شدنشان به‌هم و تبدیل آن به اعتراضات عمومی را بگیرند، به یک معنی به بروز خشونت مجال دادند. به این صورت که وقتی اطلاعات دقیقی در دسترس نباشد و توزیع نشود، همیشه این امکان برای گروه‌های حاشیه‌ای هست، خواسته‌های حاشیه‌ای، که بیاید جایگزین آن خواسته‌ی اصلی شود و آن را از میدان به در کند. از طرفی می‌شود گفت که دست اندرکاران حکومت بی‌تمایل هم نیستند که این موضوع دامن زده شود. یعنی آنها مایل هستند که مقداری خشونت کنترل‌شده وجود داشته باشد که اولا این خشونت قابل سرکوب باشد. دو، به بهانه‌ی این خشونت بشود سایر اعتراضات اجتماعی غیرخشونت‌بار را هم سرکوب کرد.

به‌علاوه عده‌ای را به بیم و هراس انداخت از درگیری‌، خشونت و گسترش خشونت و اساسا به آنها اجازه و مجال بیرون آمدن و میدان دادن به اعتراضات را نداد و از این بابت، بستن مجاری مختلف این اطلاعات و تنگ کردن آنها یا به کلی بستن‌اش و دادن اطلاعات مقابل باعث شده است مجال بیشتری برای خشونت فراهم شود. اما این خشونت، اندازه‌ای از خشونت است که حکومت مایل به آن است. به همین دلیل، اگر شما به رسانه‌های رسمی حکومت نگاه کنید، آنها سعی می‌کنند به جای وجه اعتراضی و آرام و مسالمت‌آمیز رفتار مردم در خیابان‌ها، وجوه خشونت‌بارش را نشان دهند و دائما روی آن تاکید کنند. شاید یک‌هزارم صحنه‌‌های مسالمت‌آمیز اعتراض مردم را نشان نمی‌دهند؛ در قبال آن مقداری از آتش زدن اتوبوس‌ها یا تخریب شیشه‌ی بانک‌ها و امثال اینها را نشان می‌دهند.

به‌علاوه این را هم عمدا سعی می‌کنند وارونه جلوه دهند و معلوم است یک‌نوع هماهنگی و سازماندهی هم در این زمینه وجود دارد. مردم زیادی به کرات شاهد بودند که این نیروهای رسمی و غیررسمی حکومت هستند که به بانک‌ها، به مغازه‌ها، به خانه‌ها، به شیشه‌ها، به اتوبوس‌ها حمله می‌کنند، آنها را می‌شکنند و آتش می‌زنند، ولی اینها را به پای مردم می‌نویسند. بنابراین انگار هم یک‌سری از نیروهای امنیتی و اطلاعاتی مایل هستند که خشونت بروز کند. به علاوه روی دستگاه‌های تبلیغات رسمی مایل هستند این خشونت ابراز و بیان شود که هم قابل سرکوب کردن باشد و هم قابل ترساندن، یعنی ترساندن مردم برای اعتراضات مسالمت‌آمیز و بیرون کردن‌شان از این وضعیت و هم جلوه دادن اوضاع به شکل دیگری.

از دیروز مفهوم "جنگ رسانه‌ای" را بخصوص ما مدام داریم می‌شنویم. به معنای این که دو جناح مخالف سیاسی جلوی کار سایت‌های اینترنتی یکدیگر را می‌گیرند. تاثیر این "جنگ رسانه‌ای" به نظر شما چه می‌تواند باشد؟

به نظر من این یک جنگ کاملا نابرابر است. اصلا معنای "جنگ رسانه‌ای" وقتی است که دو طرف وارد یک جنگ شده باشند و هر دو طرف هم خواسته باشند که وارد این جنگ بشوند. در حالی که در واقع کسانی که مدافع وضع موجود هستند، بویژه در حوزه‌ی انتخابات، از پیش از شروع اعلام نتایج، خود را برای این کار تجهیز کرده بودند. یعنی بلافاصله شروع کردند سایت‌ها را مسدود کردن، بلافاصله شروع کردند کنترل محتوای روزنامه‌ها، کنترل روزنامه‌نگاران، کنترل کسانی که منابع خبری محسوب می‌شوند، کور کردن تلویزیون‌های ماهواره‌ای و بستن تقریبا اغلب مجاری مستقل اطلاعات، حتا فیلتر کردن وبلاگ‌ها و سایت‌های خیلی محدود.

در واقع جنگ را معلوم است که با یک آمادگی پیشین کسانی شروع کردند که از اعلام نتیجه‌ی انتخابات با این وضع فجیع کنونی می‌خواستند پشتیبانی کنند و آن را به پیش ببرند. ولی این طرف، یعنی طرفی که اعتراض دارد به این وضعیت و اعلام نتایج انتخابات، وقتی می‌خواهد در رسانه‌هایش آن را منعکس کند، به هیچ‌وجه چنین قابلیت‌هایی را ندارد. این طرف قابلیت این را ندارد که با فرستادن پارازیت‌هایی از روی زمین تلویزیون‌های ماهواره‌ای را کور کند.

این طرف قابلیت و امکان این را ندارد که با در اختیار داشتن وزارت مخابرات یا حتا بیرون از وزارت مخابرات، یعنی پست و تلگراف و تلفن، بتواند کاری بکند که سایت‌ها به طور کلی مسدود شوند، بدون این که آن مراحل قانونی طی شود فیلتر بشوند و حتا سرعت اینترنت را اینقدر پایین بیاورد که شما برای چک کردن یک ایمیل ده دقیقه، یک ربع، پشت مونیتورتان منتظر بشوید یا حتا نتوانید به سرورهایی که این ایمیل‌ها را ارائه می‌کنند، دسترسی پیدا کنید. گاهی اوقات در روز نمی‌شود نه به جی‌میل نه به یاهو دسترسی پیدا کرد. بنابراین، این به یک معنی جنگ به معنای مرسوم‌اش نیست که دو طرف وارد یک نبرد شده باشند، بلکه اتفاقا این نبردی است یک‌جانبه و نابرابر و با آمادگی قبلی کامل برای سرکوب اعتراض‌هایی که حدس زده می‌شد بعداز اعلام فجیع نتایج انتخابات بیرون بیاید و ظاهر شود.

مصاحبه‌گر: کیواندخت قهاری

تحریریه: بهنام باوندپور

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه