جوانان ارمنستان – میان جنبش و نومیدی
۱۳۸۷ خرداد ۲۷, دوشنبهارمنستان، که زمانی جزو اتحاد جماهیر شوروی بود، یکی از سه حکومت مستقل واقع در قفقاز جنوبی است. ارمنستان سرزمینی است کوهستانی، به سختی قابل عبور و توسعه نیافته با همسایگانی پیچیده. مرز این کشور با گرجستان باز است، با وجود این دو همسایه روابط سیاسی و اجتماعی نزدیکی ندارند. از سمت ترکیه قله پوشیده از برف آرارات ناظر بر ارمنستان است - نمادی دردناک که ارمنیها را به یاد مناطق از دست رفته و قتل عام ارامنه در سال ۱۹۱۵ میافکند. در سوی دیگر، آذربایجان مسلماننشین واقع شده است، کشوری نفتخیز و در حال شکوفایی، و سرانجام ایران که عبور و مرور مرزی محدودی میان آن با ارمنستان برقرار است. ارمنستان نیز همچون دو کشور دیگر منطقه قفقاز در تلاش نزدیکی به اروپا و نهادهای اتحادیه اروپاست. جوانان در ارمنستان چگونه زندگی میکنند؟ چگونه میاندیشند؟ رؤیاهایشان چیست؟
جوانان ارمنستان نامهایی دارند مثل آلا، آرمن، نازلی یا آنوش. موطنشان شهرهایی هستند چون ایروان و گیومری و وانادزور. هم نام جوانان و هم نام شهرهایی که در آن میزیند به گوش اروپاییان ناآشنا هستند، با اینکه پرواز از شهر مونیخ در آلمان تا ایروان، پایتخت ارمنستان، تنها سه ساعت و نیم طول میکشد.
رهبری سیاسی ارمنستان برای نزدیکی جغرافیایی و بخصوص فرهنگی به اروپا ارزش بسیار قائل است. ارمنستان دارای فرهنگ مسیحی بسیار کهنی است و از این رو عقیده بر آن است که این کشور متحد طبیعی اروپاییان است. از این نظر با کشورهای مسلمان منطقه مرزبندی صورت میگیرد.
برای جوانان ارمنستان اروپا در دوردست واقع شده و رؤیایی است دست نیافتنی. کمتر جوان ارمنیای از کشوری اروپایی دیدن کرده است. آرمن پسر دانشجویی ۱۸ ساله است. وی میگوید: “من دوست دارم در خارج به عنوان ژورنالیست کار کنم. در ارمنستان موضوع زیادی برای نوشتن نیست. نمیدانم در کجا، اما میدانم که دوست دارم در اروپا کار کنم. البته هیچ وقت اروپا نبودهام، اما خیلی در مورد اروپا خواندهام. میدانم که بسیار متمدن است.“
آنوش هم دختری دانشجوست، اما هم اکنون به عنوان خبرنگار برای رادیوی شهر خود گیومری مشغول به کار است. آنوش از میان کشورهای اروپایی رومانی را دیده است. در پاسخ به این پرسش که آیا دوست دارد در اروپا کار کند، میگوید: “واقعا خیلی خوب میشود، چون در آنجا درآمدم حتما بالاتر خواهد بود و میتوانم به خواهر و برادرم هم بهتر کمک کنم.“
آنوش از زمان درگذشت پدر و مادرش سرپرست خواهر و برادرش است و با کار در رادیو خرج آنها را هم میدهد. درآمدش پایین است و خانهاش موقتی است. وی میگوید: “در شهر ما زلزله آمده بود و فعلا مسکنی را به ما به طور موقت دادهاند. منتظریم تا خانهای به ما بدهند. الان با خواهرم زندگی میکنم، برادرم سربازی است. طبیعی است که راضی نیستم. ولی چه میشود کرد؟ باید ساخت.“
بیست سال پیش که زلزله رخ داد، آنوش هنوز خردسال بود. حدود ۵۰۰۰ خانواده هستند که با وجود گذشت بیست سال از فاجعه زمین لرزه، وضعیتی چون آنوش دارند.
آلا دختری ۲۴ ساله است. او همراه با پدر و مادرش چند سال در آلمان زندگی کرده و آلمان را وطن دوم خود میداند. آلا مانند بسیاری از دختران و پسران هم سن و سالش از کمبود وسایل سرگرم کننده و تفریحی گله دارد. میگوید که چیزی برای جوانان در ایروان نیست. او به تفاوتها و فاصلههای اجتماعی، به توطئهگریهای ثروتمندان و به فساد گسترده در ارمنستان انتقاد میکند. پسران خانوادههای پولدار میتوانند با ۶۰۰۰ دلار سربازی خود را بخرند و از خدمت معاف شوند. تنها با پرداخت پول نقد میتوان وارد دانشگاهها شد.
با این همه حس میهندوستی در دختران و پسران ارمنی قوی است. آلا میگوید: “من ارمنستان را خیلی دوست دارم و میهندوست هستم. ما در اینجا خیلی چیزها را تجربه کردهایم. پیشینیان ما با خونشان از این کشور دفاع کردهاند. همسایگانی دور و بر ما هستند که ما را زیاد دوست ندارند. ما با این حال توانستهایم ارمنی بودنمان را حفظ کنیم. و این آدم را، وقتی که در خارج کشور هستی، به طرف خودش میکشاند – نمیدانم چطوری با کلمات توضیح بدهم. اشتیاقی هست در تو که حتی دلت برای بوی پلهها تنگ میشود.“
نسلی جدی در ارمنستان در حال رشد است که میخواهد مسئولیت بپذیرد. در این کشور جوانان در شانزده سالگی دبیرستان را تمام میکنند و به دانشگاه میروند. اگر دوره تحصیلشان بدون مانع طی شود و شغلی بیابند، میتوانند در بیست سالگی نخستین تجربه کاری خود را داشته باشند. بسیاری از جوانان ارمنی حتی پس از ازدواج هم نزد پدر و مادرشان زندگی میکنند، از جمله بخاطر اینکه خانه مناسب در این کشور کم است. افزون بر این، جامعه ارمنستان هنوز سنتی است، چیزی که به نظر نازلی ۲۵ ساله با زمانه نمیخواند. نازلی میگوید: “بسیاری از دخترها فکر میکنند که زن باید در سایه مرد قرار گیرد. این مشکل بزرگی است. این روحیه قفقازی است که باور دارند که مرد رئیس خانواده است و زن باید خانهدار باشد. بعضیها نمیتوانند قبول کنند که زن و مرد با هم برابر باشند.“
اما جوانان ارمنستان چه رؤیایی دارند؟ آرزویشان چیست؟ آنا در پاسخ به این پرسشها میگوید: “رؤیای من، رؤیایی معمولی است که هر زنی دارد. بزرگترین آرزوی من داشتن خانواده و بچه است.“
ولی آنوش که سرش بسیار شلوغ است، نمیداند که چگونه به این پرسش پاسخ دهد. وی میگوید:“نمیدانم که رؤیایم چیست و دوست دارم چه کار کنم. راستش، اصلا وقت آزاد ندارم و نمیتوانم تصور کنم که اگر وقت آزاد داشته باشم، چه کار میتوانم با آن بکنم.“
کورنلیا رابیتس