تلنگری به توهم، خرافه و نسیان در قالب کاریکاتور
نگاه تیزبین کاریکاتوریست خیلی چیزها را به نقد میکشد؛ سیاستهایی که از بالا دیکته میشوند، خرافاتی که به مردم القاء میشوند یا توهمات رایج. احمد بارکیزاده زندان، مهاجرت، جنگ، اعدام و فراموشی را به تصویر کشیده است.
تعادل
مهاجرت موضوع بسیاری از کارهای احمد بارکیزاده است. ماندن و نماندن انسانهای مهاجر به مویی بند است و تعادل زندگی به چمدانی که معلوم نیست چه چیز را در خود جای داده؛ خاطرات؟ خرت و پرتهای زندگی روزمره؟ دلتنگی یا امید؟ کاریکاتوریست میگوید این چمدانها سمبل مهاجرت و خطراتی هستند که فرد در این راه با آنها مواجه میشود. (تیتر کاریکاتورها از دویچهوله است)
هواخوری
کاریکاتوریست مهاجرت را بسان دور بستهای، از غربتی به غربت دیگر تصویر کرده است. هم آنان که در کشور خود غریبهاند و "مهاجر" و هم آنان که این غربت را با خود به هرکجا که بروند یدک میکشند.
عادت
عابرینی که نه شوکه میشوند و نه حتی تعجب میکنند که مردگان هنوز با آنها سخن میگویند. بارکیزاده میگوید عادت به فاجعه را به تصویر کشیده است: «اعدام یک فاجعه است، این فجایع دائم در اطراف ما تکرار میشوند، تا جایی که دیگر بر ما هیچ تاثیری نمیگذارند. میشنوید که "امروز چند نفر را اعدام کردند"، به همین راحتی.»
قهرمانان
کاریکاتوریست میگوید: «با این کاریکاتور میدان شهر را با بنای یادبود کسانی کشیده که در طول تاریخ برای ملتهای مختلف به عنوان قهرمان طرح شدهاند و در واقع جز جنایتکارانی قهار نبودند.» او میگوید، "قهرمانان" عنوان یک سری از کاریکاتورهایش است که همین مضمون را دارند.
مجرم
جلادی که پس از اتمام کار با کتابی خونها را پاک میکند. بارکیزاده میگوید این را برای کشتارهای دهه ۶۰ و قتلهای زنجیرهای کشیده است. او میگوید: «بخش بزرگی ازاین افراد تنها جرمشان این بود که کتابی داشتند یا کتاب میخواندند و خون آنها با همان کتابها پاک میشود.»
دیپلماسی
دیپلماتها در یک گاری که سرنخ آن در دست یک جهادگراست و میگوید: «این دیپلماتها هرکدام بلندگویی در دست گرفتهاند و عملا جز حرف زدن کاری انجام نمیدهند جز ایجاد آلودگی اطلاعاتی. ما هر روز از سیاستمداران درباره سوریه میشنویم و کسی به این سوال پاسخ نمیدهد که اگر جنگ در آن جا باید تمام شود، چرا کاری برای پایان دادنش انجام نمیگیرد؟ چرا همچنان به طرفین جنگ اسلحه فروخته میشود؟»
همزاد
احمد بارکیزاده با کشیدن یک جهادگرا که از یک فاشیست میپرسد «برادر، جهاد کنیم؟» میگوید که فرقی میان این دو نمیبیند، چون آدمهایی ایدئولوژیک هستند و او میخواهد «حماقت هر دو طرف را نشان دهد.»
حافظه
کاریکاتور یک زندانی را نشان میدهد که اعدام شده و دارد سیگار میکشد. او میگوید: «این هم باز تصویری است از اعدامها و قتلهایی که در ایران رخ داد و تلاشی که برای به فراموشی سپردن آنها میشود. ولی این چیزی است که هرگز فراموش نخواهد شد. من میخواهم از زبان کسی که اعدام شده بگویم با گلوله شما نمیمیرم و هر زمان که خودم بخواهم از حافظهها پاک میشوم.»
آرمان
حاکمان همواره از جنگ "آرمان" ساختهاند و لشگریان را با دبدبه و کبکبه به کام این "آرمان"خواهی روانه کردهاند. کاریکاتور جنگ را به پرتگاهی عمیق تشبیه کرده است که برندهای ندارد.
دن کیشوت
این کاریکاتور در سال ۱۳۷۲ کشیده شده است و به گفته کاریکاتوریست «جناحهای اصلاحطلبی را تصویر کرده است که شعار دمکراسی و پیشرفت میدادند و از القابی مانند "قهرمان سازندگی" یا اصطلاحاتی مانند "آرامش فعال" و "شفافسازی" استفاده میکردند.» او این گروه را به دن کیشوتهایی تشبیه کرده است که وارونه بر اسب نشستهاند.
سانسور
کاریکاتوریست با این کار بحث سانسور را باز کرده است و میگوید: «زمانی که میخواستیم در ایران یک نمایشگاه بزنیم یا کتابی چاپ کنیم، چنان تحت فشار قرار میگرفتیم که در نهایت همین قضیه زندانی میشد، یعنی نهایتا اجازه نمایش هیچ چیزی داده نمیشد و فقط قاب خالی را به عنوان "کارهای هنری" باقی گذاشتهاند.»
همشهری
بارکیزاده در این کاریکاتور هم به مسئله عادی شدن فجایع پرداخته و میگوید: «بحث بر سر حماقتهای اجتماعی است. ما فجایع را میبینیم ولی واکنش بسیار سادهای به آن نشان میدهیم.»
صلح
جهان بالاخره زمانی به صلح میرسد...
احمد بارکی زاده فارغالتحصیل آکادمی طراحی و هنر دانشگاه خارکیف است و مدتی در رشته هنر دانشگاه تهران تدریس کرده است. او در سال ۱۹۹۴ جایزه فستیوال کاریکاتور، "طنز و شراب" را در فرانسه برده است. در سال ۱۹۹۵ و ۲۰۰۰ نیز برنده جایزه اول فستیوال کارتون شیراز و همچنین بهترین صفحهبندی و طراحی شده است.
کاریکاتورهای احمد بارکیزاده همراه با کارهای کلاوز اشتوتمن، از کاریکاتوریستهای بهنام آلمان در برنامهای که از سوی روزنامه تاگس اشپیگل در برلین برگزار شد، به نمایش گذاشته شدند.