ترجمههایی تازه از آثار آرتور شنیتسلر به فارسی
۱۳۹۱ آبان ۲۲, دوشنبهصادق هدایت، نویسندهی ایرانی، که با ادبیات غرب به خوبی آشنا بود، در اوایل دهه ۱۳۲۰ خورشیدی چند نویسندهی بزرگ اروپایی را به خوانندگان فارسیزبان معرفی کرد، که یکی از آنها آرتور شنیتسلر بود. او در کتاب "دیوار" داستانی از این نویسنده را به نام "کور و برادرش" منتشر کرد.
این داستان نویسنده پرآوازهی اتریشی که به او "فروید ادبیات" لقب دادهاند، محبوبیت زیادی در میان فارسیزبانها پیدا کرد و حتی فیلمی نیز بر پایهی آن تهیه شد.
نعمت حقیقی که بیشتر به عنوان فیلمبردار شهرت دارد، در سال ۱۳۵۶ از روی این داستان فیلمی ۴۴ دقیقهای به عنوان "سکه" برای "کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان" کارگردانی کرد.
روشن است که صادق هدایت داستان آرتور شنیتسلر را از زبان فرانسوی برگردانده بود. این داستان در سالهای اخیر از زبان اصلی (آلمانی) و با عنوان اصلی "جرونیموی کور و برادرش" توسط نسرین شیخنیا به زبان فارسی ترجمه شده و در کنار چند داستان دیگر در کتاب "گریز به تاریکی" منتشر شده است.
چند نوولا از آرتور شنیتسلر
کتاب "گریز به تاریکی" ۶ داستان کوتاه از آرتور شنیتسلر را در بر دارد، که عبارتند از: گریز به تاریكی، مردهها سكوت میكنند، مردن، جرونیموی كور و برادرش، دفترچه خاطرات ردگوندا و فرولاین الزه. حجم این داستانها میان رمان و داستان کوتاه است. ژانری که برخی از منتقدان به آن "داستان کوتاه بلند" گفتهاند و خود شنیتسلر آنها را به نام ایتالیایی "نوولا" خوانده بود.
این داستانها به بهترین شکلی دید فلسفی و سبک ادبی شنیتسلر را نشان میدهند. او در آثار ادبی و نمایشی خود نشان میداد که بیشتر تابوها و منعهای اجتماعی، به بهانهی عرف و اخلاق، امیال طبیعی و غریزی انسان را سرکوب میکنند. سرکوب یا واپس زدن کششهای طبیعی، لاجرم به عقدهها و زخمهای درونی میانجامد که گرایش به خودآزاری و دیگرآزاری، نفرت و حسادت برخی از پیامدهای آن است.
شنیتسلر با جسارتی بیسابقه و با بیانی طنزآمیز نشان داد که بسیاری از هنجارها و رفتارهای جنسی در ژرفای نهاد آدمی ریشه دارند. جامعهای خودآگاه و بهسامان، به جای انکار این امیال طبیعی، با آنها با شناخت علمی برخورد میکند و به آنها سامانی منطقی میدهد.
وی با این دید ژرف و تازه، یکی از نخستین نویسندگانی بود که به کاوش در خصال و رفتار آدمیان پرداخت. زیگموند فروید در سال ۱۹۲۲ در نامهای به شنیتسلر، کوشش او در "کندوکاو در ژرفای روان آدمی" را ستود و گفت: «حقایق ناخودآگاهی و غرایز انسانها... تقابل عشق و مرگ در نوشتههای شما بر من تأثیر عمیقی باقی گذاشت.»
مسائلی که آرتور شنیتسلر در قالب داستان و نمایشنامه بیان کرده است، مشکلات عام بشری هستند، از این رو در دوران معاصر از اهمیت آنها به هیچ وجه کاسته نشده است.
از حقیقت و اهمیت رؤیاها
آرتور شنیتسلر، که خود پزشک بود، به اهمیت رؤیاهای شبانه باور داشت. کمابیش در همان زمان و در همان شهری که او میزیست یعنی وین، زیگموند فروید به تازگی به کشف جهانی ناشناخته به نام "ضمیر ناخودآگاه" نایل شده بود.
فروید در رشتهای از مقالات پژوهشی مانند "تعبیر رؤیا" نشان داد، رؤیایی که در خواب میبینیم، یک قصه پریشان و نامفهوم نیست، بلکه در ژرفای روان آدمی ریشه دارد و دریچهایست به سوی امیال و غرایز پنهان ما. رؤیا بسیار مهم و سودمند است زیرا به ما فرصت میدهد تا امیال و گرایشهای ناخودآگاه خود را بشناسیم.
آرتور شنیتسلر، چنانکه فروید نیز در ستایش او گفته است، میکوشید به این دنیای تیره و تار نفوذ کند، امیال و کششهای غریزی انسانها را که بر ذهن آگاه او پنهان ماندهاند، بشناسد.
در داستان "رؤیا" یک زوج جوان، به یاری رؤیاهای خود، شناختی بهتر و دقیقتر از خلجانات روحی و کششهای جنسی خود پیدا میکنند. در پایان قصه روشن نیست که آنها رؤیاهای خود را در عالم واقع دیدهاند، یا در حالت خواب و خیال! این موضوع اهمیت زیادی ندارد، مهم این است که آنها به کمک رؤیاها شناخت بهتری از هم پیدا کردهاند و از این پس میتوانند با دیدی درستتر در کنار هم زندگی کنند.
استنلی کوبریک، سینماگر نامی امریکایی، آخرین فیلم خود به نام "چشمان کاملا بسته" را بر پایهی همین داستان کارگردانی کرده است.
داستان زیبا و تأثیرگذار "رؤیا" در کتاب "بازی در سپیده دم و رؤیا" در ایران به ترجمه علی اصغر حداد و توسط انتشارات نیلوفر منتشر شده است.