بیرگیت وینترشایت، کارمند دارایی
۱۳۸۹ تیر ۱, سهشنبهیک روز پاییزی نهچندان سرد، بیرگیت وینترشایت به همراه همسرش والتر پوش، روی نیمکتی نشسته است. نیمکتی در کنار حوضچهای کوچک در باغچه زیبای خانهشان. آفتاب به چهرهشان میتابد. بیرگیت ۵۱ ساله است و والتر ۵۸. این دو ۳۲ سال است که یکدیگر را میشناسند و ۲ سال است که با هم زندگی میکنند. چرا این همه مدت طول کشید؟ بیرگیت میگوید: «ما پیشتر دوست بودیم، اما هم من و هم والتر همسر داشتیم تا اینکه دو سال پیش همسر والتر فوت کرد. من خیلی سال است که از همسر اولم جدا شدهام.»
اول همکار، بعد دوست و پس از آن هم همسر
بیرگیت و والتر سر کار با هم آشنا شدهاند. آنها بیش از سه دهه است که با هم همکارند و هر دو در اداره دارایی شهر کوچک مولهایم کار میکنند. دفتر کار بیرگیت و والتر تقریبا روبهروی هم قرار گرفته و آنها تمام زمان استراحت را با هم میگذرانند.
هر دو برای صبحانه به غذاخوری اداره میروند، روزی ۳، ۴ بار برای سیگارکشیدن سری به بالکن میزنند و ظهرها کنار روهر، رودخانه شهر که درست از کنار اداره دارایی میگذرد، پیادهروی میکنند. گاهی اوقات هم دوچرخهسواری میکنند.
بیرگیت که کارمند عالیرتبه اداره است، اظهارنامههای مالیاتی پردرآمدها را کنترل میکند. او علاوه بر این مسئول پروندههای ورشکستگیست: «این به این معناست که من دیگر با آدمها سروکار ندارم، بلکه با پروندهها.»
یک عمر کار در اداره دارایی
بیرگیت وینترشایت تمام دوران کاری خود را در اداره دارایی سپری کرده است. او دوره کارآموزی خود در این اداره در سن ۱۵ سالگی آغاز کرد. بعد از آن دورههای کارآموزی مختلف را برای کار در رتبههای میانی و عالی گذراند. او از کارش راضیست.
بیرگیت، شم هنری قویای هم دارد. او نقاشی و گلدوزی میکند و عاشق تزئینات داخلیست. نوآوریهای او در خانهاش به چشم میخوردند. بیرگیت به ارزشهای زیباییشناسی اجسام اهمیت زیادی میدهد. بهعنوان مثال زمان خرید خودرو: «من هیچگونه اطلاع فنیای ندارم، به همین خاطر هم خیال خودم را راحت کردم و یک اتومبیل زیبا خریدم.»
البته همه چیز در زندگی بیرگیت زیبا نبوده است. ۱۶ سال پیش بود که به گفته خودش سختترین روزهای زندگیاش را تجربه کرد، زمانی که همسر اولش او را ترک کرد. بیرگیت باید دو پسر – در آن زمان – سهساله و پنجسالهاش را به تنهایی بزرگ میکرد. او نیمهوقت کار میکرد و بچهها را به مهد کودک میفرستاد. اما میگوید به اینکه در خانه بنشیند و و کار نکند و در مقابل کمکهای دولتی دریافت کند، حتی فکر هم نکرد.
«من هرگز در ناز و نعمت نبودهام»
دو فرزند بیرگیت اکنون دیگر دو مرد جوان شدهاند. نیکلاسِ ۲۱ ساله دانشجوی اقتصاد است. او ترجیح میدهد خود با روزنامهها، روی مبل سرگرم کند. کریستفِ ۱۹ ساله خونگرمتر است. او با مادر و همسر مادرش بیشتر صحبت میکند. مسابقات فرمول یک موضوع مورد علاقه اوست. بیرگیت بیش از هر چیز امیدوار است که فرزندانش شغل مناسبی پیدا کنند.
بیرگیت با چشمانی پر از محبت به همسرش خیره مانده است. او هرگز در زندگی اینچنین محبت ندیده است، پیشتر هرگز کسی او را اینچنین نوازش نکرده بود. به گفته بیرگیت، با بالا رفتن سن، طرز رفتار انسانها با هم عوض میشود، شاید این نتیجه هماهنگشدن و شناخت بیشتر از طرف مقابل است. او از زمانی که با والتر زندگی میکند ۸ کیلو چاقتر شده است.