بنیانگذار دلنوشتهها
۱۳۹۹ اسفند ۱۱, دوشنبهمادر اعظم سپهر خادم خانهدار، ولی فرهیخته بود و پدرش جز کار در وزارت کشور روزنامههای "بیداری ما" و "زشت و زیبا" را سرپرستی و سردبیری میکرد.
۱۵ ساله بود که به خواست مادرش پیوند زناشویی بست و "خادم" را به نام خانوادگیاش افزود: «زمانی که میخواستم ازدواج کنم سن من کم بود، خانواده سال تولدم را در شناسنامهام بزرگتر کردند. شوهرم تقریبا ۲۰ سال از من بزرگتر بود.»
از بخت خوش, همسرش با ادامه تحصیل او همرأی بود. نخست به زبان انگلیسی ادبیات خواند و سپس در دانشگاه تهران رشته روزنامهنگاری را به پایان رساند: «کلاسهای روزنامهنگاری در دانشکده حقوق برگزار میشد و دورهاش چهار سال بود. یک استاد دانشگاه را از تگزاس برای تدریس آورده بودند.»
او پیشتر به شعر و نویسندگی میپرداخت: «۱۲ سالم بود که اولین شعرم در روزنامه چاپ شد:
"کیست آن مهربان که در شب تار
مانده چون ماه آسمان بیدار
مادر است این فرشته رحمت
که چنین غنچهای رسانده به بار".
۱۷ ساله بود که در "اطلاعات هفتگی" ستون "درد دل" را اداره میکرد: «سعی میکردم مطالب را بفرستم و توی روزنامه پیدایم نشود، چون هم سنام کم و هم جثهام خیلی کوچک بود و میترسیدم به من اعتماد نکنند.»
از این ستون روزنامه آنچنان استقبال شد که او بعدها ستون دیگری هم در "تهران مصور" با عنوان "غمگسار" گشود که بیشتر به درد دل همسران جوان و زنان محروم میرسید و افزون بر این سالها در رادیو و تلویزیون به نامههای زنان پاسخ میداد.
۲۸ ساله بود که ماهنامه "پست ایران" را گشود و ۱۱ سال گزارشها و مطالب علمی و ادبی در آن میگنجاند: «مجله چند بار بیخود توقیف شد. زیر بار این که فلان مطلب را بنویسم یا فلان اعلان را چاپ کنم نمیرفتم. مجله فرهنگی بود.»
زن ای شمع گیتیفروز جهان
زن ای مادر نامور خسروان
تویی تو گل بوستان وجود
تویی خلقت مرد را تار و پود
تویی اختر روشن زندگی
رها کن تن از قید هر بندگی
ز پا بندهای گران باز کن
بیا نغمهای تازه آغاز کن
که باغ جهان را صفا از زن است
ز آوای او روشن این گلشن است"
اعظم سپهر خادم در ۸۶ سالگی در زادگاهش درگذشت.